ابراهیم احمدی/ پیام اوز: آنچنان که خودش میگوید، در ۱۰ سال گذشته شرایط مسافرت به اوز برایش فراهم نشده، اما اکنونکه به اوز آمده، پیشرفت اوز در عرصههای مختلف برایش محسوس است؛ گرچه معتقد است در زمینۀ وظایف شهروندی باید کار و فرهنگسازی بیشتری صورت گیرد.
«فرهاد ابراهیمپور» شاعری که تاکنون مجموعه اشعارش را در سه کتاب به چاپ رسانده، مدیر وبسایت«اوز استار» و از نیروهای فرهنگی اجتماعی است. وی که در اوز متولد شده و ساکن دبی است و برای مدت کوتاهی به اوز آمده، علیرغم فرصت محدود، مشغلههای متعدد و عمل جراحی چشم، درخواست ما را برای گفتوگو پذیرفت. جزئیات این گفتوگوی یکساعته را باهم مرور میکنیم:
لطفاً برای خوانندگان بهویژه جوانان و نوجوانان، خودتان رابیشتر معرفی فرمایید.
فرهاد ابراهیمپور هستم، متولد ۱۳۴۱ در اوز، فرزند عبدالرحمن محمودا(ابراهیمپور) و در خانوادهای متوسط به دنیا آمدهام. پدرم شرایط سختی را متحمل شده و برای امرارمعاش به کشورهای دبی، بحرین، قطر،کویت، عراق (بصره) و شهر آبادان مسافرت کرده و به زبانهای عربی، انگلیسی و اردو مسلط بود. مادرم سواد خوبی نداشت اما بانویی برنامهریز بود. از پدر و مادرم خیلی چیزها آموختم. پدرم علیرغم آنکه سواد اکابر داشت اما کتابهای حافظ، خیام و باباطاهر را مطالعه میکرد. خودم نیز از کودکی به مطالعۀکتابهای شعر علاقه داشتم. مادرم نیز به فولکلور (فرهنگ عامّه) علاقه داشت و لالایی را بهخوبی میخواند.
من در خانوادهای پرجمعیت بزرگ شدم و ۸ خواهر و برادر هستیم که هیجانات و شرایط خاص خودش را همواره با خود داشته است. خودم نیز از کودکی زحمات زیادی کشیدم. از ۸سالگی همراه پدرم سرکار حاضر میشدم وکارهای ساختمانی میکردم. جدا از تأثیراتی که از پدر ومادرگرفتهام، همواره به فکر خودسازی نیز بودهام.
خانواده و فرزندانتان را معرفی میکنید؟
همسرم اهل تهران است و دو فرزند دارم. دخترم«اساره»مهندس معماری داخلی از دانشگاه آمریکایی عجمان است و پسرم «بابک» که دیپلم گرفته و در حال بررسی شرایط برای ورود به دانشگاه یا کسب و کار است.خودم مدیر داخلی شرکت تولیدی عبایه و شله حناین هستم که حدود ۲۵۰ نفر در آن مشغول به کارند.
از شغل و درآمد خود راضی هستید؟
از اینکه در کنار همسر و فرزندان هستم راضیام، اما با توجه به هزینههای بالا در امارات نتوانستهام پساندازی داشته باشم.
با توجه به روحیّات فرهنگی و ادبی شما، چرا به امارات که کشوری تجاری است، رفتید؟
در بندرعباس مشغول به کار بودم که اثاثیه و لوازم منزلم در یکشب بهتمامی سرقت شد. برای همین مجبور شدم به تهران برگردم.مدتی در منزل اجارهای در تهران زندگی کردیم. گرچه قبلاً شرایط کار خارج از کشور برایم فراهم شده بود اما علاقهای نداشتم، تا اینکه بعد از این اتفاق، برای مدت موقت به امارات رفتم؛ بعدها این اقامت دائمی شد.
از دوران نوجوانی و جوانی خود برای خوانندگان بگویید.
کودکی و نوجوانی من با کار و تحصیل و ورزش و انقلاب گذشت. علاقه زیادی به فوتبال داشتم. چندسال در اوز در تیمهای برق، عقاب، ۲۲ بهمن و اوز جوان و تیم منتخب اوز در پست مهاجم بازی میکردم. علاوه بر شرکت در انقلاب، با شروع جنگ از داوطلبین جبهه بودم و دو سال خدمت سربازی را در مناطق کردستان وگیلان غرب در مناطق سومار ومندلیودر جنوب در جبهۀ ابوغریب و دشت عباس خدمت کردم. در زمان جنگ متأثر از اشعارنیما، اخوان، شاملو، سهراب سپهری، فروغ و… بودم ودر این سالها بیشتربه سمت شعر نو (سپید) کشیده شدم. در جبهه جعبهای داشتم و کتابهای شعر و دفتر اشعارم را در آن گذاشته و با خود جابهجامیکردم و علاوه بر خواندن شعر،کتابهای شعر و داستان به سربازان میدادم.اما در شبی خوفانگیز و هنگامی که تپۀ ما محاصره شده بود و در یک درگیری نزدیک، خمپارهای به سنگر خورد و علاوه بر شهادت یکی از همسنگران و مجروحشدن دو نفر دیگر، جعبۀکتابها و مجموعۀسرودههایم را که یادداشت کرده بودم،در میان آتش سوخت و از بین رفت. این حادثه موجب تأثر شدید من شد به گونهای که تا دوسال اصلاًنمیتوانستم شعر بگویم. بعد از دو سال مجدداً حس شعر و سرودن برگشت.
یادم میآید روز آخر خدمت که در حال ترخیص بودیم و در جبهۀ مندلی بودم، برای گرفتن برگ ترخیص، از سمت مقدم جبهه به سوی گروهان ارکان برمیگشتم که ناگهان شلیک کاتیوشا به محلی که نزدیک پل هفتدهنه بود وما سوار بر ماشین بودیم،اصابت کرد و ما به نحو معجزهآسایی نجات یافتیم.درجنگگاه تا آخرین لحظه هم در امان نیستی، اما پس از این حادثه جان تازهای یافتم و باعث شد از مشکلات نترسم و هر آنچه در توان دارم برای کارهای نیک و ارزشمند بگذارم.
چگونه به شعر علاقهمند شدید؟
همانطور که پیشتر گفتم، تأثیر ابتدایی شعر در من،از خانواده بود.ازدورههای دبیرستان دوبیتی و غزل میگفتم. به یاد میآورم قبل از پیروزی انقلاب با گروه هنری رقص وآواز محلی به سمت رامسر میرفتیم و در این سفر و توقف کوتاهی که در چالوس داشتیم، به یک کتابفروشی سر زدم وکتابی از آنجابه نام «شکست سکوت» اثرکارو خریدم. پس از مطالعۀ آن و آشنایی با شیوۀ دیگری از شعر که چندان کلاسیک نبود و حال وهوای غمگنانه و اجتماعی داشت، کار را بهصورت جدیتر دنبال کردم. سپس در کتابخانۀ اوز به مطالعه در اینباره پرداختم و در جلسات ادبی و شعر شرکت میکردم. در راهپیماییهای زمان انقلاب که فعالانه حضور داشتم نیز اشعارشاعران بنام وانقلابی مانند سیاوش کسرایی، احمد شاملو و خسرو گلسرخیرا میخواندم.بعد از انقلاب این اشتیاق بیشتر شد ودر ادامه به اشعار نو علاقهمند شدم.
اشعارتان در کجا به چاپ رساندید؟
پس از آنکه سرودههایم در جنگ از بین رفت،بهمرور اشعاری را که میگفتم در دفاتری ثبت میکردم. به پیشنهاد همسرم اولین بار، سرودههایم را برای «فصلنامۀ شاعران جوان» در تهران ارسال کردم که به چاپ رسید. در ادامۀ کار، در انجمن ادبی حافظ در دبی شرکت کردم که محفل ادبی خیلی خوبی بود و به من کمک زیادی کرد. پس از مدتی تصمیم گرفتم تکلیف اشعاری که گفته بودم روشن کنم. پس از آشنایی با آقای محمد ولیزاده در سال ۱۳۸۰ اولین کتابم را با نام «مجموعۀ دود» به چاپ رساندم که مورد نقد قرارگرفت و خودم متوجه شدم که بسیاری از اشعار من هنوز پخته نیست و از قافلۀ شعری زمان خود عقب ماندهام. اما باز شعر من بود با همه ایراد و قوّتی که داشت.
دومین مجموعۀ شعرم را در سال ۸۳ به نام «انار باغ بیکسی» به چاپ رساندم که بهمراتب بهتر از کتاب اول بود و حس عاطفی من در آن بهتر وقویتردیده میشد. من معتقدم شعر، حالت عاطفی انسان متأثر از جامعه و جهان است.نمیشودآن را فقط در قالب و تفکری خاص محدود کرد. شعر، هیجان روان آدمی ومتأثر از عوالم درونی و بیرونی است.
آخرین مجموعۀ اشعارم نیز در سال ۹۵ با عنوان «حسرت آنهمه سال» به فاصلۀ حدود ۱۲سال از کتاب دوم به چاپ رسید که حاوی اشعاری است که دراین مدت سرودهام.
مجموعهای از رباعیات و دوبیتیهای اوزی و آزادنیز هست که هنوز منتشر نشده است و امیدوارم در آینده شرایط انتشار آنها فراهم آید.
در مورد سفر و کارهای ادبی درتاجیکستان بفرمایید.
من در سفری که سال ۲۰۱۵ به تاجیکستان داشتم، با آن سرزمین اجدادی و مشترک، و با محافل ادبی و کانون نویسندگان آنجا آشناشدم. بعدها سفرنامۀتاجیکستان را نوشتم.به درخواست کانون نویسندگان تاجیکستان و هفتهنامۀ پُرشمارگانِ« نگاه»، این سفرنامه به خط و زبان تاجیکی برگردان شد وبهمدت ۸ ماه بهصورت هفتگی به چاپ میرسید.دوستان نویسندۀ تاجیک علاقهمند شدند که این سفرنامه بهصورت کتاب درآید. در سفر دوم در فوریۀ ۲۰۱۶ بهاتفاق دوست گرانمایه آقای یونس یوسفی که معاون کانون نویسندگان تاجیکستان هستند، کار ویراستاری مجدد صورت گرفت و در آنجا چاپ و منتشر شد. امیدوارم که بتوانم همان سفرنامه و نیز سفرنامۀ تایلند را در ایران بهصورت کتاب چاپ و منتشرکنم؛ البته اگر توان مالی و فرصت آن فراهم شود، که هر دوی اینهامعمولاً برای اهل شعر و ادب، کاری بس دشوار است.
ضمناً کتاب دیگری به نام «داستان کوتاه گنجشکهای گرسنه» نوشتۀ آقای یونس یوسفی معاون کانون نویسندگان تاجیکستان را از تاجیکی به فارسی برگردان و ویراستاری کردم که پس از گذشت حدود یکسال، هنوز به بازار نشر نرسیده است ومنتظر چاپ و پخش آن توسط انتشارات نوید شیراز هستم.
کشورهای ایران، تاجیکستان و افغانستان سه کشور همزبان با ریشههای تاریخی و سنن مشترک هستند. دوست داشتم در نشستهای انجمن ادبی ومحافل ادبی افغانستان نیز شرکت کنم،اما به دلیل شرایط جنگی و اوضاع نابسامان آنجا، تاکنون میسر نشده است. طی دو سفر به تاجیکستان،عصر هر چهارشنبه در انجمن ادبی همیشهبهار که گردانندۀآن شاعر معروف تاجیک آقای خیراندیش هستند،شرکت کردم و در آنجا به شعرخوانی و توضیح مسائل شعری ایران وتاجیکستان پرداختم.در این سفرها و جلسات، هر چه بیشتر ادبیات وفرهنگ ایران وتاجیکستان را بررسی کردم، بیشتربه نقاط مشترک در فرهنگ و ادب و تاریخ دو کشور پی بردم.
مختصراً در مورد انجمن ادبی حافظ دبی توضیح دهید.
این انجمن سالیان درازی است که با کمک ادبدوستان ایرانیِ مقیم امارات بهویژه خانم سیلوانا سلمانپورکه از بینانگذاران انجمن هستند و نیز آقای روحانی و آقای منصور فقیهینژاد و دیگر عزیزان راهاندازی شده است. البته ادارۀ انجمن ادبی وماندگار شدن آن در شهری که محیط تجاری و اقتصادی است کار آسانی نیست، اما من از این انجمن خیلی چیزها فرا گرفتهام.
معتقدم انسان باید تلاش کند و با ایستایی به جایی نمیرسد. هر آنچه در جهان پدیده آمده، محصول تلاش انسانهای پُرتحرک، پویا و خلاق است. شاید من هم در دبی میتوانستم دنبال کارهای تجاری صِرف باشم اما به قول شاملو معتقدم:
انسان زاده شدن تجسُّدِ وظيفه بود
توانِ دوست داشتن و دوستداشتهشدن
توانِ شنفتن
توانِ ديدن وگفتن
…
باید بپذیریم زیستن دشوار است و باید برای آن تلاش کرد. افرادی که کار فرهنگی میکنند، سازندگان فهم جهان هستند. هنرمندان، بهترزیستن را به ما یاد میدهند. درصورتی که هنر نباشد، جهان ناهنجار و خشن میشود. امیدوارم انسان به اصالت خود برگردد و صنعتی شدن و مدرنیته، اصالت او را ازبین نبرد. بزرگانی مثل بزرگ علوی، صادق هدایت، شاملو و … در ایران و جهان شناختهشدهاند و این به دلیل هنر آنان است. اگر این موضوع را بومی کنیم، مصداق آن پیدا میشود. در دبی یا ایران بسیاری هستند که از آقایان منصور فقیهینژاد یا عبدالقادر فقیهی دارایی و ثروت بیشتری دارند، اما اینهاچون افرادی اجتماعی، فرهنگی و باهمت هستند،بهمراتب از دیگران معروفترند. آقای فقیهینژاد حکم پدری دارد که محل کارش را به امور عامالمنفعه اختصاص داده است.اگر در اینجا نام این دو بزرگوار را میآورم برای این نیست که دیگران نیستند، بلکه هستند ولی عدۀانگشتشماری هستند. در صورتی که در بین ما حتی نسل دومی وجود دارد که در این راه خیر و توسعه قدم نهادهاند و کارآنان نیز ارزشمند است.آقای محمد نامی نمونهای از این نسل است که امیدواریم هر روز به تعداد اینگونه افراد افزوده شود.
مصداق مواردی را که برشمردید، در اوز چگونه ارزیابی میکنید؟
در اوز هم افراد زیادی هستند که دلسوز هستند و باید ارزشگذاری شوند.کارهای فرهنگی خوبی میشود. نشریات و رسانههایی وجود دارند که در زمینۀاطلاعرسانی فعالیت میکنند. اوز تفکر آزاد را خوب میپذیرد، اما به نظرم در زمینۀ رفتارهای فرهنگی باید بیشتر کار شود. باید با حقوق و وظایف شهروندی بیش از پیش آشنا شویم.ما باید بیشتر یاد بگیریم اگر حقوق شهروندان را رعایت کنیم، فرهنگی هستیم. به نظرم یکی از وظایف رسانهها این است که مسائل فرهنگی و رفتارها را مورد بررسی قرار دهند. تعارفات بیجا را کنار بگذاریم، خوب و بدمان را در برابر آینه قرار دهیم. مشوّق خوبیها و نکوهشگر ِبدیها باشیم. اوزی تافتۀ جدابافته نیست که هر آنچه دارد، بگوییم صددرصد خوب است. انسان خردمند برای پیشرفت، به عیوب خود هم توجه دارد. ما هنوز به خود اجازه میدهیم راحت دروغ بگوییم، دیگران را تخریب کنیم، خود را برتر از دیگران ببینیم. با موتور ویراژ بدهیم، کلاه ایمنی استفاده نکنیم. در کوچه و خیابان آشغال بریزیم. در عروسیهایمان مزاحم دیگران شویم. در خیابانها فحش بدهیم و….به نظرم اولویت اصلی ما بازبینی خود است.
در اوز کسی منکر تلاشهای مسئولین نیست، اما نباید فراموش کنیم که بسیاری از کارها محصول نیّات خیّرین بزرگوار بوده است. باید قدرشناس کسانی باشیم که به خاطر کشور و شهر خود همت میکنند، اما خود از آن استفاده نمیکنند.خیّرین به ما نیازی ندارند بلکه این ما هستیم که از امکانات وهمت آنهابهرهمند شدهایم.کاری که تاکنون کردهاند، ارج بگذاریم وبهجای طلبکاری،قدردان باشیم.
یکی دیگر از فعالیتهای شما، فعالیت رسانهای است. در این مورد نیز توضیح بدهید.
از حدود سال ۲۰۰۰ میلادی بهمرور کار با کامپیوتر را فراگرفتم. آموزش را از طریق کتابهایی که از ایران تهیه کردم آغاز نمودم. با وجود اینکه حرفهای نبودم،مطالب را خودم با این دو انگشت تایپ میکردم. در حقیقت این کار عشق و علاقه میخواست. ابتدا وبلاگی به نام «بوریا» راهاندازی نمودم که گاهی مطالب یا اشعارم را درآن منتشر میکردم. در سال ۲۰۰۴ به کمک دوست عزیزم «آقای مهندس محمدعلی روان» اطلاعاتم را در مورد وبسایت افزایش دادم. در مرحلۀ اول مطالب را اسکن میکردم و ایشان زحمت انتشار بر روی وبسایت اوزاستارز را انجام میداد، تا اینکه با همکاری و آموزشهایی که ایشان به من دادند،بهمرور خودم مطالب را بر روی وبسایت منتشر کردم.
سایت اوز استار رااز ابتدا تاکنون مدتهاست بهتنهایی اداره میکنم. گزارش و خبرنویسی و ارسال عکسها را از صفر تا صد خودم انجام میدهم که کار مستمر و طاقتفرسایی است. اما این کار را به خاطر عشق و علاقهای که به زادگاهم دارم انجام میدهم و ۱۲ سال است که مطالب را از طریق همین وبسایت به اقصی نقاط جهان ارسال میکنم. برای این کار باید از بسیاری از علایق شخصی و حتی خانوادگی گذشت. من روزها در فاصلۀدو نوبت صبح و عصر، و شبها بعد از ساعت ۱۲ به امور سایت میپردازم. هزینۀ سایت هم سنگین است اما ادامه دادهام. بهجز زمانی که مسافرت هستم و به اینترنت یا لپتاپ دسترسی ندارم،بقیۀ ایام سایت همیشه بهروز بوده است.
متأسفانه در حوزۀ فرهنگی و رسانه،حمایتها محدود است و لازم است دراین مورد تجدیدنظر شود و افراد و آحاد جامعه اعم از خیّرین و دلسوزان جامعه توجه بیشتری نمایند. در اوز درزمینۀ کتابخانۀ عمومی و تجهیز آن کارهای خوبی انجام شده است اما فعالان و یاریگران این عرصه نیز افراد محدودی هستند. افراد فرهنگی روحیهای لطیف دارند؛ باید برای پایداری آنها و خدماتی که انجام میدهند، بیش از پیش اقدام شود. انجمنهای مختلفی نیز وجود دارند که باید حمایت شوند؛ انجمن عکاسی هست، انجمن خوشنویسی، تئاتر و نمایش هستند، انجمن ادبی تائب هست و رسانههایی مثل پیام اوز و عصر اوز،پایگاه اوز امروز، پیام دانش، وبلاگ وزین مربوطی کهنه و دیگر وبلاگها وانجمنهای دیگری که میخواهند سطح دانش مارا در حوزۀ فرهنگ وادب و هنر افزونتر کنند. خوب است به آنها توجه کنیم و نگذاریم به خاطر نداشتن توان مالی یا مکان اجرا یا نیازهای اندکی که دارند،دلسرد یا تعطیل شوند.
به یاد میآورم در ابتدای کار رسانهای که مانند اکنون امکانات گسترده نبود، برای دریافت یک خبر و اطلاع از درستی یا نادرستی آن،بیش از ۱۵ بار با اوز تماس میگرفتم. معتقدم همچنان که کارهای عمرانی نیاز به اعتبار و بودجه دارند، اگر به رسانهها نیز بودجه تزریق نشود، بهمرور خاموش میشوند.
هنرمند و روزنامهنگار و اهالی ادب و فرهنگ وافرادی چون ما شاید بتوانیم برای دیگران درخواست کمک کنیم، اما برای خودمان نمیتوانیم. همیشه یک حُجب و حیا در بسیاری از هنرمندان واقعی هست که نمیخواهندزیر بار منت کسی بروند، یا دستشان به هر جا دراز باشد. بعضاًمیبینیم حمایت که نمیشود هیچ، جلوِ فعالیتها را نیز سد میکنند.
شما برای جراحی چشم، در بیمارستان امیدوار اوز بستری شدید، نظرتان در مورد خدمات بیمارستان چیست؟
با همکاری دوستان در موعد مقرر تحت عمل جراحی آبمروارید قرار گرفتم و از آقای دکتر زمانی متخصص و جراح چشم و مسئولین و کارکنان بیمارستان اوز تشکر میکنم. از نتیجۀعمل راضیام. من یک روز در بیمارستان بستری بودم و پس از عمل، عصر همان روز مرخص شدم. ازاقدام دولت برای اجرای طرح تحول سلامت و کاهش هزینههای درمانی و بیمۀ درمانی نیز باید تشکر کنم.
امکانات بیمارستان اوز خوب است ولی محیط بیمارستان و ساختمان و دیوارهای آن زیاد شاداب و بانشاط نیست و به بیمار روحیۀ خوبی نمیدهد. امیدوارم در بیمارستان جدید این شرایط رعایت شود.مطمئناً سازندگان بیمارستان جدید به این امر توجه خواهند داشت که مرکز درمانی یک شهر چه خصوصیاتی باید داشته باشد که لایق شهرومردمان اوز وبخش بزرگ اوز باشد.
در پایان،نظرتان در مورد شهردر مدتی که در اوز حضور داشتید، چیست؟
اوز نسبت به گذشته پیشرفت محسوسی داشته است. تعدد مراکز آموزشی، درمانی، فرهنگی و انجمنهای مختلف ازجمله انجمن ادبی، رسانههای فعال، فضای سبز و کارهای عمرانی که بهوسیلۀ شورا وشهرداری انجامشده، قابلتقدیر است. اما همچنان که قبلاً گفتم، درزمینۀ رعایت وظایف شهروندی و حقوق دیگران باید بیش از پیش کار شود. خودروِ فرسوده کمتر دیده میشود که نشان از بهبود وضعیت اقتصادی مردم است. در شهر ازنظرفروشگاهها و مشاغل باید بازنگری شود. برخی فروشگاههامانند فروشگاههای مواد غذایی یا حتی بوتیکها،به نسبت جمعیت زیادتر هستند.مگر اوز چهقدر جمعیت دارد که چپ وراست پاساژ و بازارچه بزنیم،آنهم جنس مشابه بفروشیم. حملونقل شهری اوز خوب است.تاکسیهای برونشهری،وانتهای حمل بار وتاکسیتلفنیهاکه رفتوآمدها را تسهیل کردهاند. در کل میتوان گفت امکانات رفاهی در اوز نسبت به ده سال پیش بهمراتب بهتر شده است.البته صحبت زیاد است اما من هنوز شهر را به اندازۀ کافی ندیدهام و همانطور که میدانید بیشتر وقت من صرف عمل چشم و دیدار خویشاوندان شد. امید که در فرصت دیگری بتوانم دراین شهر که برایم پر از خاطره است، بیشتر بمانم و بیشتر دربارهاش بنویسم. خوب وبدها همیشه کنار هم هستند. خوب است ما همهچیز را بیتعصب ببینیم تا سبد خوبیهایمان وزن بیشتری پیدا کند.
آقای ابراهیمپور، از اینکه وقتتان را بعد از عمل جراحی چشم در اختیار ما گذاشتید، سپاسگزاریم. باتوجه به اینکه به استراحت نیاز دارید، بیش از این مزاحم نمیشویم.
آقای احمدی، من هم از حضرتعالی تشکر میکنم و برای شما و مجموعۀ دستاندرکاران پیام اوز که نشریهای بامحتوا را منتشر میکنید و میخواهید متفاوت و بهروز باشید، آرزوی موفقیت دارم.
مصاحبه جالب و بی تکلفی بود و سرگذشت پرفراز و نشیب آقای ابراهیم پور نیز خواندنی بود. آقای فرهاد ابراهیم پور از چهره های فرهنگی شهرمان هستند و در این عرصه زحمات زیادی کشیده اند. در سالهای دور که فضای مجازی به این گستردگی نبود ایشان یک تنه سایت اوزاستارز را اداره می کردند و من از آن زمان تا کنون به این سایت مراجعه و از آن بهره برده ام.انچه پیرامون اشعار قابل ذکر است این است که در زبان فارسی سرایندگان و نویسندگان فراوانی وجود دارند که به سهم خود از این زبان پاسداری می کنند و در این زمینه زبان مادری مان که در شرایط مبارزه ای نابرابر با زبان رسمی و مسلط قرار گرفته و موجودیت آن به مخاطره افتاده است از استحقاق بیشتری برخوردار است و بهتر این بود که آقای ابراهیم پور که این همه دلسوز اوز نیز هستند اولویت را به چاپ اشعار اوزی شان می دادند.
یکی از وطایف افراد فرهنگی ودلسوز به اوز در حال حاصر تشویق وترعیب واطلاع رسانی به همشهریان اوزی در باره ثبت نام اینترنتی سرشماری است اوز برای عمران وابادی وارتقا به امار جمعیت بیشتر نیارمند است جمع زیادی از همشهریان ما در دبی هستند باتشکر
با سلام و دردود به عزیزان که با نوشته های خود به بنده لطف دارند . سایت ستاره های اوز و خودم من از ابتدا برای سرشماری نوشتم ومطالب دوستان را لینک دادم . عزیز ارجمندم اقای خضری هم لطف دارند و درست میفرمایند در باره اشعار اوزی . دو موضوع مانع از این کار شد یک دوری من از شهر ودیار و عزیزان متخصص زبان وگویش محلی ونداشتن یک رسم الخط واحد در گویش اوزی و دوم درگیر بودن با دو کتاب شعر و یک داستان از نویسنده تاجیک . امید که با همراهی جناب خضری ودیگر عزیزان شعرهای اوزی ام نیز تا سال اینده به چاپ برسانم
شرفایی ها از اوزی های اصیل بودند متاسفانه در اثر طایفه گرایی در اوز و جنگ قدرت بین میر و خواجه مجبور شدند جلای وطن کنند و مانند خیل عظیمی از اوزی ها که راهی بستک شدند این...
در تایید اوزی دلسوز در مطلب: مروری بر کلانتری میر هاشم اوزی
خدا رحمت مرحوم شرفایی اهل جناح که بارها گفته بود که تا زمانی که اوزی ها دست.از تعصب قومیت وطایفه گری. (اخوند. میر. وخواجه و.....) برندارند مشکلات انها وعدم پیشرفت. انها ب...
اوزی. از بندرعباس در مطلب: مروری بر کلانتری میر هاشم اوزی
باسپاس از جناب معصوم نژاد اینشالله که بتوانند. یک خودرو با حمایت دولت وخیران. برای. اتاق اصناف اوز. بگیرند. موفق باشند...
سپاس. از اقای عبدالله معصوم زادگان در مطلب: گزارشی از فعالیت عبدالله معصوم نژاد از نمایندگان فارس در اتاق اصناف ایران
این مطلب ترویج بی اخلاقی و بی حجابی است و زیر سوال بردن شهر آور و آداب و رسوم ،...
کامبیز صالحی در مطلب: روز اوز یا سالاد فصل/ بررسی کوتاه از برگزاری جشن روز اوز
آقای نامی مطلب شما اصلا زیبنده شهر اوز نیست به نظر من چرا باید آشغال ریخته شود تا نیاز باشد افرادی بیاین وقت خود را صرف جمع کردن آشغالها کنند اتفاقا اینکه بعد از چند سال...
علی در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟
آقای ابراهیم پور اگر جوابی دارید چه فرق می کند به افراد با نام یا بی نام باشد .این صفحه برای عموم است...
ناشناس در مطلب: روز اوز یا سالاد فصل/ بررسی کوتاه از برگزاری جشن روز اوز
عده اندکی انگشت شمار که هنوز نمیدانند شورا یعنی چه و فقط چوب یک نفر را به سینه می زنند! همین هواداری از یک عضو شورا شروع نفاق است شروع بی حرمتی هاست وقتی نمی دانی جمعی ح...
محمد در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟
برای اگاهی رسانی هرچه بیشتر در رابطه با محیط زیست، بایستی از همه اقشار جامعه پیر و جوان از زن و مرد در حال جمع کردن آشغال، عکس گرفت و در بالای عکس نوشته شود من آشغال جمع...
محمد فاروق رکنی در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟
رسانه را معمولا در عزا و عروسی می کوبند. اوز امروز تاکنون حداقل ۱۰ مطلب در باره محیط زیست و فعالین این عرصه منتشر کرده است....
مدیریت در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟
اصلاح شد...
مدیریت در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟
درود. بر اقای. ابراهیم. پور. موفق. باشید. امیدواریم در فرصت. باقیمانده. برای. ثبت. نام. همشهریان. برای. سرشماری. اینترنتی. اطلاع. رسانی. وفعالیت بیشتر. اقدام. نمایید. افزایش. امار. برای. ابادانی. واینده. اوز. مهم. وحیاتی. است. خبرها. حاکیست. که. نسبت. مشارکت. اوزیها. در سرشماری. اینترنی. نسبت. به. سایر. لارستانیهای. مقیم. در امارات. کمتریست. اطلاع. رسانی. وتشویق. انها. وظیفه. افراد. علاقه. مند. است. باتشکر
مصاحبه جالب و بی تکلفی بود و سرگذشت پرفراز و نشیب آقای ابراهیم پور نیز خواندنی بود. آقای فرهاد ابراهیم پور از چهره های فرهنگی شهرمان هستند و در این عرصه زحمات زیادی کشیده اند. در سالهای دور که فضای مجازی به این گستردگی نبود ایشان یک تنه سایت اوزاستارز را اداره می کردند و من از آن زمان تا کنون به این سایت مراجعه و از آن بهره برده ام.انچه پیرامون اشعار قابل ذکر است این است که در زبان فارسی سرایندگان و نویسندگان فراوانی وجود دارند که به سهم خود از این زبان پاسداری می کنند و در این زمینه زبان مادری مان که در شرایط مبارزه ای نابرابر با زبان رسمی و مسلط قرار گرفته و موجودیت آن به مخاطره افتاده است از استحقاق بیشتری برخوردار است و بهتر این بود که آقای ابراهیم پور که این همه دلسوز اوز نیز هستند اولویت را به چاپ اشعار اوزی شان می دادند.
یکی از وطایف افراد فرهنگی ودلسوز به اوز در حال حاصر تشویق وترعیب واطلاع رسانی به همشهریان اوزی در باره ثبت نام اینترنتی سرشماری است اوز برای عمران وابادی وارتقا به امار جمعیت بیشتر نیارمند است جمع زیادی از همشهریان ما در دبی هستند باتشکر
با سلام و دردود به عزیزان که با نوشته های خود به بنده لطف دارند . سایت ستاره های اوز و خودم من از ابتدا برای سرشماری نوشتم ومطالب دوستان را لینک دادم . عزیز ارجمندم اقای خضری هم لطف دارند و درست میفرمایند در باره اشعار اوزی . دو موضوع مانع از این کار شد یک دوری من از شهر ودیار و عزیزان متخصص زبان وگویش محلی ونداشتن یک رسم الخط واحد در گویش اوزی و دوم درگیر بودن با دو کتاب شعر و یک داستان از نویسنده تاجیک . امید که با همراهی جناب خضری ودیگر عزیزان شعرهای اوزی ام نیز تا سال اینده به چاپ برسانم