عنایت الله نامور: آنچه که در پی خواهد آمد نامه ای است تجاری از شرکت بازرگانی « رئیس محمد سعید سوداگر » در شیراز به شرکت بازرگانی محمد امین خنجی در تهران در سال ۱۳۱۹ شمسی. از تاریخ نگارش این نامه دقیقا ۸۲ سال و شش ماه گذشته است.
متن نامه به این شرح است :
شماره برگه ۱۶۱
بیست وهشتم (۲۸) شهریور ۱۳۱۹
(از) شیراز (به) تهران
تجارتخانه محترم آقای آمحمد امین خنجی دام بقائه
بعد از تجديد ارادت؛ در جواب مرقومۀ ۳۶۰/۲۳-۶-۱۳۱۹ شما؛ معروض می دارد از وصول تلگراف راجع به آقای صدیق وزیری و اقداماتی که فرمودهاید مستحضر و ممنون شدم. باز اسرار از وضعیت بازار که مرقوم است؛ چه باید کرد. نه تنها آنجا بلکه ما به هر نقاطی (که) جواب و سوال داریم همین شکایت را دارند. امیدواریم خداوند خودش اوضاع را بر حسب دلخواه پیش آورد. بهترین بازار بادام (است). خدا کند تمام اجناس با رواج بشود. با این که …گر است ولی به ترویج این جنس به تنهایی نمیتوان قانع شد.
آقای شریفزاده چنانچه عرض شده حدود یک ماهی است (به) اوز رفته؛ تصور میرود تا بعد از رمضان – یک ماه دیگر – نیز بمانند. آقای فریدی نیز پیش از مشارالیه (به) لاررفته (است).آقای کرامتی هم یک هفته پیش عزیمت اوز نموده است. جناب عمویی محترمتان آقای خنجی را ملاقات (کردم) وامیدوارم به سلامت وارد تهران شده یاشند.
در خاتمه عرض جواب مرقومه تان؛ بدینوسیله یک برگ اجازه نامه نمره ۲۳۹۶۴۵/ ۴-۳- ۱۳۱۹؛ موتوررانی اسدالله بهمن پور و پرواز در جوف تقدیم داشته؛ مستدعی (است) موجب شرحی که خود ایشان توضیحاٌ عرض کرده اند؛ یک جفت (دو حلقه) تایر برای مشارالیه نمره ۸۰۰//۳۵خریداری و ارسال فرموده؛ قیمت خرید و مخارج با سعی (صدی دو تکه) تلگرافاً در وجه بانک حواله فرمایید تا پرداخت شود. بدیهی است در این باب لطف خود (را) دریغ نخواند فرمود.
زیاده عرضی نداشته؛ در انجام فرمایشات حاضر است.
از طرف شرکت نسبی حاج محمد سعید سوداگر – کمالی
اجازه بدهید در سرآغاز این بحث این مطلب را روشن سازم که مطالبی که در پی می آید براساس اسنادی است که هم اکنون در دست دارم . و چون این اسناد چندان گستردهنمی باشد ممکن است که بعضی نتیجه گیریها که از این سند ها به دست آمده است به حد کافی روشنگر نباشد ؛ هرچند یقین دارم عمده مطالب دقیق است .
این نامه تجاری حاوی چندین نام است. اولین نام «شرکت رئیس محمد سعید سوداگر» است. زیر نامه «کمالی» امضاء کرده است. در نامه راجع به «شریف زاده و کرامتی» مطالبی آمدهاست . از «عبدالله فریدی» گفتگو شده. درباره ماشین «اسدالله بهمن پور» مطلبی وجود دارد. نامه خطاب به «تجارتخانه محمد امین خنجی» است، و از شخصی با نام «صدیق وزیری» نام برده شدهاست. هریک از این اشخاص کیستند؟ و شرکت سوداگر چگونه شرکتی بود و چطور کار می کرد؟ این ها و موارد دیگر، سوالاتی است که سعی میشود در این نوشته به آنها پاسخ داده شود.
ما شرح بر این نامه را از«بازرگانی رئیس محمد سعید سوداگر» شروع میکنیم.
نامههای نسبتا زیادی از مراسلات بازرگانی موسسههای محمد سعید سوداگر باقی ماندهاست، که بخشی از آن به عنوان اسناد بازرگانان اوزی در موزه مردمشناسی اوز موجود است. با توجه به این نامه ها می توان جزئیات خوبی از کارهایی که در این موسسهها در جریان بودهاست به دست آورد. بنده فعلاً به تعداد کمی از این اسناد دسترسی دارم.
همین قدر میدانم که اسم پدرش محمد هادی و برادرش محمد امین و خواهرانش شاه جهان و خیرالنساء بوده است. احتمالاً رئیس محمد سعید سوداگر بین سالهای ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۵ شمسی (بیست سال قبل از انقلاب مشروطیت) متولد شده و در سال ۱۳۲۷ شمسی درگذشته است، و هنگام فوت در دهه شصت عمرش بوده است. فوت او در بندرعباس اتفاق افتاد و همانجا دفن شدهاست. رئیس محمد سعید دو زن گرفته است؛ اول فاطمه گل سوداگر که دختر عمویش بوده، و دوم صدیقه کرامتی که احتمالاً از طریق مادری با آنها مربوط بوده است. فرزندان رئیس محمد سعید اینها هستند : احمد سوداگر – موجود سوداگر – محمد ابراهیم سوداگر – مریم سوداگر – زبیده سوداگر – لقاء سوداگر – محمود سوداگر. سه فرزند اول از همسر اول و بقیه از همسر دوم ایشان هستند.
درباره نحوه شروع کار و تجارت رئیس محمد سعید سوداگر، فعلا اطلاع چندانی ندارم. ولی آنچه اکنون بر من روشن است، این گونه است که با توجه به نامهای که از مسقط در سال ۱۲۸۸ شمسی (۱۹۱۰میلادی) نوشته شده است دو نفر به نامهای محمد و عبدالله والدان مرحوم محمد حسن بلغانی از دفتر تجارتی رئیس محمد سعید سوداگر در بندرعباس تقاضا کرده اند مبلغ ۱۸ تومان در اوز به ملا محمد ملاعبدالکریم تحویل داده شود. در نامه بعدی که از بمبئی به بندرعباس فرستاده شدهاست، معلوم میشود که رئیس محمد سعید سوداگر در سال ۱۲۹۸ شمسی در بندرعباس همچنان شرکتش دایر بوده است، و به نظر میرسد مانند اغلب بازرگانان اوزی آن زمان در بمبئی هند هم دفتر خرید دایر کرده بود، که به احتمال زیاد برادرش رئیس محمد امین مسئول خرید در آنجا بودهاست. یکی دیگر، نامهای است که از دفتر بندرعباس در سال ۱۳۰۶ شمسی به دفتر شیراز فرستاده شده است. بنابراین میتوان گفت که درسالهای بین ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۶ بازرگانی سوداگر دفتری هم در شیراز داشتهاست. این دفتر در شیراز تحت نام «شرکت نسبی محمد سعید سوداگر» فعالیت می کرده است. این نام حاکی از آن است که شرکت با توجه به قانون تجارت جدید تاسیس شده است و یک شرکت سهامی است و هر یک از شرکاء به نسبت سهامشان مسئول می باشند. نامه دیگرنوشته شده در سال ۱۳۱۶ است به خط خود رئیس محمد سعید؛ که طی آن متذکر میشود آماده است تا کودکستان اوز دایر شود و او آمادگی دارد تا عهدهدار مخارج آن گردد.
همان طور که همه آگاه هستند زنده یاد سوداگر در سال ۱۳۱۵ شمسی یک باب حمام به نام حمام حاج رئیس و یک آب انبار به نام برکه حاج رئیس در اوز ساخته بود که هر دو کماکان در اوز موجود میباشند. نامه دیگری هست از پسر رئیس محمد سعید بنام محمد ابراهیم سوداگر که در سال ۱۳۲۰ نوشته شده و حاکی است که جهاز (لنج) متعلق به رئیس محمد سعید هنوز از بحرین مراجعت نکردهاست. بدین لحاظ می توان گفت رئیس محمد سعید سوداگر یکی از اولین بازرگانان اوزی است که در کار حمل و نقل دریایی بودهاست. سند دیگر نامه ای است از دفتر تجاری احمد کرامتی در دبی که تاریخ ۱۳۲۲ شمسی دارد. این نامه که خطاب به رئیس محمدسعید سوداگر است حاوی مطالبی در باب خرید بعضی اجناس از دبی و ارسال آنها به بندرعباس جهت شرکت بازرگانی سوداگر است. یعنی شرکت رئیس محمد سعید سوداگر هنوز تا این سال دایر بودهاست.
آخرین سند که در سال ۱۳۲۹ به خط زنده یاد احمد سیفایی نوشته شده است و طی آن گزارش جلسه بزرگان آن زمان اوز درباره بسته شدن خزینههای حمام های اوز و نصب دوش در آنهاست. در این سند آمده است: «…و حمام مرحوم حاج رئیس محمد سعید در صورتی که وراث آن مرحوم قبول کردند خودشان تبدیل به دوش نمایند فبها؛ و الا آقای محمد سعید روستا متقبل شدند که مخارج تبدیل را بپردازند». با توجه به این سند میتوان گفت که رئیس محمد سعید سوداگر یکی دو سال قبل از آن تاریح از دنیا رفته و درگذشته است. بنابراین با توجه به اسناد اندکی که در دست داشتم و ارائه شد؛ میتوان گفت که فعالیت تجارت و بازرگانی رئیس محمد سعید سوداگر لااقل به مدت چهل سال قبل از سال ۱۲۸۸ تا ۱۳۲۷ شمسی به اشکال مختلف دایر بودهاست.
چهل سالی که فعالیت تجاری رئیس محمد سعید سوداگر در جریان بوده است یکی از مهمترین دورههای تاریخی ایران است. اگر شروع فعالیت او را کمی قبل از انقلاب مشروطیت بدانیم که در ۱۲۸۵ شمسی رخ داد؛ میتوان گفت طی این مدت که موسسههای این بازرگان اوزی در امر تجارت فعال بود؛ کلیه جوانب نحوه تجارت عهد قاجار که عصر فعالیت بازرگانان قبلتر اوز بوده است؛ کن فیکون شد و همه چیز دگرگون گشت.
عهد قاجار در واقع دوره رونق بندرلنگه است. تجار اوزی به همراه سایر بازرگانان گستره تاریخی لارستان و نیز عدهای که از هند و بحرین و عمان آمده بودند؛ با حدت و شدت در این بندر آزاد فعالیت می کردند و رشته کارهای تجاری بازرگانان اوزی به هندوستان و کرمان و یزد و سایر مکانها کشیده شده بود. در بندر لنگه که به نوعی بندر ترانسشیپ کالا در کلیه مناطق خلیج فارس بود بازرگانان کالاهای هندی و غربی را وارد می کردند و به مناطق داخلی ایران از جمله لار، شیراز و غیره و نیز به مناطق جنوبی خلیج فارس میفرستادند و کالاهای بومی و عمدتا مروارید که از داخل ایران و بنادر خلیج فارس به بندرلنگه می رسید، را به هند و از آنجا به پاریس و سرتاسر دنیا میفرستادند و از این مبادله سود خوبی نصیب آنان می شد. اما از دوره مظفرالدین شاه با تغییراتی که رخ داد عوارض گمرکی سنگینی بر این تجارت بسته شد، که گاه از سود تجارتی که میشد هم بالاتر میرفت. این امر و هرج و مرج در منطقه و قاچاق کالا در بنادر کوچکتر و راههای ناامن و موارد دیگر؛ به تدریج باعث شد عده کثیری از بازرگان مقیم بندرلنگه به مناطق جنوبی خلیج فارس مانند بحرین و دبی و شارجه و غیره که در آنجا عوارض گمرکی وجود نداشت؛ نقل مکان کنند. به نحوی که از شروع دوره مظفرالدین شاه تا پایان دوره احمد شاه که تقریبا سی سال می شود؛ بندرلنگه ناگهان از رونق افتاد.
در مقابل، عدهای نیز تجارت خود را از بندرلنگه و بندر عباس به سمت داخل ایران یعنی شیراز و تهران و خرمشهر و یزد و دیگر مناطق سوق دادند. بسیاری در این دوره مشتاقانه تحولاتی که در عرصه اجتماعی ایران پیش چشمشان به وقوع میپیوست را دنبال میکردند. به دنبال انقلاب مشروطیت ایران دوره جدیدی را طی میکرد؛ مدارس پسران و دختران و کلاسهای آموزشی نوین اینجا و آنجا افتتاح میشد؛ جادههای شوسه گشوده میشد؛ بانکها شروع به کار کردند و برقرسانی و چاپ نشریات و کتابها رونق میگرفت و کم وبیش کارخانههایی به راه میافتاد و رفت و آمد بین شهر؛ افتتاح راهآهن؛ تلگراف و تلفن افق جدیدی را میگشود. بیمه و دانشگاه افتتاح می شد و تجارت هم به دنبال این تغییرات وارد عرصههای بیشتر و گستردهتر و جدیدی میشد. تجارتی که اروپا در آن نقش مهمی داشت و نفت نیز امکانات مالی بزرگتری را در اختیار اقتصاد کشور قرار داده بود. اینها همه برای بازرگان مجال و منابع جدیدی از مبادله و کسب سود بود وعدهای را به سوی خود جلب میکرد. محمد سعید سوداگر یکی از این بازرگانان بود که در شیراز اقدام به افتتاح شرکت تجارتی کرد. میرعبدالله ارفعی بازرگان دیگر اوزی هم در خرمشهر و تهران فعالیت تجاری خود را در این دوره ادامه داد. در شهر لار هم عدهای از اوزیها مانند فریدی و سیفایی و شفیعی کار خود را ادامهدادند. عدهای نیز حتی فراتر از این ها؛ با حفظ شرکت تجاری خود در بحرین که فیالواقع جای بندرلنگه را گرفته بود؛ عمده تجارت خویش را به داخل ایران انتقال دادند. محمدامین خنجی یکی از آنان بود. دیگری محمد شریف قطبا است که زمانی در حد فرماندار بحرین برای انگلیسیها کار میکرد ولی بعداً به ایران آمد و در بندرعباس و شیراز مشغول به کار شد.
از طرفی مستلزمات نظم جدید اقتصادی و قوانینی مانند قانون تجارت و بانکها و بیمه و گمرک و أمثال اینها که مرتباً به تصویب میرسید و اجرایی میشد؛ کار کردن برای بازرگانان قدیمی تحت سیطره قوانین تجاری جدید که بر فعالیتها نظارت بیشتری اعمال میکرد را سخت می کرد. در این شرایط جدید امر تجارت احتیاج به دانش و کسب علم خاص تجارت داشت. چیزی که بازرگانان سنتی در بندر لنگه و بندرعباس دوره قاجار چندان از آن آگاهی نداشتند. همین امر باعث شد عدهای که قبلا در بندرعباس و بندر لنگه موفق بودند در مکانهای جدید نتوانند مانند سابق موفق باشد و به تدریج تجارت آنان از رونق افتاد.
شرکت نسبی رئیس محمد سعید سوداگر از حدود سال شمسی ۱۳۰۴ تقریباً و به مدت بیست سال در شیراز برقرار بود و کار میکرد. بعد از سالهای ۱۳۲۰ شمسی و در بحبوحه جنگ دوم جهانی فعالیت شرکت به تدریج کم و کمتر شد. چندین نامه در این تاریخها هست که در آن از اوضاع نامساعد کسب و کار حکایت میکند. در همین نامه هم، این نکته با این جمله ها آمدهاست: « باز اسرار از وضعیت بازار که مرقوم است؛ چه باید کرد. نه تنها آنجا بلکه ما به هر نقاطی (که) جواب و سوال داریم همین شکایت را دارند. امیدواریم خداوند خودش اوضاع را بر حسب دلخواه پیش آورد. بهترین بازار بادام (است). خدا کند تمام اجناس با رواج بشود. با این که …گر است ولی به ترویج این جنس به تنهایی نمیتوان قانع شد».
این وضعیت ادامه داشت تا این که در سال ۱۳۲۵ شرکا از هم جدا شدند و فعالیت شرکت متوقف گردید. آدرس شرکت در شیراز بازار وکیل و سرای فیل بود. شرکت در شیراز یک شرکت سهامی بود و در واقع سه نفر شریک بودند. علاوه بر رئیس محمد سعید سوداگر دیگر شرکا یکی رئیس عبدالرحیم کمالی و دیگری رئیس محمد امین شریف زاده است. این که سهم هر کدام چه اندازه بوده است فعلا برای من روشن نیست. ولی با توجه به نام شرکت و نحوه نگارش مراسلات در نامهها می توان گفت که سهم عمده از آن رئیس محمد سعید سوداگر بودهاست.
کمالی کسی است که پای این نامه را از طرف شرکت امضا کرده است. رئیس عبدالرحیم کمالی فرزند جعفر فرزند کمال فرزند صادق فرزند محمد فرزند جعفر فرزند کمال است. به خاطر این انتساب؛ آنها نام خانوادگی کمالی را برگزیدند. در اصل کمالیها از روئسا و بزرگان اهل کوره اوز بودند که در اواخر دوره صفویه به اوز مهاجرت کردهاند. جعفر پدر رئیس عبدالرحیم در یزد فعالیت تجارتی خوبی داشته و ثروتمند بوده است. در سفری که به اوز میآمده در نزدیکی خفر جهرم فوت میشود و همانجا دفن می گردد. ثروت او بین دو پسرش یعنی عبدالرحیم و محمد قسمت میشود. رئیس محمد کمالی به میناب می رود و در آنجا فعالیت می کند و ثروت خوبی به دست میأورد. در اوج کارهایش گویا بالای صد دکان داشته و باغهای زیادی خریداری کرده و در تصرف داشتهاست. رئیس محمد با نوریه خانم دختر پسرعموی پدرش ازدواج میکند و صاحب یک دختر به نام زیبا و دو پسر به نامهای جعفر و محمد شریف میشود. رئیس جعفر کمالی که عمدتاً میناب فعالیت داشت مدت کوتاهی شهردار اوز هم بود. برادر او محمد شریف کمالی دکترای جامعه شناسی گرفت و مدتها رئیس بخش انسانشناسی پژوهشکده مردمشناسی ایران و مدتی هم استاد مهمان دانشگاه تورنتو در کانادا بود. دکتر محمدشریف کمالی چندین کتاب در جامعه شناسی تالیف کردهاست و مقالات بساری از او منتشر شدهاست. او که زاده ۱۳۲۵ بود در سال ۱۳۸۹ درگذشت. رئیس محمد کمالی احتمالاً قبل از۱۳۳۰ فوت میشود و همسر او نوریه با عبدالغنی کرامتی که سمت مباشر کارهای رئیس محمد راداشت ازدواج میکند. حاصل این ازدواج چندین فرزند است که عبدالرحیم کرامتی یکی از آنهاست.
رئیس عبدالرحیم کمالی هم چون برادرش کارهای تجاری پدر را دنبال کرد. به نظر می رسد ابتدا او در بندرعباس مستقلاً مشغول به تجارت بوده باشد. ولی برحسب نامهای که در سال ۱۳۰۶ شمسی از بندرعباس به شیراز فرستاده شده است و آن نامه را کمالی امضا کرده است؛ میتوان گفت لااقل از همین سال کمالی وارد دستگاه تجارتی رئیس محمدسعید سوداگر شدهباشد. کمالی بعداً بهعنوان مسئول اصلی دفتر شیراز به این شهر رفت و مقیم شیراز شد.
خانه کمالی در نزدیکی بازار وکیل همیشه منزلگاه اوزی هایی بود که به شیراز می رفتند. آقای عبدالرحمن احمدیان در بیان خاطراتش که نزد نگارنده محفوظ است و مربوط به شهریور ۱۳۲۲ می شود؛ از جمله می گوید: «از لار تا به شیراز دو روز راه بود. یک روز تا جهرم که شب در جهرم ماندیم و یک روز هم از جهرم تا شیراز طی شد. جاده لار به شیراز از مسیر گردنه بزن میگذشت. غروب روز سوم به شیراز رسیدم. در شیرازبه منزل مرحوم «محمدعلی آموزگار» که پشت بازار مرغ شیراز نزدیکی بازار وکیل بود وارد شدم. آن زمان در شیراز عده قلیلی از اوزیها هم بودند و تجارتخانه داشتند، مانند «رئیس محمد سعید سوداگر» که تجارتخانه بزرگی داشت و چندین اوزی نزد او کار میکردند. از قبیل «کمالی» که مدیر بود و «شریف زاده» که حسابدارشان بود و «محمدرفیع محمدابراهیم خضری» که زیردست آنها کار می کرد. البته آن تجارتخانه بزرگ بعدها از رونق افتاد و خراب شد. من در شیراز پنج یا شش روز در منزل مرحوم آموزگار ماندم تا این که وسیله حرکت به تهران فراهم شد.»
اداره شرکت در شیراز کلا برعهده رئیس عبدالرحیم کمالی بود. حتی عنوان تلگرافی شرکت هم « کمالی» بود. اغلب نامههای که از دفتر شیراز به سایر تجارتخانه ها و بنگاهها ارسال شدهاست حاوی امضای کمالی است. به نظر میرسد که خود رئیس محمدسعید سوداگر اواخر اغلب در اوز بوده است و گاه گاه برای سرکشی به بندرعباس و شیراز میرفت. دفتر بندرعباس را پسرش محمدابراهیم که جوانی بیست و چند ساله بود و دفتر شیراز را کمالی؛ اداره میکرده است.
بعد از خاتمه کار شرکت در سال ۱۳۲۵ کمالی در شیراز ماند و مستقلاً مشغول تجارت بود. رئیس عبدالرحیم کمالی تا سال ۱۳۴۲ شمسی در قید حیات بود و در آن سال در شیراز درگذشت. همسر او دختر ملااحمد ملاحسین (شافعی) و فرزندان او اینهایند: محمدامین کمالی – هما کمالی – ایرج کمالی – فرخنده کمالی- حسن کمالی – حسین کمالی – منوچهر کمالی. یکی از فرزندان رئیس عبدالرحیم کمالی زندهیاد محمدامین کمالی است، که در دهه چهل شمسی مدتی رئیس فرهنگ اوز بود. محمدامین کمالی یکی از اولین دانشآموختگان اوزی دانشگاهی است که درتهران به دانشگاه رفت. تحقیق محمدامین کمالی درباره شهر اوز در سال ۱۳۴۲ اولین پژوهش دانشگاهی در این زمینه است. فرزند دیگر دکتر ایرج کمالی بود. دکتر همسری از مازندران گرفت که پس از مدتی درگذشت و از او دو فرزند باقی ماند. همسر دوم دکتر؛ بدریه سوداگر دختر رئیس احمد فرزند رئیس محمدسعید سوداگر است که چند فرزند نیز از همسر دوم دارند. دکتر ایرج کمالی در رشته پزشکی قانونی و رادیولوژی تخصص داشت. اغلب عمرش در شیراز زیست و در همین شهر اول اردیبشهت ۱۴۰۱ درگذشت. منوچهر کمالی فرزند دیگر هم مدتها در اروپا زیست و اخیرا همانجا درگذشت.
شریک دیگر شرکت در شیراز رئیس محمدامین شریفزاده بود. ابتدا بگویم ایشان با رئیس محمدسعید سوداگر بنی عم بودند. هنگامی که در اوز شناسنامه ها به مردم داده شد؛ ایشان هم به نام «محمد امین سوداگر» شناسنامه گرفت. منتها چون برادر رئیس محمدسعید سوداگر هم در شناسنامه « محمد امین سوداگر» بود؛ در بندرعباس نامههایی که برای این دو شخص میرسید اغلب اشتباها تحویل دادهمیشد و در ادارات هم هر دو مواجه با مشکل تشابه اسمی شدهبودند و بنابران احیاناً مشکلاتی در ابراز هویت آنها به وجود میآمد. محمد امین شریفزاده چون پدرش محمدشریف نام داشت؛ نام خانوادگی سوداگر را تبدیل به « شریفزاده» کرد؛ تا از این تشابه اسمی اجتناب شود.
محمدامین شریفزاده فرزند محمدشریف فرزند محمود فرزند شمسا منتسب به طایفه روساء (سوداگر) است. او متولد ۱۲۶۷ شمسی است و در سن ۸۱ در سال ۱۳۴۷ در اوز در گذشت. پدرش محمدشریف مانند اغلب بازرگانان اوزی در آن عهد در بندرعباس تجارتخانه و شعبه خرید شرکت هم در بمبئی هندوستان داشتهاست. شریفزاده حدوداً در سال ۱۳۳۵ قمری (۱۲۹۵ شمسی) به بمبئی رفتهاست و در شعبه شرکت پدرش مشغول به کار شدهاست. بعدها او در بندرعباس فعالیت تجاری مستقلی داشت. دفتر حسابداری مهروموم شده توسط دارایی بندرعباس از ایشان باقی است، که مربوط به سال ۱۳۱۳ شمسی است. این میرساند که تقریباً مدتی قریب بیست سال او در بندرعباس و بمبئی تجارتخانه خود را داشتهاست. در همین دفتر حسابداری بارها قید شدهاست که شریفزاده اجناسی را به کمالی در بندرعباس و در شیراز فروختهاست. در صفحات آخر آن دفتر حساب و دقیقا از اردیبهشت ۱۳۱۵ طی چند صفحه شرح تصفیه حساب و واگذاری شرکت شریفزاده در بندرعباس به رئیس محمدامین سوداگر و شراکت شریف زاده در دفتر شیراز آمدهاست. به هرروی در سال ۱۳۱۶ شریفزاده از بندرعباس به شیراز میرود و در دفتر شیراز به عنوان یکی از سه شریک همکار رئیس عبدالرحیم کمالی می شود و همانطور که در خاطرات عبدالرحمن احمدیان آمد محمدامین شریفزاده در سال ۱۳۲۲ در دفتر شیراز مشغول به کار بودهاست. شریفزاده طبق اظهارات فرزندش آقای شریف شریفزاده تا ۱۳۲۶ در شیراز بوده اند و بعداز آن که شرکت شیراز تصفیه شد؛ به اوز مراجعت کردند و دیگر به کار تجارت نپرداختند. طی مدت بیست سالی که زنده یاد شریف در اوز بود به عنوان یکی از بزرگان و ریش سفیدان در کارهای اجتماعی شرکت می کردند. یکی از وجهه نیک ایشان ظهرنویسی در پشت جلد سیپارههای مساجد اوز است که یادداشتی در هنگام برگزاری مراسم پرسه برای شخص متوفی مینوشتند. گاهی مطالبی از قبیل قحطی و خشکسالی و زلزله و هجوم ملخ و افتتاح درمانگاه و غیره نیز شامل این ظهر نویسیها هست که برای تاریخ اوز ذیقیمت می باشد. شریفزاده سه بار ازدواج کرد و فرزندان ایشان؛ آقای شریف شریفزاده و خانم ثریا شریف زاده در دبی بسر می برند. خانواده شریفزاده بسیاری از اشیاء قدیمی و گرانبهای خودشان را به موزه مردمشناسی اوز هدیه کرده اند.
در نامه علاوه بر این سه نفر که شرکای شرکت بودند آمده است: «آقای کرامتی هم یک هفته پیش عزیمت اوز نموده است.» به احتمال زیاد این شخص همان ملااحمد کرامتی بود که داماد رئیس محمد سعید و همسر «موجود سوداگر» دختر بزرگ سوداگر بود. در خاطرات آقای احمدیان هم آمده بود که در دفتر شیراز چندین اوزی کار می کردهاند. بنابراین میتوان گفت طبیعی است که داماد رئیس محمدسعید هم در شعبه شیراز مشغول به کار بودهباشد. ولی با توجه به تحقیقاتی که شد، متوجه شدم که ملااحمد کرامتی اغلب اوقات در کویت مشغول به کار بودهاست، و نشانهای از این که در موسسه رئیس محمدسعید سوداگر سهمی داشتهاست پیدا نکردم. ملااحمد کرامتی فرزند ملامحمدهادی کرامتی مولف تاریخ دلگشای اوز است. او پدر محمد رضا؛ عبدالعظیم و برهان کرامتی است. احمد کرامتی فرزند محمدرضا از پدرشان نقلقول میکنند که میگفت در سنین نوجوانی در حالی که قریب ۱۴ سال داشتم چند ماهی را در شیراز گذراندم. منزل ما بالا خانهای خوب و مجهز در بالا مغازه بود و من روزها در مغازه پدربزرگم (همان شرکت رئیس محمدسعید) بسر میبردم و کم و بیش به کارکنان کمک میکردم.
در نامه از مرحوم عبدالله فریدی هم نام برده شدهاست که از تجار معروف اوز بود و در لار تجارتخانه داشتهاست. شرح کارهای او و سرنوشتش در کتابهای مختلف آمدهاست. او پدر زندهیاد محمدعلی فریدی است و نوههای مرحوم فریدی؛ آقای مسعود و عبدالله فریدی اکنون در شیراز در امر تجارت مشغول به کار هستند.
مطلب دیگر موضوع « ماشین حاج اسد بهمنپور» است و خرید دو حلقه لاستیک برای ماشین که اصل نامه به این علت نوشته شدهاست. از فحوای نامه بر میآید که راننده ماشین اسد بهمنپور بودهاست، ولی به نظر میرسد سرمایه خرید ماشین را رئیس محمدسعید سوداگر پرداخت کردهباشد. یعنی سرمایه گذار سوداگر و راننده بهمنپور است. در نامه آمدهاست: «بدینوسیله، یک برگ اجازه نامه نمره ۲۳۹۶۴۵/ ۴-۳- ۱۳۱۹؛ موتوررانی اسدالله بهمنپور و پرواز در جوف تقدیم داشته؛ مستدعی (است) موجب شرحی که خود ایشان توضیحاٌ عرض کرده اند؛ یک جفت (دو حلقه) تایر برای مشارالیه نمره ۸۰۰//۳۵خریداری و ارسال فرموده؛ قیمت خرید و مخارج با سعی (صدی دو تکه) تلگرافاً در وجه بانک حواله فرمایید تا پرداخت شود». آنچه مشخص است، گواهینامه رانندگی حاج اسد بهمنپور در چهارم خردادماه ۱۳۱۹ صادر شده است. نام « پرواز» هم به عنوان راننده دوم در این اجازه نامه قید شده بوده است. حاج اسد خود در نامه جداگانهای نوع لاستیک مورد نیاز را شرح دادهاست. جالب توجه است که دو حلقه لاستیک ماشین در شیراز وجود نداشته و آنها از تهران درخواست کردهاند. کمالی به عنوان مسئول موسسه سوداگر در شیراز سفارش خرید را به تهران میدهد و بابت این خرید و ارسال آن به شیراز حق الزحمهای معادل ۲% را برای تهران در نظر گرفته و اعلام میکند. ضمناً یادآور میشود قیمت لاستیک و حقالزحمه را از طریق بانک به تهران حواله خواهد کرد. این خود نشانهای است که مالکیت ماشین و مخارج آن متعلق به موسسه سوداگر است، و حاج اسد راننده ماشین است. این که سرمایه خرید ماشین باری متعلق به تاجری باشد و قرارداد کار با راننده داشتهباشد در آن زمان مرسوم بودهاست. ماشین زندهیاد عبدالله خادم هم در اصل مرحوم یزدانی هنگامی که قصد ایجاد درمانگاه داشت. به اتفاق خادم که باهم به تهران رفته بودند خرید و تحویل مرحوم خادم داد. درهمه مدتی که درمانگاه در حال ساخت بود، ماشین خادم کار حملونقل مصالح ساختمانی درمانگاه را برعهدهداشت. پس از اتمام ساخت درمانگاه خادم ماشین با اقساط از یزدانی خرید و از آن تاریخ به بعد ماشین از آن زنده یاد خادم بود. گویا ماشین حاج ربیع که قبل این دو بوده هم به این طریق به کار افتادهاست. بد نیست یادآور شوم اولین اوزی که در رشته باربری سرمایه گذاری کرد و چندین ماشین کامیون سیمی خرید و بین لار و بندر لنگه کار می کرد، مرحومان رئیس محمدرفیع احمدیان و محمودیان بودند که در دهه اول خورشیدی اقدام به این کار کردند.
در ابتدای نامه هم مطلبی است راجع به «صدیق وزیری» که گویا سابق بر این موسسه سوداگر در شیراز از ایشان طلبی داشته و توسط تهران درخواست پیگیری وصول طلب مذبور شدهاست. اگر نام کوچک را صدیق و نام خانوادگی را وزیری بخوانیم؛ هویت این شخص بر من معلوم نشد که کیست. ولی، اگر صدیق وزیری را کلاً نام خانوادگی در نظر بگیریم؛ صدیق وزیری (صادق وزیری) از خاندانهای اردلانی کردستان هستند و در آن منطقه از سرشناسان کردستان به حساب میآیند. این که ارتباط این خاندان از نظر تجاری با موسسه سوداگر در شیراز چگونه بودهاست، هم نامشخص است.
و اما نامه خطاب به «تجارتخانه محترم آقای آمحمد امین خنجی» در تهران نوشته شده است. بنابراین، لازم است راجع به این تاجر شریف اهل خنج هم در اینحا مختصری نوشته شود.
درباره این شخص در اینترنت این گونه آمده است: «محمدامین خُنجی در سال ۱۲۸۲ در شهر منامه به دنیا آمد. پدرش حاج عبدالعزیز خنجی از بازرگانان خلیج پارس بود. وی تحصیلات اولیه را به زبانهای فارسی و عربی در مکاتب قدیمی بحرین فراگرفت. از همان آغاز جوانی به همراه برادر خود -محمدعقیل خنجی- تجارتخانه پدر را اداره میکرد. تجارت آنها بیشتر با هندوستان و انگلستان بود. در کنار تجارت، به پژوهش و مطالعه گسترده متون کهن ادب پارسی روی آورد. در جوانی به عضویت «منتدی البحرین» که انجمن ادبی مهم بحرین بود و نیز هیئت امنای مدرسه ایرانیان بحرین درآمد. وی در سال ۱۳۱۸ به همراه خانواده از بحرین به تهران مهاجرت کرد. وی از زمان سکونت در بحرین از طریق مکاتبه با دانشمندان برجسته آن روز از جمله احمد کسروی به مبادله تجربیات علمی میپرداخت. پس از اقامت در تهران، تقریباً با تمام ادبا و فضلای آن روز پایتخت از جمله بدیع الزمان فروزانفر، دکتر محمود افشار، محمدتقی دانشپژوه، علینقی منزوی، محمدپروین گنابادی، ایرج افشار، مدرسی چهاردهی، احمد اقتداری، محمود محمود و دیگران مجالست و گفتگوی علمی داشت. ایشان گردآوری کننده مجموعهای نفیس از کتب و اسناد خطی بود که با این کار بسیاری از این نسخ را از تندباد حوادث محفوظ داشت. لازم به ذکراست که وی بخشی از این مجموعه را به کتابخانه آستان قدس رضوی اهدا نمود. محمد امین خنجی به سال ۱۳۴۴ در ۶۲ سالگی در مشهد درگذشت.» محمدامین خنجی پدر محمدعلی و لطفعلی خنجی بود. محمدعلی در تهران زیست و مولف چندین کتاب است و لطفعلی خنجی گوینده معروف رادیو بی بی سی در لندن شد. کتاب دستور زبان لارستانی او معروف است.
در پایان، در یک نظر کلی می توان مؤسسه تجاری رئیس محمدسعید سوداگر در شیراز را یکی اولین اقدامات اوزیها در گسترش حوزه کار تجارت نوین در داخل ایران دانست. محمد سعید سوداگر با افتتاح دفتر شیراز از حوزه سنتی تجارت اوزیها که بیشتر در بندر لنگه و بندرعباس و پسکرانههای آن یعنی کرمان و یزد بود؛ به سمت شیراز و مناطق داخلی ایران گسترش داد. او با تهران و اصفهان و خرمشهر و شهرهای دیگر مراودات تجاری داشت و در حوزه های مختلف شانس خود را آزمود و حوزه های جدید تجاری را آزمایش کرد. وی علاوه بر تجارت؛ سهم چندین کارخانه در دست تأسیس را خریداری کرد؛ در حملونقل دریایی بخت خود را آزمود و برای باربری زمینی با خرید ماشین اقدام به سرمایهگذار کرد. دستگاه بازرگانی محمدسعید سوداگر در اوج فعالیت خود به چندین نفر از اوزیها کار داد و آنها را وارد امر تجارت و بازرگانی کرد. در مجموع می توان گفت محمدسعید سوداگر مرد میدان های جدید تجاری بود و در آن توانسته بود تا اندازه زیادی موفق شود.
این که پس از درگذشت این مرد عمل؛ سرنوشت تجارت او چه بود و چرا کار او ادامه نداشت علل گوناگونی دارد. این را اکنون نمیتوانم با این اسناد اندکی که دارم شرح دهم. این موضوع احتیاج به پژوهش مفصل و تحقیق گسترده تری دارد که در صورت دسترسی به مستندات جدیدتر می توان به آن پرداخت.
عنایت الله نامور – دبی
اسفند ۱۴۰۱
پانوشت : در تهیه این مطلب از این منابع استفاده شده است :
نامه ها خصوصی و مراسلات تجاری خاندان سوداگر
دفتر حسابداری محمد امین شریف زاده
اسناد موزه مردم شناسی اوز مربوط به خاندان سوداگر
خاطرات عبدالرحمن احمدیان
شجره نامه خاندان های سوداگر ؛ کرامتی ؛ کمالی
جستجو در انترنت
نیز لازم است از خانم ها ثریا شریف زاده ؛ هما نامی و آقایان شریف شریف زاده ؛ احمد کرامتی ؛ کورش کمالی ؛ ناصر سوداگر ؛ محمد خادمی پور که مرا یاری رساندند تشکر کنم .
آقای. احمدی بخاطر اینکه عضو مجمع بهداشت. ودرمان. وبتز نشسته وزارت بهداشت می. باشد لا اقل هر گاهی. درباره اخبار علومپزشکی اوز. وگراش. وخنج. را مطرح. و مقایسه و بررسی نمای...
انتظار از جناب. احمدی مدیر سایت در مطلب: نماز عید فطر اوز به گزارش تصویر
مدیر محترم سایت سلام. چنانچه. با تغییر. رویه میخواهید. اخبار. چندان منتشر. نکنید. دراین شهر کوچک به چه مطالب ومسایلی می پردازید ؟؟ قطعا نیروها و افرادی که بتوانند مطالب....
خدمت جناب احمدی. مدیر سایت در مطلب: رقابت تیمها در انصراف از ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان اوز
سلام اوز امروز اعلام کرده که از ابتدای سال تغییر رویه داده و اخبار را کمتر پوشش می دهد. مطلب «تغییر رویه اوز امروز و پیام اوز» در بخش سخن هفته سایت هنوز در دسترس است....
مدیریت در مطلب: رقابت تیمها در انصراف از ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان اوز
آقای احمدی رسانه اوز امروز. دیگر خیلی غیر فعال شده. است اگر این چنین ادامه دهید کم کم مردم ومخاطبان شما را فراموش. میکنند مخصوصا اینکه دیگر. کامنت ها. را خیلی دیر به دیر...
شهروند. فعال اجتماعی. در اوز در مطلب: رقابت تیمها در انصراف از ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان اوز
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد ✋با درود و عرض ادب ، شادباش نوروز و آرزوی سال نوی پر از سلامتی ، برکت و شادی خدمت همه ی مردم عزیز منطقه ????احتراما شرکت...
روابط عمومی شرکت آویسا ویرا طب در مطلب: تاملی بر گروه های مجازی اوز
ورزش همیشه با منش پهلوانانه و اخلاق معنا پیدا میکنه ، متاسفانه امشب شاهد مرگ فوتبال و اخلاق در سالن بودیم ،اگر مسئولان برگزاری مسابقات تصمیمی در این مورد نگیرند ،خیانت ب...
فوتبال دوست در مطلب: ۴ تیم از شهر اوز به نیمه نهایی فوتسال جام رمضان راه یافتند
کمیته انظباطی باید اینجا مقتدر و با جسارت و شجاعت رای دهد ، این آزمونی بزرگ برای کمیته انظباطی خواهد بود که ایا از این آزمون سربلند بیرون خواهد امد یا خیر،...
دوستدار فوتبال پاک در مطلب: ۴ تیم از شهر اوز به نیمه نهایی فوتسال جام رمضان راه یافتند
بنا به قول. وقرار فرمانداری. برای. استقرار. اداره ثبت. اسناد. املاک بعد. از تعطیلات نوروز. باید. این موارد برای. تاسیس اداره ثبت. اسناد. از طرف مسولان. شهرستان. درخواست....
فرمانداری. وشورای شهر. اوز. توجه فرمایند در مطلب: مدرسه کار و دانش بهروزیان اوز با مدیریت جدید، ورود موفقیت آمیز فارغ التحصیلان به بازار کار را هدف گذاری کرده است
دوست عزیز ناشناس .بنده بهرام رفیعی موسس مدرسه غیردولتی نظری خودم را معرفی میکنم که صریح و واضح با جرات و شهامت بتوانیم گفت و گو کنیم . البته از حضرتعالی تقاضا دارم چنانچه...
در مطلب: بنیاد نیکوکاران امید آفرین چهارمین دوره تجلیل از دانشجویان برتر را برگزار کرد
شورای شهر اوز. خودشان را در مورد. بیمارستان. راهپیما. ومشکلات بیمارستان. فعلی اوز. کنار. کشیده اند وهیچ. دخالتی. دراین. موارد. نمیکنند مگر شورای شهر. نماینده مردم. اوز....
ریس شورای شهر. توجه. نمایند در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز