جمعه ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
 |  16/ آگوست/ 2020 - 1:43
  |   نظرات: يك نظر
2,420 بازدید

گفت و گو با فولادی‌ها

مصطفی ملتفت: در هفتمین گفتگوام این بار نیز با دو جوانِ خلاقِ شاغل به گفتگو نشسته ام که حرفه شان مرتبط با حوزه سلامت می باشد. پوریا فولادی متولد سال ۱۳۷۱ و فارغ التحصیل کارشناسی مهندسی شیمی از دانشگاه شیراز، که دو سال و نیم به صورت حرفه ای “ماساژور” است و برادر او عرفان فولادى متولد ١٣٧٢ با ديپلم تجربى اولین مربی یوگای اوزی است که ٧سال بصورت حرفه ای در حرفه “یوگا” فعاليت دارد و ٣سال مربى يوگا در تهران است.

مهمترین علت مصاحبه با شما دو برادر این است که هر دو به عنوان اولین اوزی در این دو حرفه به صورت رسمی مشغول به کار هستید. لطفا برای مخاطب مان از این دو حرفه که هر دو به حوزه سلامت (جسم و ذهن) مرتبط است بگویید؟

پوریا: در جواب این سوال حرفه من و برادرم مجزا و دارای دو پاسخ متفاوت است. اما لازم است به مساله مهمی اشاره کنم. من و برادرم با اینکه بسیار کم کنار همدیگر هستیم و ایشان از نوجوانی در شیراز و تهران زندگی می کرده اما وجه اشتراک‌هایی در دیدگاه ما وجود دارد. بی آن‌که مستقیم باعث این اتفاق باشیم به طرز عجیبی هر دوی ما قادر به درک دنیای پنهان بُعد وجودی انسان هستیم. به گونه‌ای حرف‌های یکدیگر را می فهمیم که شاید اگر کسی تنها پنج دقیقه از مکالمه ما را گوش دهد گمان می کند که همیشه با هم در حال پردازش دیدگاهایمان هستیم. اما در واقع نوع زندگی ما در خانواده و نگاه متفاوتمان به دیگران شغل ما را رقم زد. در حالی که شاید باور نکنید ما در یک ماه شاید ۱ ساعت هم با یکدیگر صحبت نداشته باشیم. عرفان قدرت این را به من داد که دست از خیال پردازی بردارم و این بار عمل کنم. یوگا و ماساژ با این‌که دو حرفه‌ی خاص هستند اما بنده به شخصه الهام گرفته از حرفه‌ی بردارم نیستم، اما اراده‌ی او مرا به اینجا رساند؛ من عشق ماساژ بودم.

روزی را به خاطر دارم که در فشار شدید کار بازار تهران، پاهایم دچار آسیب شده بود، هر چه می کردم هر پزشکی که می رفتم هیچ وقت بهبود نمی یافت. در حالی که نا امید و خسته بودم با شخصی آشنا شدم و پاهایم را ماساژ داد. لازم بود در دوره یک ماهه هفته‌ای سه بار ماساژ بگیرم اما این مسافت برایم نا ممکن بود؛ به هر حال شاگرد مغازه بودم، پس عرفان محبت کرد ماساژ پا را از او یاد گرفت و شب‌ها بعد از کار می آمد تا پایم را ماساژ دهد. (آن زمان هر دوی ما در دو مغازه و منطقه  و جدا از هم در دو خانه کارگری بودیم.)

پاهایم خوب شد! باور کردنی نبود. عرفان با آن شخص تماس گرفت و گفت: “پای پوریا خوب شده.” و سپس عرفان از او می پرسد به خاطر فشار کاری دچار استرس و فشار عصبی شده است، چه کار کند؟ و ایشان در پاسخ گفت: “یوگا کار کن”.

آن شخص که با این کار باعث جرقه خوردن شغل من و شغل برادرم شد یک انسان معمولی بود که در طب سنتی دارای مهارت خوبی بود و یک دفتر مشاوره طب سنتی نیز داشت. یک جوان سی و سه ساله مجرد که وضع مالی خوبی هم نداشت. عرفان یوگا را در نزدیک ترین آموزشگاه خانه‌اَش ثبت نام کرد. او هر روز از صبح ساعت ۸ سر کار بود تا ۷ شب (یکسره) و پس از آن سریعا به کلاس یوگا می رفت.

مدتی پس از خوب شدنم یاد باشگاه کشتی افتاده بودم که ۸ سال کشتی گیر بودم و ماساژ پس از تمرین یک اصول اجباری بود و معروف بودم که ماساژ خوب می دهم. حتی وقتی مسابقه استانی می رفتیم همه صدا میزدند: “پوریا ماساژ می‌خوام”. حتی با این‌که از همه نحیف تر و کم سن و سالتر بودم، دستم برای ماساژ بی نظیر بود. با خود گفتم وقتی کشتی گیر بودم چقد از ماساژ دادن لذت می‌بردم! آن موقع هنوز بازار تهران بودم. یک سال دیگر هم کار کردم و دوباره پاهایم به درد آمدند اما دیگر وجدانم اجازه نمی داد به برادرم بگویم آن همه راه را هرشب بیاید برای ماساژ.

رفتم سراغ ماساژورها؛ شماره تماس‌هایشان را پیدا کردم، اما نصف حقوقم سر ماساژ می‌رفت، پس منصرف شدم. در همین بین از کار استعفا دادم و برگشتم به اوز. بعد از گذشت یک سال در اداره گاز اوز استخدام شدم. یک روز که یک کلیپ ماساژ در اینستاگرام دیدم، با خود گفتم چه می شود اگر بشود شغل ماساژ داشته باشم؟ آن موقع ها عرفان هم پس از ۴ سال فعالیت حرفه ای در یوگا تازه استاد یوگا شده بود. گفتم در اینستاگرام خیلی ها مرا می شناسند. یک امتحان می کنم تا ببینم چه بازخوردی می گیرم! یک تخت معاینه ساده خریدم و در اتاق شخصی ام در حیاط خانه  بود گذاشتم. دو ماه فشرده دو کتاب ماساژ حرفه‌ای خواندم و از تلگرام حدودا یکصد کلیپ ماساژ دانلود کردم و روی بالشت تمرین می کردم. می دانستم ماساژ یک امر غریزی است، پس در استوری نوشتم: “یک هفته ماساژ رایگان”. حدسم درست بود رفقایم گفتند می آیند. حدودا سی نفر در یک هفته آمدند و اجازه می گرفتم که هر کسی که رضایت دارد یک کلیپ یک دقیقه ای فیلم بگیرم . در فضای مجازی گذاشتم و بازخورد عالی بود. خب ساده هم ماساژ نمی دادم. علاوه بر اینکه در دوران باشگاه کشتی ماساژ را یاد گرفته بودم، توانسته بودم با کلیپ‌ها عالی ترین تکنیک‌ها را اجرا کنم. این روال ادامه داشت، به طور مداوم کتاب ماساژ می خواندم و کلیپ نگاه می کردم. با خودم گفتم امکان دارد این یک شغل باشد؟ درست بود که ۷ ماه در اتاق شخصی ام مشغول به کار بودم ولی حتی نمی دانستم که ماساژ شغل است؟!

در گوگل سرچ کردم و فهمیدم چقدر بی خبرم! در ایران چند سالی است که با نگاه علمی آموزشگاه‌های ماساژ وجود دارد. با یکی از آن‌هایی که به نظر معتبرتر می آمد تماس گرفتم و توضیح خواستم. همان موقع ها بود که ازدواج کردم. همسرم برایش جالب بود که ماساژ بلدم و این برای من یک امتیاز بود. چون می توانستم تمام تکنیک‌هایی که روزانه از کتاب و کلیپ یاد می گیرم روی او اجرا کنم. ازدواجم باعث شد یک جهش بی نظیر در ماساژ کنم. زیرا هم می توانستم روی همسرم اجرا کنم و تشویقم می کرد و هم کتاب‌های ماساژ برایم می خرید. ۶ ماه دیگر همچنان در اتاق شخصی خود ادامه دادم تا این‌که عروسی ما نزدیک شد و تصمیم گرفتیم بعد از ماه عسل در تهران مدرک  بگیرم. پس از تماس با آموزشگاه مربوطه و واریز مبلغ، به موقع به تهران رسیدم و دیدم من چه فکر می کردم و چه هست!! ماساژ باز هم گسترده از افکار من بود. پر از اساتیدی که در ماساژ خاک خورده بودند و اسم و رسمی داشتند. در آن دوره در بین ۸۰ نفر با مهارت ترین بودم و جالب اینکه تنها کسی بودم که کار هم می کردم. پس از  اتمام کار  و گرفتن مدرک از انجمن ملی ماساژ، در مسیر برگشت همسرم گفت وقت آن است که اتاقم را تخریب کنم و یک سالن ماساژ حرفه‌ای بسازم و مدت کوتاهی بعد همین کار را کردم و اکنون صاحب شغل رسمی ماساژ هستم، به گونه‌ای که از اداره گاز نیز استعفا داده ام.

همه‌ی این اتفاق‌ها ماساژور شدن من و یوگا کار شدن برادرم سر دو اتفاق بود: آشنایی ما با یک شخص معمولی که با طب سنتی آشنا بود و نگاه متفاوتمان به زندگی.

عرفان: برخورد من با اين رشته ورزشى كه البته فقط ورزش نيست مي‌شه گفت ورزش درمانى، برمى گرده به دورانى كه در بازار تهران كار مى كردم و در اثر فشار و استرس كار، اعصابم بسيار ضعيف شده بود و بسيار انقباض هاى عضلانى داشتم. از يك مشاور طب سنتى كمك گرفتم  و ایشان گفت برو يوگا کار کن. اون موقع نمي دونستم يوگا چيه و چه‌جوريه. در گوگل سرچ كردم نزديك ترين آموزشگاه در محدوده ى منزلم را پيدا كردم. از ٨ صبح تا ٧ شب يكسره در بازار كار مى كردم و بعد اتمام كارم سريع مي رفتم آموزشگاه كه از کلاس عقب نمونم. دو سال در آن آموزشگاه فقط به قصدى كه تعادل را به اعصاب و روانم برگردانم كار کردم. نتيجه ديدم و بعد ها روى تكنيك هاى حرفه اي چند سال كار كردم تا اينكه تصميم گرفتم مربى شوم و مربى ها را پرورش بدهم . با يك استادى آشنا شدم كه در اين حوزه بسيار مهارت بالايي داشت و من را براى مربي گرى آماده كرد و مجبورم كرد كه تدريس كنم نه برای اين‌كه فقط خروجى بدهد، بلکه به این خاطر كه من آرزو داشتم مربى بشوم و ایشان مرا تشویق کرد كه دست به كار شوم و همينطور هم شد. تا امروز شاگردان زيادى در آموزشگاهم فعال هستند و در حال یادگیری یوگا هستند. خيلى از شاگردهایم نیز مربى هاى خوبى شده اند و آنها نیز اکنون آموزش می دهند.

 انگيزه و اراده من را به يك سبك زندگى جديد سوق داد و كاملا زندگى من را عوض كرد. خوشحالم كه توانستم در اين عرصه موفق شوم، چون رياضت ها پشتش بوده و زحمت ها. قدمت يوگا بر مى گردد به ٥٠٠٠ سال پيش از ميلاد مسيح كه آن موقع ها فقط چند حركت ساده و مديتيشن كار مى كردند ولى رفته رفته ورزشى تر شد و حركات به يوگا اضافه شد. تا به امروز يوگا يكى از پرطرفدارترين ورزش های دنياست . فايده هاى يوگا به مردمان همه ى سطوح، از بچه هاى مدرسه اى تا سياست مدارها، از هنرمندها تا صنعتگرها، از زنان خانه دار تا هيپى ها رسيده است.اکنون يوگا ديگر براى تمرين كننده ها يك امر سرسرى و سطحى نيست.

درباره سبک های یوگا برایمان بگو؟

بله این رشته برمى مي‌گردد به ٧٠٠٠ سال پيش، با توجه به آثار كشف شده در تپه مردگان (موهنجودارو) پاكستان امروزى به حدود ٧٠٠٠ سال پيش قبل يعنى به دوران پيش از تاريخ اختراع خط بر مى‌گردد، كه روى ديوارها و صخره ها تصاويرى به صورت كنده كارى ديده شده كه باستان شناسان كشف كردند. تصاويرى از انسان ها كه با الهام گرفتن از رفتار حيوانات، پرنده ها و مظاهر طبيعت توانسته بودند تمريناتى براى كشش در ابعاد مختلف تن و روان ابداع كنند. ٥٠٠ سال پيش از ميلاد مسيح حكيم پتانجلى اولين كتاب از يوگا به نام يوگا سوترا  به زبان سانسكريت نوشت كه ابوريحان بيرونى اولين مترجم اين كتاب به زبان عربى بود. تا امروز مترجم هاى مختلف اين كتاب را منتشر كرده اند. به زبان فارسى اين كتاب با عنوان كتاب “هستى بى كوشش” منتشر شده است. فلسفه يوگا بسيار وسيع می باشد. در اين كتاب اسرار و پيدايش يوگا و سلوك اخلاقى نوشته شده كه كسانى كه ميخواهند اسرار كامل يوگا را بدانند حتما بايد كتاب را مطالعه كنند. “يوگا فقط حركات بدنى نيست يك روش زندگي است؛” دنيايي كه اگر واردش شوید مدام تشنه تر مي شوید كه از آن بيشتر بدانید، مثل مسيرى كه هيچ وقت به مقصد نمي رسید. سبك هاى مختلف در يوگا هست . تفاوت سبك ها با هم فقط در نحوه آموزشى سبك و روش آموزش اساتيد است، حركات همه مشتركند و هدف مشترك هستند. هدف يوگا گسترش آگاهى ، بالابردن توانايى بدن، هم قدرتى و هم انعطافى و رسيدن به آرامش و فراآگاهى است. سوالى كه خيلى ها دارند اين است كه آيا مديتيشن همان يوگاست؟ جواب اين است که بله مديتيشن بخشى از تمرينات يوگاست. در كنار تمرينات فيزيكى، تمرينات تنفسى هم داريم و مديتيشن مي كنيم، چون بخش مهمی از يوگاست. در همه سبك ها مديتيشن دارد چون اهدافشان مشترك است. بيست و يك سبك يوگا وجود داره كه تفاوت سبك ها با هم فقط در نحوه آموزششون فرق دارند. همه سبك ها از هند آمده و بعضى از سبك ها در كشورهاى مختلف طرفداران زيادى دارد، مثلا “آشتانگا يوگا” در اروپا و شرق بيشترين طرفداران را دارد و در ایران هم سبک هاتایوگا معروف است که بنده نیز تدریس می کنم.

آیا در اوز کلاس های یوگا بوده؟ و تا آنجایی که مطلعیم شما اولین مربی اوزی در این رشته هستید؛ آیا این امید هست که در آینده نه چندان دور در اوز این رشته ترویج پیدا کند؟

من اولين مربى اوزى در اين رشته ورزشى هستم كه در حال پرورش شاگرد است. در اوز هم شنیده ام چند نفرى هستند كه يوگا كار می کنند كه فكر نمي كنم بيشتر از ١٠ نفر باشند. به علت بازخورد خوب مردم به این رشته در آينده خيلى زود یوگا در اوز ترويج پيدا مي كند چون هر سال به تعداد مربى ها و يوگى ها اضافه مي شود و در حال گسترش است. از يك قرن پيش تاکنون در هند و غرب بسيار پرطرفدار شده است . منوچهر ذوالخير از اولين افرادى ست كه اين دانش را كسب و به ايرانى ها معرفى كرده است كه در سال ١٣٠٩ براى درمان برخى از دردهاى ناحيه ستون فقراتش به هند سفر مي كند و  يوگا را آموزش مي بيند و بعد ها در ايران به تدريس يوگا مشغول مي شود. به صورت رسمی اولين موسسه يوگا در ايران مهدى مهدوى پور در سال ١٣٥٤ تأسيس كرد كه تا به امروز هر سال به تعداد هنرجويان يوگا اضافه مي شود.

خب پوریا با تو ادامه می دهیم، استقبال از ماساژ در اوز به چه صورت بوده؟

حقیقتا تا الان بیشتر از انتظارم بوده است، اما متاسفانه عمده اوزی‌ها عادت دارند چیزی که توسط همشهری خودشان است را حمایت نمی کنند و مطمئنم اگر همین حرفه در شهر‌های اطراف بود ماشین را روشن می کردند و می رفتند. و درسته از اوز نیز مراجعین خودم را دارم، اما خب من هم روی اوز اصلا تمرکز نمی کنم و خداراشکر از اطراف به اندازه‌ای مراجعه کننده دارم.

 از آن‌جایی که گفتی مهندسی شیمی خواندی، و خب شروع سلسله مصاحبه های من با برترین های تحصیلات تکمیلی بود و کم کم به سراغ مشاغل خلاق آمدم، می توانید بگویید که آیا ادامه تحصیل چه اثری بر زندگیتان داشت؟ و از آنجایی که الان بین شغل و مدرک تحصیلی تان رابطه ای وجود ندارد، آیا از صرف چهار سال وقت برای گرفتن لیسانس پشیمان هستید؟

این سوال ممکن است سوال خیلی ها باشد.تحصیل تاثیر دارد از این جهت که شخصی که تحصیل کرده در هر کاری منظم‌تر عمل می کند و در واقع تحصیل در هر رشته‌ای در فن بیان و دقت نوشتاری، ادبیات گفتاری و نوشتاری ما تاثیر می گذارد که این تاثیر هم در ارتباط برقرار کردن با مراجعین اهمیت دارد و هم در ادبیات گفتاری توضیح حرفه‌ی ما برای مخاطب.

و این‌که آیا پشیمان هستم یا نه باید بگویم نمی شود گفت پشیمان، اما کاش به جای رشته مهندسی، روان شناسی خوانده بودم. اعتقاد دارم اگر یک شخص نمی داند به چه چیزی علاقه دارد و از طرفی برای اعتبار شخصیت خود در آینده می خواهد تحصیل کند بهتر است رشته روان شناسی را انتخاب کند.

پس از دید شما خیلی از افرادی که نادانسته روانشناسی را انتخاب کرده اند صرفا برای اعتبار شخصی در آینده اقدام به خواندن این رشته پرطرفدار کرده اند؟

نه کسی که خودش و آینده اش را نمی شناسد بهتر است روان شناسی را انتخاب کند، این‌طور هم به خودشناسی می رسد و هم در حرفه‌ی آینده اش موفق می شود. چرا آدم رشته نا مرتبط بخواند که هیچ وقت علاقه ای نداشته است که صرفا بخواهد اعتبار آینده اش باشد؟

بنظرت چه کارهایی می شود انجام داد که دانش آموزان از اول دبیرستان (نهم) و حتی پشت کنکوری ها بتوانند درست تر و بهتر دست به انتخاب مسیر تحصیلی_شغلی بزنند؟

مشاوره تحصیلی در قدیم وجود نداشته و اکنون اگر تمام خانواده‌ها مشاوره تحصیلی بگیرند اوضاع می تواند بهتر شود، البته نقش مدرسه و مطالبه گری والدین هم بسیار مهم و پررنگ است که متاسفانه در اوز خیلی نادیده گرفته می شود، چون نگاه ها به شدت مادی گرا شده و فرزندان را به جای تحصیل برای ازدواج و بازار بندرعباس آماده می کنند به طریقه گذشتگانمان، که خب البته آن موقع ها این مسئله شاید واجب تر و ضروری تر می بوده.

راستی پوریا درباره کتابی که به چاپ رساندی برایمان بگو؟

این کتاب را در حدود چهار سال قلم زدم (از سال ۹۵) که به تیپ شخصیت درونگراها که از بدو تولد اینگونه زاده می شوند می پردازد و به همین دلیل آن را “تودارها” نامیدم. وقتی برای پیدا کردن شغلی مناسب مجبور شدم به شیراز بروم و در یک مغازه‌ی ورشکسته‌ی لامپ کم مصرف کار کنم‌، در یک بعدازظهر در مغازه‌ تنها نشسته بودم و بسیار غمگین بودم چون می دانستم هیچ حقوقی به من نخواهد رسید. دفتری از زیر صندلی درآوردم و چند خط از واقعیت وجودی خودم را نوشتم. همین نوشتن ادامه پیدا کرد و چند سال بعد شد یک کتاب. (و در نهایت هم آن مغازه هیچ دستمزدی به من نداد و آنجا را ترک کردم) هزینه کتاب را نداشتم برای همین یک سال و نیم نتوانسته بودم چاپش کنم. شهرمان که بهش پایتخت کتاب می گویند، گفته بودند که از نویسندگان بومی حمایت می کنند هم هیچ کاری نکردند و خوشبختانه زحمت سه خیر نیک اندیش بود که باعث چاپ کتابم شد و ازآنها بی نهایت سپاسگزارم.

و برای سخن پایانی نظرتان درباره اوز چیست؟

پوریا: اوز شهری است که درگیر خود بزرگ بینی شده، اما افراد خوش فکر هم در این شهر پیدا می شوند. آن هایی که دارای بینش عمیق و همتی بزرگ هستند عمدتا از اوز رفته اند. به طور کل اوزِ الان با اوز قدیم خیلی فرق می کند، این را از بزرگ ترها هم شنیده ام؛ اوز الان زیاد حال خوبی ندارد.

یک حسن خوب که در اوز نسبت به خیلی جاهای دیگه حس و دیده می شود، “میل مردم به شاد بودن و طبیعت است.” و چیز بدی که وجود دارد سنجش آدم‌ها با پولشان است، نه شخصیت واقعی شان و این همان فرهنگ مادی گرایی است که خدمتتان عرض کردم.

عرفان: به نظر من اوز مردمش بايد بيشتر به مطالعه اهميت بدهند تا پول. مي گویند به دنبال پايتخت كتاب هستیم ولى كجاست مطالعه گر؟ خلوت بودن کتابخانه ها حرف من را تایید می کند و حتی نبود یک کتابفروشی درست حسابی مثل کتابفروشی خنج یا لار!! مردم ما ترجیح می دهند پولشان را صرف خرید برندهای دیگر بکنند نه کتاب! پس اين القاب چندان کارساز نیست و صرفا یک نقاب است. فرهیختگان بايد ايده هايى به كار ببرند كه مردم عادت كنند به مطالعه، خيلى كارها مي شود كرد، مثلا براى مطالعه هر كتاب يك جايزه در قبالش بگيرند يا خيلى كارهاى ديگر که با فکرجمعی می شود آن را عملی کرد. نسل دهه ى ٧٠ به نسب خيلى عاقلانه تر با اين قضيه برخورد می کنند. چون مثل قديمى ها افكار قديمى ندارند. جامعه اوز مي خواهند فقط سنت و آداب و رسوم اوز را صرفا نگه دارند که اين كافى نيست؛ ما نیاز به افکار جوان ترها و ترقی خواه تر داریم، که برخی از مردم اين شهر مانع از این دست مسائل می شوند چون فقط مدرک تحصیلی دارند اما درک مطالعاتی نه چندان متاسفانه. مطالعه مستمر است كه آگاهى مردم و متقابلا کیفیت زندگی شهروندان را بالا می برد.

سپاس از وقتی که برای این گفتگو گذاشتید.

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

One Response to “گفت و گو با فولادی‌ها”

  1. شهروندی از اوز گفت:

    با سلام،ممنون از مصاحبه با افراد موفق، باز هم جوانان اوزی را به همشهریان معرفی کنید، کاری بسیار ارزشمند است، ان شاءالله هردو برادر فولادی در کار و زندگیشان موفق باشن? و حمایت کنیم از جوانان?

نظر سنجی

یک سال از فعالیت شوراهای ششم شهر و روستا گذشت. میزان رضایت شما از عملکرد و فعالیت های سال اول شورای اسلامی ششم شهر اوز چقدر است؟

Loading ... Loading ...
آخرین نظرات
  • آقای. احمدی بخاطر اینکه عضو مجمع بهداشت. ودرمان. وبتز نشسته وزارت بهداشت می. باشد لا اقل هر گاهی. درباره اخبار علوم‌پزشکی اوز. وگراش. وخنج. را مطرح. و مقایسه و بررسی نمای...
    انتظار از جناب. احمدی مدیر سایت در مطلب: نماز عید فطر اوز به گزارش تصویر
  • مدیر محترم سایت سلام. چنانچه. با تغییر. رویه میخواهید. اخبار. چندان منتشر. نکنید. دراین شهر کوچک به چه مطالب ومسایلی می پردازید ؟؟ قطعا نیروها و افرادی که بتوانند مطالب....
    خدمت جناب احمدی. مدیر سایت در مطلب: رقابت تیم‌ها در انصراف از ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان اوز
  • سلام اوز امروز اعلام کرده که از ابتدای سال تغییر رویه داده و اخبار را کمتر پوشش می دهد. مطلب «تغییر رویه اوز امروز و پیام اوز» در بخش سخن هفته سایت هنوز در دسترس است....
    مدیریت در مطلب: رقابت تیم‌ها در انصراف از ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان اوز
  • آقای احمدی رسانه اوز امروز. دیگر خیلی غیر فعال شده. است اگر این چنین ادامه دهید کم کم مردم ومخاطبان شما را فراموش. میکنند مخصوصا اینکه دیگر. کامنت ها. را خیلی دیر به دیر...
    شهروند. فعال اجتماعی. در اوز در مطلب: رقابت تیم‌ها در انصراف از ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان اوز
  • به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد ✋با درود و عرض ادب ، شادباش نوروز و آرزوی سال نوی پر از سلامتی ، برکت و شادی خدمت همه ی مردم عزیز منطقه ????احتراما شرکت...
    روابط عمومی شرکت آویسا ویرا طب در مطلب: تاملی بر گروه های مجازی اوز
  • ورزش همیشه با منش پهلوانانه و اخلاق معنا پیدا می‌کنه ، متاسفانه امشب شاهد مرگ فوتبال و اخلاق در سالن بودیم ،اگر مسئولان برگزاری مسابقات تصمیمی در این مورد نگیرند ،خیانت ب...
    فوتبال دوست در مطلب: ۴ تیم از شهر اوز به نیمه نهایی فوتسال جام رمضان راه یافتند
  • کمیته انظباطی باید اینجا مقتدر و با جسارت و شجاعت رای دهد ، این آزمونی بزرگ برای کمیته انظباطی خواهد بود که ایا از این آزمون سربلند بیرون خواهد امد یا خیر،...
    دوستدار فوتبال پاک در مطلب: ۴ تیم از شهر اوز به نیمه نهایی فوتسال جام رمضان راه یافتند
  • بنا به قول. وقرار فرمانداری. برای. استقرار. اداره ثبت. اسناد. املاک بعد. از تعطیلات نوروز. باید. این موارد برای. تاسیس اداره ثبت. اسناد. از طرف مسولان. شهرستان. درخواست....
    فرمانداری. وشورای شهر. اوز. توجه فرمایند در مطلب: مدرسه کار و دانش بهروزیان اوز با مدیریت جدید، ورود موفقیت آمیز فارغ التحصیلان به بازار کار را هدف گذاری کرده است
  • دوست عزیز ناشناس .بنده بهرام رفیعی موسس مدرسه غیردولتی نظری خودم را معرفی میکنم که صریح و واضح با جرات و شهامت بتوانیم گفت و گو کنیم . البته از حضرتعالی تقاضا دارم چنانچه...
    در مطلب: بنیاد نیکوکاران امید آفرین چهارمین دوره تجلیل از دانشجویان برتر را برگزار کرد
  • شورای شهر اوز. خودشان را در مورد. بیمارستان. راهپیما. ومشکلات بیمارستان. فعلی اوز. کنار. کشیده اند وهیچ. دخالتی. دراین. موارد. نمی‌کنند مگر شورای شهر. نماینده مردم. اوز....
    ریس شورای شهر. توجه. نمایند در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز