آذین احمدی: حضور ادارات مختلف و موردنیاز مردم همیشه برای مردم و مسئولان شهر اوز یک دغدغه بوده است. احتمالاً بسیاری از ما بارها برای انجام امور مختلف مانند تعویض و صدور روادید، گواهینامه یا مسائل مربوط به کارت سوخت و نظام‌ وظیفۀ عمومی به دفاتر خدمات الکترونیک انتظامی (پلیس+۱۰) در شهرهای هم‌جوار مراجعه کرده‌ایم و با مشکلات ناشی از عدم حضور این اداره در شهر اوز مانند صرف وقت، هزینه و مراجعه‌های مجدد آشنا هستیم.

نشست خبری بخشدار اوز درآستانه هفته دولت با حضور نمایندگان رسانه های اوز امروز، پسین اوز و پیام اوز امروز اول شهریور برگزار شد.

عبدالمجید حلاجی، محمدرفیع بذرافشان: سومین همایش ملی تازه های روانشناسی مثبت نگر، ۳۰ فروردین در دانشگاه آزاد واحد بندر عباس برگزارشد. از مجموع مقالات ارسال شده، ۱۳۰ مقاله دراین همایش پذیرش شد.

پیام اوز/سردار نوروزی: انتخابات دوازدهیمن دوره ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی پنجم شهر وروستا، به صورت همزمان ۲۹ اردیبهشت ماه برگزار می شود.

ابراهیم احمدی/ پیام اوز: سال ۹۵ به پایان رسید و شهر و بخش اوز مانند بسیاری از شهرهای دیگر، فراز و نشیب‌هایی داشت که در این نوشتار، درحد بضاعت به مواردی از آن می‌پردازیم و قضاوت را به خوانندگان می‌سپاریم.

عبدالله خضري:روز ۲۱ فوریه از طرف سازمان علمی فرهنگی ملل متحد “یونسکو” به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده‌است. نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی انجام شده‌است.

هادی صدیقی: روانشاد محمدرفیع ضیائی؛ هنرمند، پژوهشگر و کاریکاتوریست شهیر ایرانی-در سال ۱۳۲۷ در شهر اوز متولد و سوم تیرماه سال جاری در تهران درگذشت؛ و پیکرش با بدرقه هنرمندان، خانواده و همشهریانش در قطعه هنرمندان بهشت زهرا آرام گرفت.

ایراهستان/مرضیه شمس: به نظر من همان قدر که این روزها فضای مجازی عرصه را بر رسانه‌های چاپی تنگ کرده است، باعث شده این رسانه‌ها را به فراخور نیاز جامعه و مخاطبانش به سمت و سوی گزارش‌های تحقیقی و تفسیر خبرها بکشاند و عطشِ بیشتر خواندن و فهمیدن را در روزنامه‌های کاغذی جستجو کند.

عبدالصمد صمدي: شهر اوز بخاطر شرايط خاص اقليمي، آب و خاك، موجب شده است كه از نظر درصد پوشش فضاي سبز در محيط شهري و اطراف آن بسيار فقير ‌باشد. در جامعه امروز بشري، نزديك بودن محيط زندگي شهري به فضاي سبز بسيار مورد توجه مي‌باشد.

رفیع افتخار: داشتم می نوشتم که تلفنم زنگ خورد. خانمی از آن طرف خودش را معرفی کرد: «من همسر محمد رفیع ضیایی هستم.» و با متانت و بزرگواری دعوت نمود برای نشست روز جمعه، ساعت چهار.