جعفرکمالی/پیام اوز: * خودتون رو یه معرفی کلی میکنید؟
یوسف منصوری هستم متولد ۱۳۷۴، پسر حاج عبدالله منصوری. دبیرستان رشتۀ ریاضی فیزیک خوندم و مدتی هم در دانشگاه مشغول به تحصیل در رشتۀ مهندسی مواد بودم و امسال کنکور انسانی امتحان دادم. * رتبۀ امسال شما چند شده؟
رتبۀ امسالم ۱۵۶ منطقۀ ۳٫ * آیا برای انتخاب رشته تصمیم گرفتی که چه رشتهای و چه دانشگاهی بری؟
آره، تقریباً مطمئنم، چیزی که از اول هدفم بوده. یعنی روزی که نشستم برای خوندن کنکور، هدفم رشتۀ جامعهشناسی دانشگاه تهران بوده. * درصدهات رو میشه بگی؟
ادبیات ۳۲، عربی ۱۲، دین و زندگی ۵۶، زبان ۷۰؛ این از عمومیها.
ریاضی ۹۰، اقتصاد ۸۴، ادبیات اختصاصی ۳۳، زبان عربی ۰، تاریخ ۶، علوم اجتماعی ۸۱، فلسفه و منطق ۲۵، روانشناسی هم ۸۸٫ * عمومی رو زیاد خوب نزدی، نه؟
عمومی نخونده بودم اصلاً؛ چون خیلی تأثیری نداره روی رتبه. * از کی شروع کردی به خوندن برای کنکور؟
مهر. * یعنی تابستون نمیخوندی؟
نه اصلاً. هیچی. * روزی چند ساعت میخوندی؟
خیلی متغیر بوده، اما تقریباً میتونم بگم روزی ۵ ساعت. تقریباً هفتهای ۳۵ ساعت. * در طول روز چهقدر میخوابیدی؟
معمولاً ساعت ۳ شب میخوابیدم تا ۱۲ ظهر. * یعنی از ظهر شروع میکردی به خوندن؟
آره، ظهر بیدار میشدم مستقیم میرفتم سلف غذا میخوردم و میرفتم کتابخونه. ۲ شروع میکردم به خوندن تا ۷٫ * بعدش نمیخوندی؟
نه، بعدش نمیخوندم. اگر هم میخواستم چیزی بخونم رمان میخوندم یا کتابهای غیردرسی.
۹ ساعتی میخوابیدی نه؟ ۵ ساعت میخوندی! همهچیت کلاً فرق داره با بقیه (خنده). * آزمون آزمایشی هم شرکت میکردی؟
آره، کانون. * کانون ترازهات چهقدر میشد؟
میانگین ۶۴۰۰٫ *ثابت بوده همیشه؟ حداقل و حداکثرش رو میگی؟
حداقلش ۶۲۰۰ بوده و حداکثرش هم یکبار ۶۷۰۰ شدم. * روش مطالعۀ هر درس رو بهطور خلاصه بگو.
من کلاً برای هیچ کدوم از درسها از کتاب درسی استفاده نکردم. فقط کمکآموزشی استفاده میکردم و فقط هم گاج. ریاضی که خب فقط باید تست بزنی و سؤال حل کنی. من خیلی روی ریاضی تمرکز کرده بودم. برای بقیۀ درسا هم روشم همینطور بود. تست زدن و تست زدن و تست زدن. باید خیلی تست بزنی و تستِ زیاد باعث میشه مسلط بشی روی مبحث. تنها درسی که فرق داشت فلسفه و منطق بود. من خیلی خونده بودم یعنی از اول مهر من فلسفه و ریاضی رو اندازۀ هم میخوندم. اما فلسفه ۲۵ درصد زدم و ریاضی ۹۰٫ میخوام بگم فلسفه و منطق هرچهقدر که بخونی از یه حدی بیشتر نمیتونی بزنی؛ یعنی اگر برگردم به قبل، کمتر برای فلسفه وقت میذارم و بیشتر برای درسهای دیگه. * میخواستم اینو بپرسم که اگر برگردی، چه اشتباهی رو تکرار نمیکنی؟
یکیش همین فلسفه که براش کمتر وقت میذاشتم و بهجاش وقت میذاشتم برای ادبیات. * چرا تاریخ کم زدی؟ یعنی کلاً نخوندی؟
ضریبش کمه دیگه. ۶ درصد اطلاعات عمومی بود، من نخونده بودم.
خاطرۀ خیلی جالبی دارم از این ۶ درصد. مقبرۀ حافظ کنارش یه کوچهای هست که توش مقبرۀ وصال شیرازیه و بغلش هم مقبرۀ آیتالله فال اسیری. یکسری با یکی از دوستام که علوم سیاسی میخوند گفت بیا به جای اینکه بریم داخل حافظیه، بریم کنارش؛ و برام تعریف کرد که آیتالله فال اسیری از سران جنبش توتون و تنباکو توی شیراز بوده. خب تو سؤالای کنکور هم من معمولاً بخش تاریخ یه نگاه کلی میکردم، اگر چیزی آشنا بود جواب میدادم. معمولاً تو کنکورهای گذشته یکی دوتا میزدم و تو کنکور امسال چشمم خورد به سؤالی که گفته بود از بزرگان جنبش توتون و تنباکو در شیراز؛ که اسم آیتالله فال اسیری رو شناختم و همون گزینه رو زدم؛ یعنی با یه گشتوگذار تو شیراز یه سؤال تاریخ رو هم زدم.
* سؤالها رو بهترتیب تو دفترچه جواب میدادی؟
آره، به ترتیب جواب میدادم. * خلاصهنویسی هم انجام میدادی؟ اگر انجام میدادی چهطور بود؟
فقط داخل متن درسنامه اون چیزی که مهم بود رو با ماژیک زیرش خط میکشیدم، و برای مرور کلی از خلاصهنویسیهای آماده استفاده میکردم؛ انتشارات مهروماه. * جایی بود که خسته بشی و ناامید؟
خب، یکبار یه بحران بزرگ برام پیش اومد. توی این یک سال یعنی تقریباً دو ماه میشه از اول بهمن تا ۲۰ اسفند اصلاً درس نخوندم. چون باید انصراف میدادم از دانشگاه و گفتن که انصراف نمیشه بدی فعلاً. قضیه خیلی مشکل شد و ممکن بود که اصلاً نتونم کنکور بدم. چون روی کنکور خیلی سرمایهگذاری کرده بودم و اگر نمیتونستم کنکور بدم، باید میرفتم سربازی دیگه. این قضیه خیلی برام سنگین بود و استرس خیلی شدیدی داشتم و یه دوماهی درس نخوندم تقریباً. اینم یکی دیگه از اشتباهاتم بود. اگه برگردم به گذشته، این دو ماه رو از دست نمیدم. * دیگه میشدی رتبۀ یک حتماً!
احتمالاً (خنده). *تو از مهر شروع کردی و دو ماه هم وسطش نخوندی، میمونه ۷ ماه. خوب کار کردی پس. برنامۀ بلندمدت و کوتاهمدت داشتی؟
برنامه من منطبق بود بر برنامۀ کانون. چون کانون خودش یه برنامۀ اختصاصی داره به اسم برنامۀ راهبردی و برنامهش هم خیلی خوبه. * برای مرور درسها چهکار کردی؟ از کی مرور درسها رو شروع کردی؟ یعنی تا قبل کنکور همۀ درسا رو خونده بودی یک دور؟
نه! تا قبل نوروز نخونده بودم. تقریباً میشه گفت به خاطر همون موضوعه خیلی عقب افتادم و تو خرداد دیگه مرور رو شروع کردم. * نوروز هم درس خوندی؟
نه اصلاً. نوروز هم اومدم اوز دیگه. دیدم اصلاً حس درس خوندن نیست اینجا و کلاً خوابیدم. * از شبکههای مجازی و اینترنت چهقدر استفاده میکردی توی طول روز؟ احساس میکنم بیشتر بدآموزی داری برای بچهها (خنده).
نه، بذار قُبح این چیزا بریزه و فکر نکنن آدم باید خیلی عجیبوغریب باشه واسۀ قبولی تو کنکور. بهطور دقیق که نمیشه گفت ولی خب تو همین پروسه، یه جورایی پروسۀ ازدواجمم بوده، و خب دیگه همین باعث میشه استفاده از فضای مجازی هم زیاد بشه. * قضیۀ ازدواج از کی مطرح شد؟
از اسفند میشه گفت. * خب، مگه نمیگن تو دوران کنکور اینجور روابط رو باید کنار گذاشت و تمرکز کرد روی درس؟
چرا میگن که. ولی خب من احساس کردم که میشه. * پس یعنی روزی یکی دو ساعت از فضای مجازی استفاده میکردی، نه؟
آره دیگه، من تقریباً شب ساعت ۱۲ تا ساعت ۳ دورِ گوشیم بودم. * پنج ساعت کمه، نه؟ ولی فکر کنم مداوم میخوندی، درسته؟
آره، اون پنج ساعت مداوم بود و تو طول سال حفظ شد. * استرس هم داشتی؟
نه. * حتی روز کنکور؟ سر جلسه؟
سر جلسه یه کم، ولی خب، خیلی کم بود. چون هم آماده بودم، هم آمارها (کنکورهای سال قبل و آزمونها) نشون میدادن که وضعیتم خوبه. * تفریح چهکار میکردی؟
تفریح زیاد داشتیم. هر هفته سینما میرفتیم. بیرون زیاد میرفتیم، کافه و اینا. * طول هفته یا آخر هفتهها؟
بیشتر آخر هفتهها. بعضی وقتا هم تو طول هفته میرفتیم. * برای بچههای کنکور ۹۷ چه توصیهای داری؟ از الآن اگر بخوان شروع کنند.
اول اینکه کنکور واقعاً اونقدی که میترسن سخت نیست. یعنی درصد زیادی از عدم موفقیت تو کنکور اینه که بچهها فکر میکنن خیلی سخته. من خودم چون تجربۀ یه کنکور موفق رو داشتم، این ترس رو نداشتم و وقتم رو به جای اینکه بذارم برای اینکه ببینم میتونم یا نه، تماماً صرف خوندن میکردم. * تو قبلاً هم یکبار کنکور دادی، درسته؟ اونموقع ریاضی فیزیک میخوندی، رتبهت چند شد؟
آره، اونموقع رتبهم شد ۱۹۷۰٫ * و رفتی دانشگاه شیراز رشتۀ مهندسی مواد و سه سال خوندی و تصمیم گرفتی رها کنی. دلیلش چی بود؟
از پایه شروع میکنم؛ اصلش این بود که سالی که ما باید انتخاب رشته میکردیم چیزی به اسم رشتۀ انسانی تو اوز وجود نداشت و حتی اگر هم وجود داشت به نظرم من نمیرفتم رشتۀ انسانی. چونکه تصور من اون زمان این بود که بچههای کندذهن باید برن انسانی. کسی که درسش خوبه باید بره تجربی؛ اگر علاقه نداره هم بره ریاضی. و من تو یه دوگانگی گیر افتادم و بین این دوتا، ریاضی رو انتخاب کردم. بعد ادامه دادم و رتبهم هم خوب شد و رفتم دانشگاه. دانشگاه که رفتم، نمیدونم از بخت بد یا بخت خوب، افتادم تو یه اتاق با شش نفر آدم که اینا اکثراً رشتۀ حقوق بودن و از انسانی اومده بودن. بعد دیدم که اینا اولاً اونجور که میگفتند، کندذهن نیستند و دوم اینکه به درساشون خیلی علاقه داشتم. یعنی یادمه من کلاسای خودم رو نمیرفتم، ولی کلاسهای دوستام رو میرفتم؛ چون خیلی برام جالب بود. همش بحثهای نظری بود و برای من دلنشین بود. برای همین جذب شدم کمکم. ولی خب، چرا سه سال ادامه دادم؟ علتش این بود که وقتی مشورت میکردم یا صحبت میکردم با کسی، همه میگفتن تمومش کن این رشته رو، بعد ارشد برو چیزی که دوست داری. ولی خب من یه خصلتی که دارم اینه که به کاری که علاقه نداشته باشم، انجام دادنش برام خیلی سخته. دیگه نهایتاً دیدم که فایدهای نداره و بهتره انصراف بدم.
* مخالفت نشد از طرف خانواده؟
چرا بهشدت. خیلی. حتی هنوز هم این ناراحتی وجود داره. ولی بهقولاً یه جورایی ناچار شدن. * چهطور میشه که سربازی نری و باز درس بخونی؟ میشه همچین چیزی؟ احساس میکنم یه جورایی دور زدن قانونه. یعنی یه نفر میاد سه سال میخونه بعد انصراف میده و دوباره کنکور میده، چهار سال دیگه هم میخونه و میشه هفت سال.
اگر کسی مشکلی با تلف شدن وقتش نداشته باشه، آره میشه. چون هر دانشجو میتونه دو بار تو یه مقطع پذیرفته بشه تو دانشگاه؛ و نباید از وقت مُجازش بگذره. یعنی شما چهار سال وقت داری بخونی. توی این چهار سال اگر پشیمون شدی، میتونی انصراف بدی و یک بار دیگه کنکور بدی. * اگر انصراف ندادی و اون رشته رو تموم کردی، باز هم میتونی کنکور بدی؟
دیگه دانشگاه دولتی نمیتونی بری. هر کسی میتونه تو دانشگاه دولتی تو یه مقطع فقط یکبار فارغالتحصیل بشه. * چرا جامعهشناسی؟ هدفت چیه از جامعهشناسی؟
مسئلۀ اول علاقه است. مهمترین چیز اینه که به جامعهشناسی علاقه دارم. دومین مسئله اینه که به نظرم جامعۀ امروز ایران به جامعهشناسی نیاز داره. علتش هم اینه که امروز ما در زمینۀ نظریۀ اجتماعی خیلی ضعف داریم و تبعاتش رو هم میبینیم. وقتیکه هیچکسی سر جای خودش نیست مملکت دچار همین آشفتگی میشه که الآن وجود داره. در اکثر نهادهای اجرایی کشور مثل فرمانداری و استانداری به جامعهشناس نیاز دارند تا تأثیر سیاستهایی که اجرا میشه رو بسنجند و اگر تأثیر نداره، چه کارهایی باید انجام بشه؛ که خب ما نداریم همچین چیزایی رو، و باید بیشتر روش کار کنیم. * قصد ادامۀ کارشناسی ارشد و دکترا رو هم داری؟
آره، حتماً. قصدم الآن اینه که تا آخر ادامه بدم. * شیراز که درس میخوندی، دور از خانواده تأثیر داشت رو نتیجۀ کنکورت؟
به نظر من آره. دور از خانواده باشی خیلی بهتره. چون خانواده هرچه هم حمایت کنن باز هم وجودشون یه تأثیر استرسزا روی داوطلب داره. برای شخص من، دور از خانواده خیلی بهتر بود. * تو خونه هم درس نمیخوندی؛ فقط کتابخونه، درسته؟
آره، من تو خونه اصلاً نمیتونم درس بخونم. چون حواسم زود پرت میشه. * معدلت هم تو کنکور تأثیر داشته؟
۱۲ درصد فقط.
در حالت عادی یعنی دیپلم انسانی داشته باشی و کنکور انسانی بدی، تأثیرش ۲۵ درصده؛ اما چون دیپلم من ریاضی بوده تأثیرش ۱۲ درصد بود. * ریاضی خیلی تأثیر داشته روی رتبهت، نه؟ چون به نقطهضعف بقیه دست گذاشتی.
آره دیگه؛ ریاضی خیلی من رو جلو انداخت. * از کی تصمیم گرفتی کنکور انسانی بدی؟ کی تصمیمت قطعی شد؟
تقریباً از بهمنِ دو سال قبل. * اونموقع حدس میزدی رتبهت اینقدر خوب بشه؟
اونموقع نشستم تحقیق کردم، ببینم جامعهشناسی دانشگاه تهران چه رتبهای میخواد و برای همون هم تلاش کردم. یعنی میدونستم از پسش برمیام و ترسی نداشتم. * اگر تهران قبول نمیشدی، نمیرفتی؟ یعنی حاضر بودی بری سربازی؟
نه دیگه؛ در اون حدم نه، ولی خیلی ناراحت میشدم؛ چون تفاوت خیلی زیاده بین تهران و جاهای دیگه. مثلاً دانشگاه شیراز شاید اعضای هیئتعلمی جامعهشناسیش ۶ نفر باشن، اما تهران از بیست نفر بیشترن. * چه کتابهای غیردرسی خوندی تو این یک سال؟
دو جلد در جستوجوی زمانِ ازدسترفته، بودنبروکها، رنجهای ورتر جوان، بادبادکباز، مادامبواری. * کلاس هم میرفتی؟ دیویدی آموزشی چی؟
کلاس نه، اصلاً. دیویدی آموزشی هم برای یکی از مباحث ریاضی استفاده کردم فقط. * چرا رفتی رشتۀ انسانی که معمولاً کسی نمیره؟
میدونی، معمولاً تو ایران همه به دنبال اینن که یه امنیت شغلی صددرصد داشته باشند، همین الآن همه از من میپرسن که خب جامعهشناس چی میشه آخرش؟ و من جواب خاصی ندارم. حقیقتاً من وقتی رفتم جامعهشناسی معلوم نیست فردا کار گیرم بیاد یا نه. این قضیه در مورد همۀ رشتههای انسانی صادقه و همچنین در مورد همۀ رشتههای ریاضی. امنیت شغلی یعنی پزشکی، که قطعاً کار گیرت میاد و قطعاً هم حقوق بالای ۱۰ میلیون خواهی داشت و این خیلی وسوسهکننده است و باعث میشه همۀ میدانهای دیگه خالی بشه. ریاضی هیچکس نیست، انسانی هیچکس نیست، همه تجربی هستن. اما خب، مگه مملکت سالانه چهقدر پزشک لازم داره؟ اتفاقی که افتاده اینه که کمکم تراکم تو تجربی خیلی زیاد شده و قبولی خیلی سخت شده و چون یکسری پدر و مادرها خیلی فشار میارن روی بچهها که شما حتماً باید پزشک بشید، نهایتاً میشه همون چیزی که دیدیم؛ طرف به خاطر رتبهش تو کنکور خودکشی کرده، و استدلال مادرش این بود که دختر من ممتاز بوده. لزوماً هرکی تو مدرسه ممتاز بوده تو کنکور موفق نمیشه؛ چون کنکور علاوه بر دانش به چیزهای خیلی زیاد دیگهای نیاز داره؛ مثلاً شما باید تکنیکهای تستزنی رو بلد باشید. * مهمترین عامل موفقیت؟
سؤال سختیه. فکر کنم تلاش و پشتکارم. و همچنین حمایت خانواده. یعنی امکاناتی که میخواستم، کامل در اختیارم گذاشتن. * موفقیتت رو تقدیم به چه کسی میکنی؟
تقدیم به خانواده.
با سلام
اقای منصوری آفرین بر شما که با تلاش وپشتکار رفتی تو مسیری که خودت علاقمند بودی وبهت تحمیل نشده این یعنی موفقیت درود بر شما ارزوی پیروزی در تمام مراحل زندگی .
ضمن تبريك به اين همشهري گرامي وآرزوي موفقيت بيشتر بهتر بود ايشان مدرك كارشناسي خودرا در شته مهندسي مواد كه رشته ارزشمند فني خوبي است ادامه ميداد و براي رشته مورد علاقه خود براي مقطع كارشناسي ارشد يا كارشناسي جامعه شناسي به رشته مورد علاقه خود ميپرداخت چون هيچگونه توجيهي ندارد كه سه سال تحصيل آنهم در رشته فني دانشگاه شيراز را رها شود و به رشته اي پرداخت كه آينده شغلي َآن نامشخص ميباشد البته در همين رشته هم پس از فارغ التحصيلي و وارد بازار كار شدن خودبخود به موضوعات اجتماعي آشنا ميشدند البته نه بصورت تخصصي. از طرفي ديگر ايشان كه اين همه استعداد داشنتد ميتوانستند براي ادامه تحصيل يا كنكور دوباره به رشته پزشكي ادامه ميدادند هر چند رشته ايشان رياضي فيزيك ميباشد البته نميدانم امكان پذير است يا نه. ايشان هم زمان چند سنگ بزرگ برداشته اند از جمله ترك تحصيلي، خواندن براي كنكور، برنامه ازدواج و آغاز زندگي جديد براي رشته جامعه شناسي در يك شهر جديد و ساير فشارهاي مختلف. آرزوي موفقيت براي اين شير مرد جوان
سلام لازم است متخصصان کارکشته در این مورد از شهر های بزرگ و..دعوت و مشاوره بدهند .افراد معرفی شده هم بصورت تجربی و آشنا به منطقه می توانند کمک کنند ولی بدون علم و دانش رو...
شهروند در مطلب: اتاق فکر اقتصادی اصناف شهرستان اوز تشکیل می شود
خیلی خوب است قاضی محکومان را به پرداخت جریمه در حق عمران شهر هم محکوم کند...
آرزو خ ه آ.خ در مطلب: تقدیر بهزیستی شهرستان اوز از اجرای احکام جایگزین حبس در حمایت از معلولین
مبارک است. اینشالله اخبار هفته. کتاب که خیلی هم زیاد بود. تمام شود. ومسولان. بفکر. کارهای. زیرساختی. واقتصادی. وعمرانی. در اوز. بپردازند ماندگاری. نسل. جوان. به توسعه اقت...
اقتصاد. وعمران. وابادی. اوز. را دریابیم در مطلب: درخشش اوز در سی و سومین دوره هفته کتابخوانی
تنتان سالم ایده هایتان بارور و گامهایتان استوار...
در مطلب: اتاق فکر اقتصادی اصناف شهرستان اوز تشکیل می شود
به امید شهری آباد منطقه ای آباد کشوری آباد و جهانی آباد...
در مطلب: اتاق فکر اقتصادی اصناف شهرستان اوز تشکیل می شود
ممنونم از اظهار نظر تمام عزیزان چه آنهایی که موافق هستند و چه آنانی که بر مطلب نقد دارند امیدوارم شهرستان ما همیشه پر رونق باشد. هدف همه ما پیشرفت و رشد و توسعه متوازن اس...
فرید دستوری در مطلب: شهر جلسات و مراسم
نشاط و سلامتی برای همگان آرزومندم خدا قوت...
در مطلب: برگزاری کوهنوردی خانوادگی در روستای گلار شهرستان اوز
چنانچه نگاهی به شهرهای. گراش. خنج. بستک و.......بیندازیم. اثار تحرک عمرانی. واقتصادی. وتوسعه شهری دران دیده میشود اما. در اوز همه نگاهها متوجه مسایل. سطحی. وروبنایی است ه...
حکایت. فرهنگی بودن شهر اوز !!!! در مطلب: شهر جلسات و مراسم
درود بر شما اقای دستوری حرف دل مردم زدی ای کاش به جای این خرج ها کوچه ای اسفالت میشد تا چهره شهر عوض شود...
فرهنگی در مطلب: شهر جلسات و مراسم
با شادباشی صمیمانه و درودی خالصانه بر شما و تمام دست اندرکاران ارجمند و افتخار آفرینی که طی سالها تلاش با تیزبینی چنین روز ی را در تاریخ شهرمان رقم زده اند . روزی که مراس...
سیلوانا سلمانپور در مطلب: افتتاحیه سی و سومین دوره هفته کتاب ایران به میزبانی اوز برگزار شد
با سلام
اقای منصوری آفرین بر شما که با تلاش وپشتکار رفتی تو مسیری که خودت علاقمند بودی وبهت تحمیل نشده این یعنی موفقیت درود بر شما ارزوی پیروزی در تمام مراحل زندگی .
ضمن تبريك به اين همشهري گرامي وآرزوي موفقيت بيشتر بهتر بود ايشان مدرك كارشناسي خودرا در شته مهندسي مواد كه رشته ارزشمند فني خوبي است ادامه ميداد و براي رشته مورد علاقه خود براي مقطع كارشناسي ارشد يا كارشناسي جامعه شناسي به رشته مورد علاقه خود ميپرداخت چون هيچگونه توجيهي ندارد كه سه سال تحصيل آنهم در رشته فني دانشگاه شيراز را رها شود و به رشته اي پرداخت كه آينده شغلي َآن نامشخص ميباشد البته در همين رشته هم پس از فارغ التحصيلي و وارد بازار كار شدن خودبخود به موضوعات اجتماعي آشنا ميشدند البته نه بصورت تخصصي. از طرفي ديگر ايشان كه اين همه استعداد داشنتد ميتوانستند براي ادامه تحصيل يا كنكور دوباره به رشته پزشكي ادامه ميدادند هر چند رشته ايشان رياضي فيزيك ميباشد البته نميدانم امكان پذير است يا نه. ايشان هم زمان چند سنگ بزرگ برداشته اند از جمله ترك تحصيلي، خواندن براي كنكور، برنامه ازدواج و آغاز زندگي جديد براي رشته جامعه شناسي در يك شهر جديد و ساير فشارهاي مختلف. آرزوي موفقيت براي اين شير مرد جوان