دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴
 |  1/ دسامبر/ 2025 - 5:48
  |   نظرات: بدون نظر
107 بازدید

مدقلی پیر شدی

فرهاد ابراهیم پور: از آخرین باری که او رادیده بود ده سال و پانزده ماه گذشته بود. سلام کردم اول نشناخت عینک گردش که از جیب پیراهنش درآورد و به چشمش زد لبخندی روی لباش نشست و گفت: خودتی؟
آره خود خودم. چطوری، فقط کمی پیر شدی
کم که چه عرض کنم خیلی وقته پیر شدم
از کی فهمیدی که داری پیر می شی؟
از حوالی پنجاه سالگی از وقتی که فهمیدم هر سال دو سال برام می گذره، از وقتی که فهمیدم نمیشه مثل سابق از جوی خیابان پرید از موقعی که از پله ها تند تند نمیشه بالا رفت و یواش یواش نفست کم می آره، از وقتی که موهام رفت سمت سپیدی و هر ماه که می گذشت کم و کمتر می شد، از وقتی چین وچروک صورت و پیشونی ام کلفتر شد
– پس خیلی زود شروع به پیر شدن کردی
دست من و شما نیست، بدن خودش می دونه کی شروع کنه یه وقت زود شروع میشه یه وقت چند سال دیرتر، ولی بالاخره میاد
– چه وقت هایی زود میاد ؟
وقتی فشار زندگی و بیماری و مشکلات و تنهایی زیاد میشه، آن وقت زودتر پیری شروع میشه و میاد، انگار هر روز و هر ماه و سال یکی داره هلت میده به سمت سرازیر شدن
نشونه های دیگه ای هم داره ؟
– آره تا دلت بخواد، بخصوص وقتی دیگران پیرت می کنند گاهی بچه آدم، گاه زن آدم ،گاهی دوست و آشنای بی معرفت گاهی دوری و از همه مهمتر استرس و تنهایی
– خیلی از جوان ها هم استرس و تنهایی دارند، فرقش چیه؟
مال اونا زود میگذره، اما برای آدم پا به سن و پیر ماندگاره، درد میاد هم خونه ات میشه، چون نه اهل جنب و جوشی نه اهل شوق و ذوق نه دنبال ولگردی و جشن و سرور تا که زود یادت بره
می تونی وقتتو با چیزای خوب بگذرونی بری مسافرت بری جاهای دیدنی رو ببینی
بد نمیگی ، البته اگه پولش باشد، اگه حوصله کنی، اگه کسی هم همراهی ات کنه. تک و تنها تو سن پیری هر جا بری دلواپسی نکنه فشارت بالا بره ، نکنه قندت بیفته ، نکنه حواست پرت شه و نکنه تصادف کنی. می بینی هرچی که سن بالا بره و پیرتر بشی اطمینان از خودت هم کم میشه ، اینو خیلی ها نمی دونن.
جالبه
جالب که چه عرض کنم، روزایی هست که دلت میخواد خانواده دور و برت باشند اما یا دور هستند یا یادشون رفته سری بهت بزنند ، یا حوصله آدم پیری مثل منو ندارند.


خب تو برو پیش شون
آن موقع که این قدر پیر نشده بودم سری می زدم، آخه اونا مثل ما پیرها زود از خواب بیدار نمی شن، شب ها هم زود نمیان خونه دیر وقت صبحانه می خورند و دیروقت شام، نمی دونی چه جوری خودتو با اونا سازگار کنی. اینا به کنار، وضعیت خورد و خوراک آدمه که نه تنها دکترها بلکه از بچه آدم گرفته تا در و همسایه و دوست و رفیق مدام مراقب چه خوردن آدم میشن. اینو نخور قندت می‌ره بالا، اینو نخور فشارت می‌ره بالا ، این برای قلبت خوب نیست ، شیرینی نخور بستنی نخور، خربزه اصلا برات خوب نیست، موز که اصلا برات سمه . برنج هفته ای یک بار اونم کم بخور، نمکش زیاد نباشه ،سرخ کردنی برات خوب نیست، آب پز بخور . شیر هم کم چرب، گوشت و کله پاچه دشمن بدنه وو. ..وو هزاران توصیه و تذکر.

واقعیتش اینه خیلی وقت ها صرف نظر میکنم برم جایی، اونم پیش آدم هایی که به جای چند حرف خوب و قشنگ و شاد معلم بالا سر آدم هستند استرس آدمو زیاد می کنند
مدقلی ،پس پیری کلی حرف و حدیث داره
باید پیر بشی تا بفهمی دارم چی میگم ، آنقدر که آدم ها آدمو پیر می‌کنند مشکلات آدمو پیر نمی کنه، کار سخته، مشکلات هم که همیشه هست و امکان داره جسم ادمو ضعیف کنه، اما دل ادمو پیر نمی کنه.
یه زمانی آن موقع ها که ما بچه بودیم نه نافرمانی می کردیم و نه جنگ و جدلی با پدر و مادر داشتیم ،احترام اونا واجب می دونستیم و دوست داشتن شون قید و شرط نداشت، اما حالا چی. تو نشستی و اونا راحت جلوت دراز می کشند می گی یه لیوان آب بیار برام انگار بهش گفتی برام کوه بکن، نه احترام و نزاکت قدیم هست نه همراهی در دغدغه های خانواده، آره اینهاست که آدمو پیر می‌کنه دلخوشی رو از آدم میگیره
مدقلی کم می بینمت قبلاً می اومدی تو کوچه و خیابون
الان تنهایی می ترسم بیام تو خیابون، باید مجهز بیایی، جعبه قرص هات باید همراهت باشه ، عینک و عصا هم فراموش نکنی باید از پیاده رو بری و مواظب باشی یهو تنه کسی بهت نخوره ، اگه بخواهی بری اونور خیابون اول باید یک پل روی جوب پیدا کنی از آن رد شدی مواظب موتورها و ماشین ها باشی . بعضی ها نگاه نمی کنند که اونی که داره از خیابون می گذاره یه پیرمرده که گوشش سنگین و چشاش هم ضعیفه و پاهاش سست و کم رمق، برای همینه که می ترسم بیام بیرون وگرنه دوست دارم تو شهر خودم قدم بزنم و با با فامیل و دوست و آشنا صحبت کنم .
مدقلی یواش یواش میخواست برگرده خونه. گفتم: بیا می رسونمت اولش گفت نه مزاحم نمیشم ، در ماشین که براش باز کردم اول عصاشو گذاشت تو ماشین، دستشو تکیه داد به صندلی ماشین آروم نشست روی صندلی و نگاهم کرد و لبخندی زد و گفت : امان از این پیری ، پیری و درد گری

فرهاد ابراهیم پور محمودا

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

نظر سنجی

یک سال از فعالیت شوراهای ششم شهر و روستا گذشت. میزان رضایت شما از عملکرد و فعالیت های سال اول شورای اسلامی ششم شهر اوز چقدر است؟

Loading ... Loading ...
آخرین نظرات
  • سلام لازم است متخصصان کارکشته در این مورد از شهر های بزرگ و..دعوت و مشاوره بدهند .افراد معرفی شده هم بصورت تجربی و آشنا به منطقه می توانند کمک کنند ولی بدون علم و دانش رو...
    شهروند در مطلب: اتاق فکر اقتصادی اصناف شهرستان اوز تشکیل می شود
  • خیلی خوب است قاضی محکومان را به پرداخت جریمه در حق عمران شهر هم محکوم کند...
    آرزو خ ه آ.خ در مطلب: تقدیر بهزیستی شهرستان اوز از اجرای احکام جایگزین حبس در حمایت از معلولین
  • مبارک است. اینشالله اخبار هفته. کتاب که خیلی هم زیاد بود. تمام شود. ومسولان. بفکر. کارهای. زیرساختی. واقتصادی. وعمرانی. در اوز. بپردازند ماندگاری. نسل. جوان. به توسعه اقت...
    اقتصاد. وعمران. وابادی. اوز. را دریابیم در مطلب: درخشش اوز در سی و سومین دوره هفته کتابخوانی 
  • تنتان سالم ایده هایتان بارور و گامهایتان استوار...
    در مطلب: اتاق فکر اقتصادی اصناف شهرستان اوز تشکیل می شود
  • به امید شهری آباد منطقه ای آباد کشوری آباد و جهانی آباد...
    در مطلب: اتاق فکر اقتصادی اصناف شهرستان اوز تشکیل می شود
  • ممنونم از اظهار نظر تمام عزیزان چه آنهایی که موافق هستند و چه آنانی که بر مطلب نقد دارند امیدوارم شهرستان ما همیشه پر رونق باشد. هدف همه ما پیشرفت و رشد و توسعه متوازن اس...
    فرید دستوری در مطلب: شهر جلسات و مراسم
  • نشاط و سلامتی برای همگان آرزومندم خدا قوت...
    در مطلب: برگزاری کوهنوردی خانوادگی در روستای گلار شهرستان اوز
  • چنانچه نگاهی به شهرهای. گراش. خنج. بستک و.......بیندازیم. اثار تحرک عمرانی. واقتصادی. وتوسعه شهری دران دیده میشود اما. در اوز همه نگاهها متوجه مسایل. سطحی. وروبنایی است ه...
    حکایت. فرهنگی بودن شهر اوز !!!! در مطلب: شهر جلسات و مراسم
  • درود بر شما اقای دستوری حرف دل مردم زدی ای کاش به جای این خرج ها کوچه ای اسفالت میشد تا چهره شهر عوض شود...
    فرهنگی در مطلب: شهر جلسات و مراسم
  • با شادباشی صمیمانه و درودی خالصانه بر شما و تمام دست اندرکاران ارجمند و افتخار آفرینی که طی سالها تلاش با تیزبینی چنین روز ی را در تاریخ شهرمان رقم زده اند . روزی که مراس...
    سیلوانا سلمانپور در مطلب: افتتاحیه سی و سومین دوره هفته کتاب ایران به میزبانی اوز برگزار شد