هادی صدیقی : احمد شاه قاجار در روز چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۰۱ خورشیدی برابر با ۱۰ ربیع الثانی ۱۳۴۱ قمری یعنی سه سال قبل از انقراض دودمان پادشاهى قاجار در بازگشت از سفر اروپا وارد بندر بوشهر می شود و مورد استقبال سردارسپه رضاخان و خوانین مناطق ساحلی خلیج فارس و تجار بوشهر قرار می گیرد.
در روز جمعه یعنی دو روز پس از ورود احمدشاه به بوشهر، تجار با احمدشاه ملاقات می نمایند که در آن ملاقات «محمدامین کرامتی اوزی» خطابه ای خطاب به احمدشاه می خواند که از آن کمتر گفته و نوشته شده است و در نوع خود جالب و حتی کم نظیر است که در ادامه می آید:«
شکر خدا که شام سیاه زمانه صبح طرب ز مطلع فرو شرف دمید در این اوان سعادت اقتران که مژده مسرت و صدای تهنیت از هر گوشه و کنار مملکت به مسامع جمهور انام رسیدن گرفت، یعنی آوازه ورود مقدم جلالت نموده موکب فیروزی کوکب اعلیحضرت اقدس همایون شاهنشاه جمجاه اسلام پناه، السلطان احمدشاه ارواحنا فدا، که از مسافرت اروپ مراجعت و عنان توسن مراد به مستقر جاه و جلال سلطنت عظما معطوف فرموده. اینک ساحت بندر بوشهر نخستین قطعه از خاک وطن است که از مضرب خیام گردون احتشام و مرکز سرادقات کیوان مقام رشک بهشت عنبر سرشت گردیده، وشمۀ لوای آلات دولت روزافزون، خورشیدوار در اهتزاز، و با وجد و نشاط در جولان است، از آنجائی که بشارت این قدوم میمنت نمود، به گوش عالمیان رسید و نسیم بهجت و انبساط از ریاض نشاط بر صدور آدمیان وزید، هر یک از خواص و عوام و اعیان و اشراف با کمال خلوص عقیدت احرام امید حرم بارگاه فلک آسا گردیده به عواطف روحانه سلطانی ملحوظ و به مکارم اخلاق بیکرانه خسروانی محظوظ می باشد . پس از تشکر این نعمت ذی قیمت عظمی و ادای ادعیه صمیمانه به خاک پای اعلیحضرت شهریاری، آمال و آرزو و چنان است که از نتایج مستحسنه مسافرت و تجربیات ملوکانه، اسباب ترقیات مملکت و سعادت و امنیت از هر حیث فراهم گردیده، وطن محبوب در طریق تعالی و تقدم سیر نماید، اعلیحضرتا امروز سی کرور ملت ایران که به شاه پرستی دائماً معروف و تمسک آنها به عرش ملوکانه ضرب المثل عالمیان بوده است، متوجه ذات خسروانه است که از تدابیر صائبه و از تفویض امور به رجال اکفا و صالحین وطن، این سرزمین، از کابوس آلام و تاخر نجات بیابد . اعلیحضرتا، ایران امروز غیر از ایران سی سال یا بیست سال و یا ده سال بلکه پنج سال پیش است. پس از آنکه جمیع مشاکل خارجی و دخالت ناجایز استعمار نیز به حمدالله از حسن طویت ملوکانه برطرف و نابود گشته، اشد احتیاج به اصلاحات داخلی دارد که باید کلیه هم و نظر فقط صرف وسائل عمران و ایجاد اسباب ترقی و تقدم نمود، یعنی آن عمران و تقدمی که در جمیع ممالک اروپا مشهود و عیان است . اعلیحضرتا، مملکت ما نیز مملکتی است که در خور و مستعد همه گونه اصلاحات و ترقی است و کشور ما در مقدمه ممالک است از نه بودن عوائقی که مساعی رجال صحیح عقیم بگذارد. چه عموماً مسکن یک امتی است که دارای یک آئین و یک طبیعت و یک لغت می باشد، و عمده سیر تقدم هر ملت از وحدت، همان اوصاف است و از این است که دائماً محیط محول رجال و فاتحین عظام و نوابغ دهر بوده و حالیه هم به خطا رفته است هر کس که گمان می برد رجال اکفا، رجال صالح، رجال فعال صحیح در وطن ما وجود ندارد و در صورتی که زمامداری مهام مملکت به کف با کفایت اشخاص وطن پرست و منورین مملکت سپرده شود، طولی نمی کشد که عظمت سابق وطن عود نموده و هر فساد داخلی نیز نابود و زایل خواهد شد . اعلیحضرتا، در بسیاری از قطر جنوبی مملکت هنوز حالت ملوک الطوایفی و نظام استبداد قدیم باقی است، نظر به اینکه ذات ملوکانه اولین پادشاهی است که در این قطر سیاحت و مشاهده می فرمایند، آرزوی رنجبران ستمدیده این است که در اقرب وقت دست مستبدین و جبارین مقطوع گردیده، دوایر قوانین مشروطیت در همه محال استیفا گردد. این آمالی است که از ناحیه اعلیحضرت اقدس شهریاری لامع و ساطع و به نظر تحقیق و تدقیق مشاهده می رود، پس با یک زبان اخلاص و شوق آمیزی می گوئیم، زنده باد شاهنشاه جوان و جوان بخت و ترقی خواه ما و پاینده باد استقلال وطن محبوب.»
این خطابه که مورد تحسین احمدشاه قاجار و همراهان و حضار قرار می گیرد حاوی نکات مهم و قابل توجهی است که بایستی موشکافانه تر مورد بررسی قرار بگیرد. جدا از قدرت نویسندگی کرامتی و نکته سنجی و تیزهوشی ایشان که چگونه حرفهای مهمی را به شاه گوشزد می نماید که نه تنها سبب رنجش نمی گردد بلکه مورد تحسین قرار می گیرد، شاید این خطابه از آن جهت که توسط فردی که به عنوان یک تاجر در برابر شاه قرار می گیرد جالب توجه باشد. این شخص تاجر که نه نماینده مجلس است و نه شغل حکومتی یا دیوانی دارد و نه از اشراف و درباریان است و نه از خانواده های تراز اول مملکت بشمار می آید، به خود اجازه می دهد در حضور جمعی شاهِ جوان را نصیحت کند و از او بخواهد افراد درستکار را به کار گمارد و دست به اصلاح امور کشور زند. وی بدرستی اشاره می کند ایران آنروز با ایران چند سال پیش از آن متفاوت است که اگر متفاوت نبود خود کرامتی نیز نمی توانست چنین خطابه ای را در برابر شاه مملکت ادا نماید و نشان می دهد در زمان زمامداری احمدشاه قاجار اوضاع مملکت و نحوه اداره کشور بسیار با قبل تفاوت کرده است و ثمره های انقلاب مشروطیت در حال به بار نشستن است. نکته دیگری که در این خطابه قابل بررسی است آنجاست که کرامتی خطاب به شاه می گوید: « …نظر به اینکه ذات ملوکانه اولین پادشاهی است که در این قطر سیاحت و مشاهده می فرمایند…». این جمله نشان می دهد تا پیش از این شاهی به جنوب کشور و سواحل خلیج فارس سفر نکرده است و اوضاع و احوال آن مناطق را به چشم خود ندیده است که بایستی بررسی شود آخرین شاهی که به بنادر جنوب سفر کرده،کیست؟
نکته دیگری که قابل توجه است آنکه کرامتی با آنکه خود به تهران رفت و آمد داشته، تشخیص می دهد در تهران دسترسی به شاه مشکل است و رنج سفر را به جان می خرد تا در بوشهر به حضور شاه برسد و واین خطابه را ادا نماید. جالب تر آنکه محمدامین کرامتی یکی از تجار و افراد باسواد اهل «اوز» می باشد که آنزمان قریه ای کوچک از لارستان در ایالت فارس بوده است و در واقع قریه زاده ای باسواد اینگونه شاه را مورد خطاب خود قرار می دهد.
البته اگر شناخت کوتاهی از اوز و مردمانش داشته باشیم، شاید نتوان آنرا را به طور ساده با سایر قرایای آن روزگار مقایسه کرد، چراکه مردمان اوز همواره به اهل قلم بودن، آزادیخواهی و تجدد طلبی در منطقه خود شهره بوده اند. آنان برای آنکه روزنامه حبل المتین که در هندوستان منتشر می شده است به موقع در دسترشان باشد اقدام به تاسیس پست در اوز می نمایند که خود نشان از باسواد بودن آنها و علاقه شان به دانستن دارد. «اوزیها» که همواره تجار موفقی بوده و هستند در آنزمان علاوه در بنادر ایران، در شهرها و کشورهایی همانند کرمان، یزد، کویت، بحرین و بمبئی در هندوستان تجارتخانه های معتبری داشته و به نوعی تجارت نواحی جنوب مرکزی ایران همانند بندرعباس و بندرلنگه را در اختیار خود داشته اند. برای شناخت بیشتر «محمدامین کرامتی» بایستی به کتاب «یادداشت های محمدامین کرامتی اوزی» مراجعه کرد و این کتاب را از نو شناخت. در این کتاب درباره روانشاد کرامتی آمده است: «مرحوم ملامحمد امین در سال ۱۲۷۰ در اوز در خانوادة کرامتی متولد شد. پدر ایشان، مرحوم حاجی محمدهادی، از عالمان و خطاطان زمان خویش بود. او نویسنده کتاب تاریخ دلگشای اوز می باشد. آثار خطی آن مرحوم در مساجد و بالای آب انبارها، هنورهم موجود است. ملا محمدامین در چنین خانواده ای بزرگ شد و از کودکی قرآن، فارسی و خوشنویسی را در منزل و در مکتبخانههای محلی آموخت. ایشان نزد حاجی شیخ احمد فقیهی، مفتی آن زمان اوز، فقه، نحو و منطق تلمذ کرد. سپس برای تجارت به بنادر، هندوستان، عربستان و کویت رفت و در اوقات فراغت به تحصیل علم پرداخت. در کویت نزد علامه شیخ احمد الفارسی که از علمای زمان خود، مدرس مبارکیه کویت و اهل قلات لارستان بود، تحصیلات خود را تکمیل کرد. در بغداد به خواندن تفسیر طنطاوی پرداخت و بخشی از آن را برای دانش آموزان گرینش و خلاصه کرد که متاسفانه نتوانست آن را کامل کند. وی پس از بازگشت به ایران وکیل دعاوی شد و در بندرعباس دفتر وکالت داشت. مرحوم محمدامین کرامتی به مسائل اوز و ایران حساسیت داشت و چنان که از نامه های ایشان پیداست، در امور خیر و نامهنگاری برای رسیدگی به مسایل اوز فعال بود.» یادداشتهای وی که در کتاب «یادداشت های محمدامین کرامتی اوزی» به کوشش خانم فرشته کرامتی و با تصحیح و مقدمه روانشاد دکتر محمدشریف کمالی به چاپ رسیده، شامل یکصد کلمه از حضرت علی (ع) و چهل حدیث نبوی، سفرنامهها، مقالهها، نامهها و تلگرافها به همراه یادداشتهای پراکنده مرحوم ملا محمد رسول کرامتی، برادر بزرگ ایشان است. کرامتی در تاریخ دهم اسفندماه ۱۳۳۰ در کویت درگذشته است و آنجا مدفون است. در این کتاب مشاهده می کنیم، کرامتی شخصی آزادیخواه و مشروطه طلب بوده است که مقالات مختلفی درباب مشروطه همانند «ما و انتخابات» در روزنامه شفق سرخ و «مسئله شرقیه و نفوذ استعماریین» در روزنامه آزادی شرق به چاپ رسانیده است که مطالعه مقالات فوق الذکر حکایت از اشراف کرامتی به اوضاع سیاسی نه تنها ایران بلکه جهان آنروز دارد. یکی دیگر از نشانه های تجددخواهی کرامتی و همفکرانش در زادگاهش «اوز» تاسیس انجمن ولایتی در تاریخ ۲۶ صفر سال ۱۳۲۶ قمری بدنبال انقلاب مشروطیت است. وی که یکی از شش عضو هیئت رئیسه و در واقع از اعضای هیئت موسس این انجمن بوده است تا زمان استبداد صغیر در آن مشغول به کار بوده و سبب خدمات زیادی به مردم اوز شده است. وی همچنین عضو هیئت منتخبه از طرف جماعت لارستانی و بنادری مقیم تهران بوده است.
کرامتی علاوه بر کارهای روزانه و ملاقاتهایی که داشته به آنچه در مجلس تصویب می شده است و نیز حوادث مختلف مملکت علاقمند بوده است و برخی اخبار مهم یا قابل توجه را نیز همانند درگذشت شاهزاده عبدالمجید میرزا عین الدوله در سن ۸۴ سالگی و یا انتصاب امیرعبدالله خان طهماسبی بوزارت فواید عامه را در ذیل یادداشتهای روز چهارشنبه ۱۰ آبانماه ۱۳۰۶ آورده است. وی درباره طهماسبی نوشته مشارالیه از اشخاص خیلی جدی و صالح و نیک نفس می باشد. در ادامه اخبار همان روز خبر از اخراج فرج الله خان بهرامی دبیر اعظم از ریاست کابینه دربار نیز می دهد و وی را از اشخاص فاضل و نویسندگان زبردست می داند.
آنچه از نوشته های کرامتی بر می آید یکی از دغدغه های ایشان موضوع ساخت راه شوسه بین لار و بندرعباس است. او در سه شنبه ۹ آبانماه ۱۳۰۶ می نویسد: «… از آنجا رفتم منزل ضیاء الواعظین شیرازی نماینده قشقایی. تقریبا یک ساعت و نیم توقف شد. شخصی است ادیب و خیلی متواضع. راجع به اطراف جنوب صحبت هایی شد و درخواست کردم اقدام نمایند راه لار عباسی شوسه شود. سعیدالعلماء مدیر مدرسه متوسطه دولتی سیروس هم آنجا بودند. از اشخاص خاص و با بصیرت….» کرامتی در روز چهارشنبه ۱۷ آبانماه ۱۳۰۶ با امیرسرلشکر عبدالله خان طهماسبی وزیر فواید عامه ملاقات می کند و می نویسد: «… در خصوص تسطیح راه عباسی به لار و شیراز مذاکره کردم و از خصایص طبیعی راه و مزایای آن و فوایدی که از شوسه شدنش بدولت و تجار می رسد و کمک کلی به اقتصادیات و ترقی آن نواحی و ایالت فارس می نماید، صحبت شد. جواب دادند «چون من تازه متصدی وزارتخانه شده ام، هنوز درست از قسمتهائیکه تسطیح می نمایند یا تصمیم گرفته شده که تسطیح کنند، مطلع نیستم و چون فعلا بودجه ئی هم حاضر و در دست نیست نمی توانم قول بدهم که این راه روزی شوسه خواهیم کرد ولی در صورتیکه راه اینطور مهم و قابل توجه باشد البته صرف نظر نشده و مخصوصا کلیه توجه اعلیحضرت همایونی هم به تسطیح راههای مهم مملکت می باشد و راه عباسی کرمان که در صدد تسطیح شده اند، نیز بودجه آن کافی نیست و باید فکر بجهت تکمیل آنجا هم بنمائیم.» این بود جواب ایشان و خیلی مشکل است که راه مذکور در این یک دو سال در فکر تسطیحش بشوند. اصلا خواه راه ذی اهمیت باشد و خواه نباشد، دولت در مقابل فشار و صدای اهالی آن نواحی یا در اثر مساعی وکلای آن محل تسطیح می نمایند.
راههائی که تا امروزی تسطیح شده، بهمنین علت بوده است و راه عباسی-کرمان هم در نتیجه تلگرافات زیادی شدن که از عباسی کردند و کلیه، من می نوشتم. حال اگر اهالی لارستان علاقه باین راه دارند باید دست برندارند و اتصالا تلگرافات نمایند و یا از وکلای فارس درخواست کنند که دولت مجبور باین کار بنمایند. اگر غیر از این باشد به عقیده من بزودی راه مذکور تسطیح نخواهد شد. در این مذاکرات من با وزیر، نماینده شیراز سیدیعقوب هم حاضر بود. عبدالله خان موصوف از اشخاص فعال و صحیح العمل می دانند و مردم منتظرند که نواقص این وزارتخانه اصلاح نموده و بهتر از سایرین در وظایف خود توجه و عمل کند.»
همچنین گفتنی است عنوان«العوضی» که امروزه در پسوند نام اوزیهای ساکن تمام کشورهای حوزه خلیج فارس بکار می رود ابتدا توسط روانشاد محمدامین کرامتی برای اوزیهای ساکن کویت پیشنهاد شد و از آن پس رواج یافت.
در انتها مناسب است چگونگی ملاقات با احمدشاه قاجار و انعکاس آن خطابه را در یادداشتهای خود کرامتی در سفرنامه خودنوشته اش به بوشهر بخوانیم:
«فی یوم چهارشنبه ۱۰ شهر ربیع الثانی سنه ۱۳۴۱اعلیحضرت سلطان احمدشاه از مراجعت اروپا در بوشهر پیاده گشت. از طهران وزیر جنگ آقای رضا خان سردار سپه با عده ای قزاق و وزیر دربار و اشخاص دیگر به استقبال آمده بودند در سیّارات، روز ۷ ماه مذکور یکشنبه به بوشهر رسیده بودند. همانروز چهارشنبه از بحرین به عزم کویت سوار شده از برای ملاقات قوام الملک و ادای خطابه در حضور اعلیحضرت شاه قصد نمودم که در بوشهر پیاده شوم. خطابه را همانروز در جهاز سواد گرفته و آماده ساختم. یوم پنجشنبه ساعت ۷ به شهر بوشهر رسیدم و در خانه جناب شیخ ابراهیم امام اهل سنت و جماعت منزل نمودم. ساعت ۹ رفتم نزد آقای میرزا علی دشتی رئیس معارف که از سابق دوستی و آشنائی پیدا شده بود. از ملاقات من خیلی مسرور شده و اظهار خرسندی نمود. از توقف شاه پرسیدم. مذکور ساخت که یوم شنبه صبح به طرف شیراز حرکت می فرمایند، گفتم قوام الملک آمده است؟ گفت خیر در شیراز برای تهیه پذیرائی مانده، صولت الدوله فقط آمده است. اظهار نمودم که خطبه ای انشاء نموده ام می خواهم در حضور شاه بخوانم چه جور میسر می شود؟گفتند باید با تجّار بروید و ایشان فردا یوم جمعه دو ساعت قبل از ظهر مشرّف می شوند. باید از امروز برای انضمام شما با ایشان تدبیری کرد، آنوقت با پسرش میرزا محمود رفتیم نزد حاجی سیدمحمدرضا تاجر کازرونی که از تجّار درجه اول اند تا اینکه برای انضمام من با ایشان از او درخواست نمایم. پس از اینکه ملاقات سید نمودم، این مسئله درخواست شد. گفتند باید با یمین الملک کفیل حکومت بنادر مذاکره نمایم و فردا سه ساعت قبل از ظهر به اینجا بیائید. پس از آن بیرون آمده سید مذکور اظهار داشت که اگر می آئید می رویم نزد صولت الدوله گفتم عیبی ندارد و رفتیم به طرف منزل ایشان گفتند به امیریه رفته اند.
شب نشستم خطبه مذکور را روی کاغذ خوبی با خط درشت نوشتم و علاوه یک لایحه در خصوص حالات لارستان و استبداد قوام الملک و مظالم بعضی از کلانتران و حکام محلی در دو صفحه نوشته و می بایست به وزیر جنگ تقدیم نمایم. صبح یوم جمعه فهمیدم که بین تجّار خودشان مناقشه است از برای آنکه تجّار درجه اول راضی نیستند عددشان زیاد شده تجّار دیگر با آنها اشتراک نماید و فقط اسم ۱۳ نفر داده اند به وزیر دربار که باید به حضور شاه برسند.
در ساعت میعاد که دو ساعت قبل از ظهر بود رفتم در امیریه، دیدم اطاقی پر از تجّار که واقع در دالان است، نشسته اند. سلام نمودم کسی ملتفت من نشد، بلکه از دخولم قدری کراهت حاصل نمودند. در آن اثنا یمین الملک از بالا آمد و تجّار دعوت شد به شرفیابی. بالا رفتیم به غرفه ای که روی دالان است. تجّار سه طرف عمارت حلقه زدند. دو دقیقه طول نکشید که اعلیحضرت با وزراء تشریف آوردند تعظیم بجا آورده شد آنوقت یمین الملک معرفی ۴، ۵ نفر از تجّار نمود پس از آن شاه از بعض حالات تجّار سئوال کرد و جواب دادند، در جواب یمین الملک که گفت تمام تجّار محترم و وطنخواه اند فرمود که البته تجّار باید محترم باشند و باعث عمران مملکت اند، پس از آن… یمین الملک عرض کرد که قربان آقایان تجّار خطبه دارند اگر اجازه می فرمایند، فرمودند عیب ندارد. آنوقت یمین الملک خطبه را از دست یکی از تجار برداشته و قرائت نمود. تقریبا سه دقیقه طول کشید. مضمون خطبه فقط عبارت بود از تهنیت ورود و ثنا و پس از ختام من به یمین الملک اظهار نمودم که بنده خطبه دارم و تمنای خواندنش می نمایم و به اعلیحضرت شاه عرض کردند که ایشان طلب اجازه خواندن خطبه می نمایند. شاه به من فرمودند که بخوانید. در این اثنا دیدم تجّار متحیر شدند. هر کس نظرش به طرف من سوق داد و هیچکدام از حاضرین هم مرا نمی شناختند آنانی که دو طرف من ایستاده بودند می گفتند خداکند طولانی نباشد. خطبه بیرون آورده مشغول خواندن شدم و حال این اولین خطبه ایست که من می خواهم در محضر جمعی قرائت نمایم. گاهی نشده است که در اجتماعی عامی تا امروز من خطبه خوانده باشم و غریب تر اینجا است که اولین خطبه ام هم در حضور اعلیحضرت شاه و وزارت و اعیان می افتد. من گمان بردم که لابد در حضور شاه اقلاً چهارپنج نفر خطبه می خوانند و من آخرین آنها می شوم. پس از آنکه موقع رسید، دیدم من تنها خودم وحید این میدانم، می دانستم که خطبه من خالی از بلاغت نیست و علاوه از آن دارای مطالبی است که پسند خاص و عام خواهد شد و این هائی که در اینجا حضور دارند معلوم نیست که این لیاقت را داشته باشند و اگر داشتند یک نفر دیگر پیدا می شد که اقدام به خواندن خطبۀ مرا بنماید. از این گذشته مضمون خطبه را که از روی یک شعور وطن خواهی نوشته شده و عیناً و حضوراً از شاه طلب می شود که در اصطلاح امور مملکتی اشخاص درستکار و صالحین وطن برای زمامداری مملکت انتخاب بفرمایند. تاثیری کلی در بوشهر و عموم ایران پیدا نموده و شاید من اول شخصی بشناسند که حضوراً از شاه اینجور امور مهم خواستگار شده باشم. این بود که قوّت به قلب خود داده با کمال ثبوت خطبه را به انتها رسانیدم و در اثنای خواندن اظهار آفرین و احسنت هم از راست و چپ خود می شنیدم. در زنده باد هم عموماً با من هم آوازه شده و خطبه را یمین الملک برداشته تسلیم وزیر دربار فرمود، آنوقت شاه التفاتی به حضار فرموده و این نطق را ادا فرمودند «خیلی قشنگ نوشته».
در مدت حضور که تقریباً نیم ساعت طول کشید اعلیحضرت شاه با عموم حاضران در حالت وقوف بودیم. شاه مربوع القامه و سفید رنگ و خوش منظراند، اما قدش خیلی کوتاه و نطقش باریک و آهسته است. همین که به ایوان بیرونی غرفه رسیدیم، یمین الملک و عموم تجّار دست مصافحه با من داده و مرا از حسن مضامین خطبه و جایز داشتن استحسان ملوکی و حضار تبریک گفته اظهار مسرت و امتنان فرموده، سپس در اطاق پایین که باز نشستیم یمین الملک معرفی مرا خواسته و به تجّار اظهار داشتند که خطبه محمدامین خیلی پسندیده و از اینکه طرف توجه ملوکی واقع شد برای عموم یک افتخاری خواهد بود. تجّار هم اظهار ممنونیت نموده، گفتند در واقع به رغم آنکه ما در اول وهله شما را نمی شناختیم الان یک فایده و افتخار عظیم به ما عاید ساختید.
پس از آن شاگردان مدارس سعادت و فردوس و مدرسه دیگر در پایین امیریه با معلمین شان حاضر شده و اعلیحضرت شاه با وزرا پایین تشریف آوردند. شاگردان لوایح و قصاید می خواندند. بعد از آن شاه از مقابل شاگردان مرور فرموده ۳۰۰ تومان انعام به مدرسه اعطا فرمود. آنگاه یمین الملک انعام شاه تسلیم معلمین می نمود، بیان خطبه مرا و جایزه داشتن استحسان ملوکی به رئیس معارف اظهار داشت.
عصر روز جمعه رفتم نزد صولت الدوله. دیدم جمعی از تجّار که در حضور شاه با هم بودیم در اینجا تشریف داشتند. مرا استقبال نموده گفتند که حکایت خطبه شما را برای آقای صولت الدوله نموده ایم، فرمودند که اگر «اوزی» است همسایه من است و من به ایشان فخر می نمایم خوب است که او را ملاقات نمایم. حال خوب شد که خودتان آمدید. بعد خبر به صولت الدوله دادند. از اطاق بیرون آمده دست همدیگر گرفتیم. پس از معرفی خیلی اظهار مسرت و محبت نمودند و گفتند که به تجّار گفته ام که اگر محمدامین اوزی است باعث افتخار من است. آنگاه تحسین کلی از خطبه فرموده و فرمودن حالا عزم کجا دارید. گفتم عزم کویت، پس از یک ماهی عودت به «اوز» می نمایم گفتند که من هم در اوائل نوروز در «چاه مار» هستم خیلی مسرور می شوم اگر وعده به من دهند که آن هنگام از برای ملاقات بیائید. گفتم افتخار می نمایم. لایحه حالات لارستان نشانش دادم. خیلی پسندیده و وعده دادند که با هم برویم نزد وزیر جنگ. بعد بواسطه آمدن تجّار نتوانستند و اول غروب رفتیم امیریه و به واسطه امیر لشکر لایحه مذکور تسلیم وزیر جنگ شد. خیلی اظهار مرحمت کرد. پس از آن عودت کردم به منزل جناب شیخ ابراهیم. فرمودند در مجلس علما، تحسین خطبه شما می نمودند صبح یوم شنبه ساعت دو ثلث از دسته ۱۳ ع ۳۲ شاه و همراهان به طرف شیراز حرکت فرمودند. در ۷ روز اقامتم اهالی بوشهر خصوصاً یمین الممالک و تجّار خیلی اظهار محبت با من می نمودند. عدۀ زیادی سواد خطبه خواستند. در یوم پنجشنبه ۱۸ ع ۲ با جهاز به کویت حرکت کردم، کویت هم از این خطبه شنیده بودند. خیلی مشعوف شدند. ترجمه خطبه خواستند به ایشان دادم.»
با تشکر از دوست گرامی آقا یا خانم شهروند. از لطف شما نسبت به خود سپاسگزارم. آنچه دغدغه شماست دغدغه من نیز همیشه بوده و هست و بایستی هر کدام کاری که از توانمان بر می آید برای شهرمان انجام دهیم. از طرفی اگر می خواهیم پیشرفت کنیم همواره بایستی نیم نگاهی به گذشته مان نیز داشته باشیم چرا که همانگونه که گفته اند گذشته چراغ راه آینده است. متاسفانه این روزها بسیاری از همشهریان آنگونه که باید خود را باور ندارند و به نظر من این موضوع نشات گرفته از عدم شناخت خود و گذشته مان است. اگر در تاریخ معاصر نیک بنگریم و زندگینامه اشخاصی همانند محمدامین کرامتی را بخوانیم می توان بسیار درس گرفت و چنین انسانهایی را الگوی خود قرار دهیم. سبب پرداختن من به این موضوعات تاریخی علاوه بر علاقه شخصی ایجاد انگیزه و خودباوری در جوانان نیز هست تا با آشنا شدن با گذشته شان و ریشه یابی اینکه چرا اوز به چنین شهری فرهنگی معروف شده، راه گذشتگان را در پیش بگیرند و خود افتخار آیندگان شوند.
در حال حاضر. الویت. شهر ما. مثل. همه. مردم ایران. مسایل. اقتصادی. ورونق. کار. وابزار. برای. رفع. بیکاری. جوانان است. مسایل. فرهنگی. اولویت. اول. ما نیست. مسولین. و متولیان. شهر ما. بیشتر. مشغول. کار. فرهنگی. هستند جامعه. پس. از انکه. به. رفاه. رسید. بیشتر. به. امور. فرهنگی. می. پردازد شرایط. کلی. ایران. طوری. شده. که. در کمسیون. فرهنگی. مجلس. هم. مشتری. ندارد. قرار است. این. کمسیون. منحل. ویا. ادغام. شود. چون. درحال حاضر. مساله. اصلی. اقتصاد. است
سلام علیکم بنده چندین سال افتخار داشتم که د ر شهر اوز زندگی و مدیر اموزش و پرورش باشم متاسفم که در ان زمان چنین افرادی برایم ناشناخته بودند الحال از این اشنایی و این تاریخ واین شخصیت واین ادبیات جای شکر دارد و جان افزاست امیدوارم صاحبان تاریخ و معرفت از این دست مطالب کم نگذارند ای کاش ما ها هم داری چنین قلم و چنین ادبیاتی بودیم در این ماه مبارک برایشان طلب غفران الهی دارم فتحی
به قرار اطلاع فردا ۴ شنبه بین ساعت ۹ تا ۱۰ دکتر کریمی ریس علوم پزشکی. لارستان درسامانه سامد ( تلفن ۱۱۱). پاسخگوی مردم منطقه درباره بهداشت. ودرمان. ومسایل بیمارستانی می با...
قابل توجه اقای احمدی. مدیریت. سایت در مطلب: بهزیستی اوز، دستگاه برتر جشنواره شهید رجایی شد
مردم وبیماران شهرستان اوز از وضع بیمارستان گلایه مند هستند بعلت کمبود تجهیزات ومتخصص اکثر بیماران. را روانه. لار وگراش میکنند بیمارستان اوز باید بخش ای سی یو. داشته باشد....
حرف دل مردم. با فرماندار. اوز در مطلب: فروغ هاشمی با حکم وزیر کشور به عنوان فرماندار شهرستان اوز منصوب شد
با تبریک به فرماندار بومی ودلسوز اوز سرکارخانم. هاشمی. وارزوی این که ایشان بتوانند در زمینه کارهای مهم وزیر ساختی تحولی. در سطح شهرستان ایجاد. نمایند ( رسیدگی به مشکلات و...
تقاضای مردم از سرکار خانم فرماندار در مطلب: فروغ هاشمی با حکم وزیر کشور به عنوان فرماندار شهرستان اوز منصوب شد
با درود و شادباش خدمت سرکار خانم هاشمی، برای ایشان کامیابی در انجام وظیفه و خدمتگزاری به ملت و میهن را خواهانم....
سعیدسیفایی در مطلب: فروغ هاشمی با حکم وزیر کشور به عنوان فرماندار شهرستان اوز منصوب شد
برای رونق. وایجاد درامد برای بیمارستان. استقرار ۲ بخش. سی تی. اسکن. وبخش. ای. سی بو. ( مراقبت ویژه ) لازم وضروری است زیرا باعث میشود. بیماران. رابه لار وگراش حواله ندهند....
پیشنهاد به مسولین بیمارستان اوز در مطلب: مسایل حوزه درمان شهر اوز به شور گذاشته شد
در دیدارهای مردمی. نمایند ه مجلس اقای بروجردی. در اوز. موضوع. راه اندازی. سی تی اسکن بیمارستان بصورت جدی توسط مسولان. وخبرنگاران. واصحاب رسانه. پیگیری شود تا بیماران از ر...
حکایت مسولان. وسی تی. اسکن بیمارستان اوز در مطلب: مسئول بومی و مسئول غیربومی
با نشکر از اقای دستوری این مطالب کلی وروشمند است. لازم است به مسایل مشخص ومطالبات مردم از مسولین بومی بپردازید ودرخواست مردم. رابیان گنید مثل مشکلات بیمارستان وکمبود تجهی...
قابل توجه اقای. دستوری. عزیز در مطلب: مسئول بومی و مسئول غیربومی
مطلب بسیار خوبی بود .نویسنده محترم شما تا الان بدون چشم داشت چه سنگریزه ای از جلوی پای مردم برداشته ازد مثالی بزنید تا مردم هم یاد بگیرند....
شهروند در مطلب: مسئول بومی و مسئول غیربومی
از مطالب اقای دستوری نتیجه میگیریم که دوران خدمت کوتاه است بنابراین. اکنون که شهرستان اوز چندین نفر در راس مسولیت. دارد باید مشکلات وکمبودها. ومطالبات مردم. را پیگیری نما...
کارمند بیمارستان. اوز در مطلب: مسئول بومی و مسئول غیربومی
چنانچه بیشتر مردم نتوانستند دراین جلسه شرکت کنند چرا اصحاب رسانه وخبر نگاران. بومی مطالبات مردم. را مطرح. نکردند. این از وظایف رسانه های محلی. است با تشکر جمعی. از کاسبان...
حکایت جلسه پرسش وپاسخ دراوز در مطلب: محمد لطافت به عنوان رئیس جدید شورای اسلامی شهر اوز انتخاب شد
از جناب. صدیقی. که. فردی. علاقه مند. به. زادگاه. وشهرمان. اوز. هستند. انتظار. داریم. که. بیشتر. در. ذمینه. های. که. بیشتر. به. نسل امروز. واینده. اوز. مربوط. است. فعالیت. واطلاع. رسانی. نمایند. مثلا. بخش. کهن. اوز. در بعد. ارتقای. سیاسی. واقتصادی. از. شهرهای. منطقه. عقب. افتاده. وتاثیر. ای عقب. ماندگی. را در زندگی نسل. جدید. اوز. مشاهده. میشود که. همه. در فکر. مهاجرت. هستند. در مورد. ارتقای. اوز. مطلب. بنویسید. در مورد. تشویق. سرمایه. گذاری. همشهریان. مطلب. ارایه. دهید. ما. در زمینه. فرهنگی وتاریخی. ودلخوشیهای. گذشته. چیزی. کم. نداریم. وزیاد. بها. دادن. به. انها. هم. باعث. عقب. ماندن. ما. از. قافله. دنیای. امروز. میشود. ما. افرادی. مثل. شما. هم. کم. داریم. انرژی. خودتان. را بیشتر. صرف. اوز. امروز. واینده. به. فرمایید. با. تشکر. از. جنابعالی
با تشکر از دوست گرامی آقا یا خانم شهروند. از لطف شما نسبت به خود سپاسگزارم. آنچه دغدغه شماست دغدغه من نیز همیشه بوده و هست و بایستی هر کدام کاری که از توانمان بر می آید برای شهرمان انجام دهیم. از طرفی اگر می خواهیم پیشرفت کنیم همواره بایستی نیم نگاهی به گذشته مان نیز داشته باشیم چرا که همانگونه که گفته اند گذشته چراغ راه آینده است. متاسفانه این روزها بسیاری از همشهریان آنگونه که باید خود را باور ندارند و به نظر من این موضوع نشات گرفته از عدم شناخت خود و گذشته مان است. اگر در تاریخ معاصر نیک بنگریم و زندگینامه اشخاصی همانند محمدامین کرامتی را بخوانیم می توان بسیار درس گرفت و چنین انسانهایی را الگوی خود قرار دهیم. سبب پرداختن من به این موضوعات تاریخی علاوه بر علاقه شخصی ایجاد انگیزه و خودباوری در جوانان نیز هست تا با آشنا شدن با گذشته شان و ریشه یابی اینکه چرا اوز به چنین شهری فرهنگی معروف شده، راه گذشتگان را در پیش بگیرند و خود افتخار آیندگان شوند.
در حال حاضر. الویت. شهر ما. مثل. همه. مردم ایران. مسایل. اقتصادی. ورونق. کار. وابزار. برای. رفع. بیکاری. جوانان است. مسایل. فرهنگی. اولویت. اول. ما نیست. مسولین. و متولیان. شهر ما. بیشتر. مشغول. کار. فرهنگی. هستند جامعه. پس. از انکه. به. رفاه. رسید. بیشتر. به. امور. فرهنگی. می. پردازد شرایط. کلی. ایران. طوری. شده. که. در کمسیون. فرهنگی. مجلس. هم. مشتری. ندارد. قرار است. این. کمسیون. منحل. ویا. ادغام. شود. چون. درحال حاضر. مساله. اصلی. اقتصاد. است
سلام علیکم بنده چندین سال افتخار داشتم که د ر شهر اوز زندگی و مدیر اموزش و پرورش باشم متاسفم که در ان زمان چنین افرادی برایم ناشناخته بودند الحال از این اشنایی و این تاریخ واین شخصیت واین ادبیات جای شکر دارد و جان افزاست امیدوارم صاحبان تاریخ و معرفت از این دست مطالب کم نگذارند ای کاش ما ها هم داری چنین قلم و چنین ادبیاتی بودیم در این ماه مبارک برایشان طلب غفران الهی دارم فتحی
جناب. امان الله فتحی . از. اهالی. محمله. خنج. هستند. در دهه. شصت. چندین. سال. مسول. اموزش. وپرورش. اوز. بودند. بسیاری. از. فرهنگیان. وجوانان. ان. دوره. خاطراتی. از. اوضاع. دوران. شما. دارند. که. کماکان. در جلسات. وگرهمایی. ها. در. اوز. شیراز. ودبی. تعریف. می. کنند. شما. واقای. نشاط. را. از. یاد. فرهنگ. واموزش. وپرورش. اوز. نخواهند. برد
هادي عزيز سلام و تشكر جالبه الانم وقتي چيزي ميخاي بايد همينطور صحبت كني اينطور نطق ها واقعا درس هستش و سواد