دوشنبه ۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
 |  15/ آوریل/ 2025 - 11:09
  |   نظرات: 2 نظر
674 بازدید

 مروری بر کلانتری  میر هاشم اوزی

 عنایت الله نامور: درباره کلانتری میر هاشم اوزی در میانه قرن سیزدهم هجری حرف و حدیث بسیار می توان گفت. آنچه که در کتاب تاریخ دلگشای اوز در نه صفحه (از  ص ۱۰۴ الی ۱۱۲) در باره کلانتری میر هاشم  که تقریبا یازده سال بر اوز حکم رانی کرده آمده است؛ شمه ای از کلانتری این مرد بی باک و گردنکش اوزی است. میر هاشم که برادر میر محمد رضی بود درهمان دوره کلانتری برادرش هم مرد قدرتمند؛ سرشناس و شناخته شده ای بود. مثلا در قباله خرید زمین در سال ۱۲۵۵ قمری  این گونه از او نام برده شده است: «عالی شان رفیع المکان امیر الامرا میر محمد هاشم». بعد از فوت برادرش (۱۲۵۷ قمری) کلانتری اوز بر عهده او قرار گرفت. حوادث بسیار و کشمکش های بلند مدت و تاثیر وعواقبی که دوره تاریخی کلانتری میر هاشم  برشهر و مردمان اوز گذاشت؛ و نیز نحوه کشته شدنش  به آن طرز عجیب و وحشتناک به فرمان شاهزاده نصرت الدوله در سال ۱۲۶۸ قمری و آوازه ای که طی مدت کلانتری نه تنها در اوز بلکه در کل منطقه لارستان به دست آورده بود؛ او را به یکی از معروف ترین کلانتر های اوز بدل کرده است. به نحوی که  حتی بعد از قریب به ۱۸۰ سال؛ تاکنون نام او در اذهان تاریخی مردم اوز باقی مانده است.

ملا محمد هادی کرامتی در کتاب تاریخ دلگشای اوز این گونه میر هاشم را معرفی و وصف می کند:

«امیر محمد هاشم برادر میر محمد رضی که جوانی با کفایت و صاحب درایت و مهیب و نجیب و کمال و جمالی به سزا داشت به جایگاه برادر بر مسند حکمرانی قرار گرفت و زمام مهام امور ولایت در کف با کفایت خویش در آورد و نیابت حکومت لار نیز بر او مسلم شد و نصرالله خان لاری معروف به آتش پاره (پسر علی خان) به مصاهرت (دامادی) قبول نمود و کار هایش بالا گرفت. کوکب اقبالش به شعشعانی جلوه گر آمده؛ بلوک جویم و بنارویه و منال ثلاثه ضمیمه ابواب جمعی او شد. و ملک جهره از محال قیر و کارزین مالک آمد و املاک عدیده احداث و متصرف شد. انتظام لارستان در ید قدرت او قرار (گرفت) و مشار الیه حکمران کل گردید و کار های عمده از او به منصه شهود آمد و قلعه دو خندقی را مرکز مهم حکومت خویش ساخت…. عده سواران هم رکابی (او) متجاوز از یک صد رسید. همه یکه تاز و دلیر و غلامان رشید با اسبان بادپیما و با عده قوشچیان (نگه دارنده قوش؛ باز شکاری) و میر شکاران مجرب در موقع شکار و غیره با شکوه و جلال تمام حرکت می کرد. بذل و بخشش بی اندازه به مردمان می کرد و از آشپزخانه او روزانه در هر موقع ناهار و شام هفتاد خوانچه طعام در مجالس او با ظروف آلات نقره گین و چینی های فغفوری و بلو رین حاضر می شد. بر که و مه نافذ بود. چهار زن در حرمسرا داشت و اولاد ذکور و اناث متعددی خداوند تعالی به او ارزانی فرموده بود. غرض که نعمت و عطایای الهی درباره او قصوری نداشت.»  ص ۱۰۴ و ۱۰۵ تاریخ دلگشا ی اوز.

با چنین عباراتی که ملا محمد هادی کرامتی  نوشته است می توان گفت که کلانتری میرهاشم اوزی نه مانند کلانتری حکمرانان قبلی و نه مانند  کلانتری حکمرانان بعدی اوز است. با این توصیفی که از او شده است؛ ما با یک کلانتر عادی و معمولی شهری کوچک  با جمعیتی در حدود سه هزارنفر روبرو نیستیم. بلکه با توجه به گستردگی جغرافیایی نفوذ و املاکش که تا جویم و بنارویه  و قیر و کارزین کشیده شده بود؛ و با توجه به این  که حاکم لارستان نصر الله خان آتش پاره لاری خواهر میر هاشم را به زنی گرفته بود و میر هاشم ازاین طریق پیوند خویشاوندی با خاندان حاکم نصر الله خانی در لارستان پیدا کرده بود؛ وهم از این جهت او علاوه بر این که کلانتر اوز بود به سمت نائب الایاله لار حکم  نیز می رانده است؛ بنابرهمۀ اینها می توان گفت که میر هاشم خیلی بالاتر از کلانتر معمولی یک شهر کوچک مانند اوزبه نظر می رسد. در عبارات مولف  کتاب تاریخ دلگشای اوز؛ میر هاشم مردی است با بالای صد سوار آماده به رکاب که هر لحظه برای انجام ماموریتی آماده بودند. علاوه بر این میر هاشم آن زمان  که برای شکار می رفته میرشکارن همراهش بوده اند و عده ای هم مراقب شاهین های پرنده شکاریش بودند که حاکی از ثروت خوب و قدرت نفوذش می باشد. هر روز و هر نوبت از قلعه و آشپزخانه اوهفتاد سینی بزرگ غذا بیرون می آمد که در بشقاب های چینی و لیوان های نقره ای و بلوری برای مهمانان برده می شد. خلاصه این که حکمرانی میر هاشم بر بزرگ و کوچک نافذ بود به نحوی که نفوذ و حکمش «از امثال و اقران درگذشت و احدی در مقابل خود نمی دید. همه دور و برش مطیع و منقاد بودند و اطاعتش را موجب افتخار می دانستند.» ص ۱۰۴ تاریخ دلگشا ی اوز.

شخصی با چنین بزرگی و عظمت و ثروت و توان لابد زندگانی پر ماجرایی داشته است. مردی که دامنه فعالیت هایش از محدوده همیشگی و سنتی  اوز فراتر رفته و تا حد نائب الایاله لارستان پیش رفته بود؛ حتما در حرکتها و درگیریها و سیاست های منطقه نقش داشته است و این نقش نیز لاجرم بارز و بزرگ بوده است.

 کرامتی در باره ماجرا جویی ها ی او و نقشش در حوادث منطقه این گونه  از میر هاشم می گوید:

«این شد که در امور کلی و جزئی خودسرانه معمول می داشت و در اوامر دولتی و احکام ایالتی اهمال می ورزید و از جاده صواب و طریق حزم منصرف آمد و از تهدیدات دولتی و احکام ایالتی نهراسید و سرسری پنداشت. و نیابت بنارویه و بلوک جویم واگذار به میر عبدالغفور بنی عمش کرده بود و او هم به همین وتیره طریق جباری اختیار و بنای ظلم و بی اعتدالی گذاشت و تحکمات جابرانه بر اهالی روا داشت. جمع کثیری از جور او به ستوه آمده و سر به شورش برداشته و به مخالفت پرداختند. میر عبدالغفور ناچار قلعه اسماعیل لو را مرکز مدافعه قرارداد و مامن خویش پنداشت و امنیت اهالی به وحشت مبدل گردید. و نیز از هر سو راهزنان و سارقین موقع پیشرفت خود دانسته؛ دست چپاول داراز و راه آمد و شد قوافل مسدود ساختند و اموال رعایا و مال التجاره به تاراج رفته و به یغما می بردند . این فقرات مزید بدنامی و سوء سیاست میر هاشم گردید. و به واسطه رقبا و معاندین او را متهم گردانیدند. و اهالی بنارویه و بلوک شاکی شده و از ایالت کبری استدعای غوررسی نمودند و نیز صاحبان مال التجاره عرایض متعدده به مرکز سلطنت فرستادند. (بنابراین) احکام شدیده صادر و عده ای سرباز با توپ و جمعیت کافی از شیراز و ایلیات برای انتظام بلوک بنارویه گسیل فرمودند و اطراف قلعه اسماعیل لو فرا گرفتند و قلعه را متصرف (شدند) و میر عبدالغفور مقتول و همراهانش راه گریز پیش گرفته؛ کیله آنان مجروح و مقتول شدند و اموال و ذخائر عظیمه قلعه تماما به غارت بردند و قلعه را کوبیدند.» ص ۱۰۶ و۱۰۵ تاریخ دلگشای اوز

این واقعه که به صورت مفصل در کتاب تاریخ دلگشای اوز درج شده است؛ آنچنان که در کتاب آمده است؛ در سال ۱۲۶۰ قمری و تنها دو سال و نیم بعد از شروع کلانتری میر هاشم اتفاق افتاده است. این که شاهزاده  صاحب منصب فارس در شیراز ناچار شده است که نیروی نظامی برای سرکوبی میر عبدالغفور که نسبت خویشاوندی با میر هاشم داشت و املاک بنارویه و جویم به او سپرده شده بود؛ به جنوب ارسال کند؛ می رساند که در خود لارستان اراده ای برای مقابله با میر هاشم و گماردگانش شاید به واسطه وصلت میر هاشم با نصر الله خان آتش پاره حاکم لارستان؛ وجود نداشته است. البته این ابتدای کشمکش و درگیری در دوره کلانتری میر هاشم است. پس از این واقعه و به واسطه ناامنی ناشی از این درگیری ها بسیاری از مردم اوز و بلوکات ناچار به مهاجرت به سمت گرمسیر و مناطق جهانگیریه و گوده بستک شدند.

 قضیه این طور است که مردم اوز پس از این واقعه با میرهاشم از در مخالفت برآمدند و بین کلانتر و مردم شکر آب شد. کلانتر هم برای تقویت نیرو و خط و نشان کشیدن و ترساندن رعایا؛  نفراتی مسلح از گراشی و سبعه  جمع آوری کرده و به سمت اوز فرا خواند. آنها در منطقه تگزو تجمع کردند و مترصد  این بودند که به مجرد اذن ازطرف میر هاشم به اوز حمله کنند. مردم اوز هم  مستاصل شده بودند؛ دست به دامان شیخ مصطفی؛ خان بستک شدند و خان هم یکی از سردارانش به نام «احمد عرب» با عده ای تفنگچی به اوز گسیل داشت. آنها شبانه وارد اوز شدند و به دور از چشم کلانتر؛ همان شب همراه با تفنگچیان اوزی به جماعت گراشی و سبعه ای شبیخون زدند و آنها را تارو مار کردند. میر هاشم  که در قلعه نشسته بود و منتظر اخبار بود؛ چون چنین دید از در حیله درآمده و پرچم پیروزی بر سر در قلعه آویخت و خود از قلعه بیرون آمد به استقبال فاتحین شتافت. از این واقعه و زد و خورد در کتاب تاریخ دلگشا با نام «واقعه تنگزونی» نام برده شده است. در این زد و خورد دو نفر از اوز به نام های «حاجی عبدالله» و «عبدالله قاسما» شهید شدند. اخیراعکسی از سی پاره نوشته ای توسط موزه مردم شناسی اوز منتشر شده است که مربوط به مجلس ترحیم این دو نفردر چهارم رجب سال ۱۲۵۹  قمری است و بنا براین سند جدید سال ۱۲۶۰ نوشته شده در کتاب به احتمال قریب به یقین درست نمی باشد.

کتاب تاریخ دلگشا در ادامه؛ سالهای کلانتری میر هاشم را چنین شرح می دهد:

«مع القصه امیر هاشم به حالت خویش برقرار (بود) و مهمات (کار های مهم) داخلی و خارجی به قانون استبداد ترویج داده به مقتضای وقت چندی به همان و تیره می گذراند. هرچند از جانب دبوان؛ احکام صادر می شد به تساهل و تعلل جواب میداد. تا رفته رفته اعمالش پریشان تر و پیش آمد دشوار تر گردید و عده بزرگی از مشاهیر و رعایا و عماید برایا؛ طریق مهاجرت اختیار و به قراء جهانگیریه (بستک) فرار و در آنجا ساکن شدند» ص ۱۰۸ تاریخ دلگشای اوز

این مهاجرت ها که از دوره کلانتری میر محمد رضی شروع شده بود در دوره کلانتری میر هاشم به اوج خود رسید. طبق سیاهه هائی که پس از کشته شدن میر هاشم تهیه شده و درکتاب تاریخ دلگشا آمده است؛ تعداد ۱۰۳ مرد اوزی همراه با زن و فرزند در این دوره به جهانگیریه و بستک فرار کردند و در آنجا ساکن شدند. میر هاشم بعد از «واقعه تنگزونی» مدت هشت یا نه سال دیگر همچنان کلانتر اوز بود. در این مدت طبق نوشته کرامتی میرهاشم همان رویه استبدادی را ادامه داد. به طوری که درپایان دوره کلانتری میر هاشم قریب به ششصد زن و مرد و کودک اوزی از شهر فرار کرده و در منطقه جهانگیریه بستک سکنی گرفته بودند.

در سال ۱۲۶۲ قمری  واقعه دیگری در لارستان رخ داد و نصر الله خان آتش پاره  لاری که حاکم بر منطقه بود پس از درگیری هایی نهایتا دستگیرشد و زندانی گشت و حاکمیت خاندان نصیر خانی که قریب به یک صد سال حاکم بر لارستان بودند برچیده شد. برای میر هاشم که خواهرش همسر نصر الله خان آتش پاره شده بود این به معنی از دست رفتن حمایت خان بزرگ در لار بود.  هر چند آن گونه که کرامتی نوشته این گونه حوادث باعث نشد تا میر هاشم دست از رویه سابق خود بکشد.

نهایتا در سال ۱۲۶۸ قمری پس از این که مردم  اوز و منطقه بارها به تهران و شیراز نامه ها ی تظلم ارسال کردند و اخبار یاغی شدن میر هاشم به گوش حکومتیان رسیده بود؛ قشون دولتی به فرماندهی شاهزاده نصرت الدوله  به سمت گرمسیرات روانه شد. شاهزاده سردار بزرگ خویش جعفر قلی خان که مردی آزموده و دلیر و با تدبیر بود برای مهم لارستان تعیین نمود.  آن زمان میر هاشم ناچار با عده ای از هواخواهان و اقاربی از نوکران با کوچ و بنه به قلعه «پروده» اوز رفته و متحصن گردید ه بود. سردار جعفر قلی حسب الامر قلعه را محاصره کرد. چند روز تیراندازی از دو طرف صورت گرفت که بلا فایده بود. در نهایت با وعده و قولی که داده شد ؛ سردار و میر هاشم با هم ملاقات کردند. در این گفتگو سردار به میر هاشم امان داد و خلعت بر او پوشاند و قول منصبی والا در شیراز به او داد. نهایتا میر هاشم همراه با سردار جعفر قلی به لار رفته با عزت تمام از او پذیرایی شد. پس از آن به اتفاق سردار به طرف «تارم و فرگ» از توابع داراب رهسپار شدند که شاهزاده نصرت الدوله در آنجا اردو زده بود.

تاریخ دلگشا رسیدن سردار و میر هاشم را به اردوگاه شاهزاده  و جریان کشته شدن میر هاشم در تارم با نثر شیوا وتراژدیکی  چنین نقل است:

«شبی بود مهیب و سیاه. صرصر بی نیازی از مهب قهاری در اشد وزیدن (بود). و خیام و سراپرده شاهزاده در ششدر سیلاب غرق (گشته) و از ریزش سحاب و کثرت سیلاب ساحت اردو مالامال آب (شده) و به صورت یک دریاچه در تموج (بود). اسبان تازی در آن به جولان بازی و اهل اردو به فکر نجات خویش افتاده بودند. نواب والا نیز صاعقه وار و غضبناک بر باره اژدها پیکر سوار و از گوشه اردو مانند برق در خیمه جعفر قلی خان نزول اجلال فرمود .نظرش به صورت مجهولی افتاد که در مقام تعظیم است. پرسید چه کسی است؟ عرض کردند که قربان میر هاشم اوزی است. علی الفور دشنه خون آشام شرر بار به سینه او فرو برد و به اتمامش فرمان رفت» ص ۱۱۱ تاریخ دلگشای اوز

فارسنامه ناصری نیز این واقعه را چنبن گزارش کرده است:

«در ﻣﺎه ﺻﻔﺮ اﯾﻦ ﺳﺎل ۱۲۶۸، ﻧﻮاب واﻻ ﻧﺼﺮت اﻟﺪوﻟﻪ ﺑﺮاي ﻧﻈﻢ ﮔﺮﻣﺴﯿﺮات ﻓﺎرس از ﺷﯿﺮاز ﺣﺮﮐﺖ ﻓﺮﻣﻮده، از ﻓﯿﺮوزآﺑﺎد و ﺑﻠﻮك ﺻﯿﻤﮑﺎن و ﻗﯿﺮ و ﮐﺎرزﯾﻦ و اﻓﺮز و ﺧﻨﺞ و ﻧﻮاﺣﯽ ﮔﻠﻪدار و ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺑﯿﺦﻓﺎل ﻻرﺳﺘﺎن ﮔﺬﺷﺘﻪ، وارد ﺷﻬﺮ ﻻر ﮔﺮدﯾﺪ و ﻣﯿﺮ ﻫﺎﺷﻢ ﻋﻮﺿﯽ ﻻري را ﮐﻪ ﻣﺪﺗﻬﺎ ﺳـﺮ ﺑﻪ ﻋﺼﯿﺎن ﮐﺸﯿﺪه، اﻋﺘﻨﺎﺋﯽ ﺑﻪ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻻرﺳﺘﺎن ﻧﺪاﺷﺖ، ﻣﺄﺧﻮذ داﺷﺘﻪ، ﻣﻘﯿﺪ ﻓﺮﻣﻮد و دو روز ﺑﻌﺪ از ورود در ﻗﺼـﺒﻪ ﻓﺮگ، ﻣﯿﺮ ﻫﺎﺷﻢ ﻋﻮﺿـﯽ را ﺑﮑﺸﺖ و ﺟﻨﺎزه او را ﭼﻬﺎر ﺣﺼﻪ ﻧﻤﻮده، ﻫﺮ ﺣﺼﻪاي را ﺑﺮاي ﺻﺎﺣﺐ ﻣﻨﺼﺒﯽ ﻓﺮﺳـﺘﺎد» ص ۷۷۱ فارسنامه ناصری- جلد اول- به تصحیح دکتر رستگار فسایی

با این مرگ غم انگیز و عجیب کلانتری میر هاشم اوزی به پایان رسید و رشته کشمکش ها و گردنکشی های این مرد بلند آوازه اوز از هم گسیخت. تاریخ کشته شدن میر هاشم را کرامتی بیستم شهر جمادی الثانی سنه یک هزار و دویست و شصت و هشت هجری قید کرده است که برابر با ۲۲/ فروردین ۱۲۳۱ شمسی و ۱۱ آوریل ۱۸۵۲ میلادی است. اکنون از حادثه ۱۷۸ سال  قمری می گذرد.

لازم به ذکر است آنچه که در بالا  درباره کلانتری و زندگانی میرهاشم اوزی نوشته شد عمدتا برگرفته از مطالب کتاب تاریخ دلگشای اوز به قلم ملا محمد هادی کرامتی بود. کتاب تاریخ دلگشای اوز که نزد خاص و عام مورد قبول و وثوق قرار گرفته است؛ وجه روشن و بارز آن ارائه سند و مدرک در آن است. این نشانه در مقایسه با دیگر کتاب های تاریخ در گستره تاریخی لارستان  بسیار روشن و گویا است. گویای این مطلب که علی رغم نحوه نوشتار و صیغه گفتاری که مولف برگزیده است و آن به نحوی است که کتاب های قدیمی تاریخی نظیر تاریخ جهانگشای نادری را تداعی می کند، ولی کتاب تاریخ دلگشا اوز حاوی سند ها و شواهدی است که هر یک گوشه ای از تاریخ اوز را گواهی می دهند  و دریچه ای هستند بر حوادث هر دوره تاریخی که از آن گفتگو می شود.

 این اسناد و شواهد تاریخی متنوع و گوناگونند. در آن از فرمان شاهنشاه واحکام شاهزادگان گرفته تا رسید های مامورین دیوانی وسیاهه خسارت ها وارد و تلگرافها و صورت مجلس گرد هم آیی و نظایر اینها وجود دارد . نامه هایی که بین بزرگان دوره های تاریخی در موضوعات مختلف رد و بدل شده است نیز از جمله اسناد وارده در کتاب تاریخ دلگشای اوز است.

چاپ دوم کتاب «تاریخ دلگشای اوز» ۲۲۷  صفحه دارد؛ ولی آنچه به قلم مولف است در مجموع ۱۶۳ صفحه را شامل می شود. هرچند این صفحات شامل دیباچه انشایی مولف در آغاز کتاب و حاوی اشعاری که زنده یاد محمد هادی کرامتی خود به مناسبت های گوناگون سروده است؛ نیز هست. ولی با توجه به تقسیم بندی خود کرامتی که بحث تاریخی کتاب را با عنوان «شروع تاریخ اوز» از دیگر موضوعات جدا کرده است؛ می توان گفت بخش «تاریخی» کتاب صفحه ۱۳۹ بیشتر نیست که آن هم احیانا اشعار سروده مولف مثل شعر تمجید از کارخانه های تفنگسازی اوز را در بر دارد.

 به هرروی در صفحه ۱۶۳ کتاب جمعا ۸۳ مورد به اسناد و شواهد استناد شده است. اینها شامل اسناد گوناگون و همچنین مواردی است که به قدمت اوز اشاره دارد. مثل ذکر پیر اولیاء و پیر معلم کثیر و فاریاب های اوز و امثال این ها که قدمت منطقه را گواهی می دهند. از طرفی از آنجا که بحث تاریخی کتاب آغاز می شود (ص ۵۷)  تا پایان نوشته ی مولف که تقریبا  ۱۳۹ صفحه است؛ جمعا ۶۳ سند کامل (یا بخشی از سند) واقعی که شامل نقل از کتاب های پیشین و فرمان ها و احکام شاهزادگان و سند های حساب مالیاتی ودیوانی و نامه های بین بزرگان شهر و تلگراف ها و صورت مجلس و امثال اینهاست؛ آورده شده است. با توجه به این ارقام می توان گفت مولف به طور متوسط درهر۱٫۷ صفحه از کتاب یک سند و شاهد آورده است. و در بخش تاریخی نیز در هر۲٫۵ صفحه یک سند کامل (یا بخشی از یک سند) واقعی در موضوعات گوناگون در کتاب درج کرده است.

از نظر نباید دور داشت که به جزء چند مورد مانند فرمانها درباری و بعضی از تلگرف ها که متن سند ها به طور کامل درج شده است؛ در اغلب موارد مولف  اصل سند  کامل را در کتاب درج نکرده و بلکه غالبا آنها  گزیده نویسی کرده است. منظور این است که متن کامل سند در کتاب نیامده است؛ بلکه چند جمله ای از متن سند که در فحوای و سیاق بحث مناسب تشخیص داده  شده؛ در بین متن اصلی کتاب گنجانده است. مثلا نامه ای تحت عنوان «مکتوب خواجه زینل» در سال ۱۳۱۰ قمری در بحبوبه محاصره اوز توسط فتحعلی خان بیگلربیگی  گراشی درصفحه ۱۴۳ کتاب درج شده است. ولی از آنچه که درکتاب آمده است معلوم می شود این در واقع اختصاری است از چندین نامه که در طول مدت محاصره خواجه زینل به بمبئی می نوشته است و ملا محمد هادی کرامتی همه آنها را دراختیار داشته و هنگامی که درحال تالیف کتاب بوده است گزیده هایی از آن نامه ها را یکجا  به عنوان یک نامه در کتاب درج کرده است. گاهی نیز تنها یکی دو جمله از یک نامه را به عنوان سند در کتاب ذکر کرده است. مانند آنچه در صفحه ۱۰۰ کتاب به قلم استرآبادی ماموردیوانی درباره مالیات اوز در دوره کلانتری میر شفیع ابن میرحسین آمده است.

سی پاره نوشته ای که توسط موزه مردم شناسی اوز منتشر شده است ومربوط به قضیه (هنگامه تنگزونی) است و در آن به مجلس ترحیم این دو نفر شهید اوزی در چهارم رجب سال ۱۲۵۹ قمری اشاره دارد.

 

برای آشنایی بیشتر درباره این اسناد و شواهد به چند مورد از آنها اشاره می کنیم:

۱- در کتاب بعضی از فرمان های شاهزادگان قاجاری به طور کامل نوشته شده است. بین صفحات ۱۱ و ۱۲ متن حکم شاهزاده نصرت الدوله درباره رعایای فراری اوز به بستک با دستخط مولف درج شده  و در صفحه ۱۶۲ صورت فرمان همایون شاهنشاه ناصر الدین شاه چاپ شده  و در صفحه ۱۹۴ سواد حکم حضرت والا شاهزاده فرمانفرمای فارس و در صفحه ۱۹۶ سواد حکم ثانی نواب والا فرمانفرما حسنعلی میرزا آمده است.

۲- در بحث از قضیه محاصره اوز توسط فتحعلی خان بیگلربیگی گراشی هم متن و هم خلاصه بسیاری از نامه ها و تلگراف ها و نیز احکام صاحب اختیار فارس درج شده است. عدد تلگرافها بیش از بیست و پنج و نامه بیش ازپانزده است .این بخش بیشترین مقدار سند ها را درکل کتاب به خود اختصاص داده است.

۳- در سایر بخش های کتاب گاه یک و گاه چند سند ارائه شده است . مثلا در بحث از کلانتری میرشفیع ابن میر حسین که طبق نوشته کتاب چهل سال بر اوز حکم رانی کرده است . تنها یک نوشته دو خطی به عنوان سند آمده است. و یا در باره میر محمد رضی کلانتر بعدی که او هم قریب ۱۶ سال در اوز حکم رانی کرده است تنها یک فرمان از شاهزاده راجع به اراضی خوشاب به عنوان سند در کتاب درج شده است.

۳- علاوه بر اینها در کتاب از تاریخ جهانگشای نادری برداشت هایی شده است. و نیز در صفحات اوایل کتاب چندین شاهد مانند مقبره های پیر اولیا و معلم کثیر و رشته قنات های اوز مبنی بر قدیمی بود آبادی اوز ارئه شده است.

۴- ناگفته نماند که مولف کتاب در بخش های غیر تاریخی با ارائه آمار های زمانه خویش کار های بسیار ارزنده ای کرده و هم آمار جمعیتی اوز در سال ۱۳۱۴ و هم آمار خانه ها و مساجد و مغازه و غیره را در کتاب درج کرده است که اهمیت بالایی دارند.

با این وجود؛ در حالی که کتاب تاریخ دلگشای اوز به اندازه خوبی حاوی اسناد و مدارک است ؛ مولف تاریخ دلگشای اوز که  نه صفحه از کتاب را به میر هاشم  و کلانتری اواختصاص داده و حوادث گوناگون و پر از جنگ ها و درگیری ها و سیاستها  این دوره را  پشت سر هم مطرح می کند؛ متاسفانه هیچ گونه مدرک و سندی در این باره به دست نداده است. این نه صفحه کتاب از ابتدا تا انتها همه در شرح حوادث و زدو خورد ها و کشمکش ها و مهاجرت هاست. وبر این اساس  می توان گفت دوره کلانتری میر هاشم  یکی از پر آشوب ترین دوره های تاریخ اوز به حساب می آید. این دوره پر آشوب به حدی مشحون از حوادث بنیان افکن بوده است که در اثر آن حدود ششصد اوزی از همه طایفه ها وگروه ها و حرفه ها  از شهر فرار کردند و بیشتر آنها دیگر به اوز برنگشتند.

لازم است همین جا متذکر شوم که زنده یاد کرامتی درباره دوره کلانتر قبل از میر هاشم یعنی میر محمد رضی یک سند مهم را شاهد گفتار خویش کرده است. همچنین دو سند دیگر برای دوره کلانتر بعداز میر هاشم یعنی میر عبدالهادی  را در کتاب رونویسی کرده است .حتی نوشته ای از یک مامور مالیاتی برای دوره میر شفیع ابن میر حسین که حدود چهل سال قبلتر از دوره میر هاشم در اوز کلانتربوده است ؛ نیز در کتاب آورده است. علاوه بر این  متن کتاب هرچه به دوره های جلوترتاریخ اوز می پردازد ؛ تعداد سند ها بیشتر و بیشتر می شود. به نحوی که درباره تاریخ محاصره اوز و حوادث مربوط به آن در سال ۱۳۱۰ قمری  که کلا هفت ماه بیشتر نبوده است ؛ تعداد اسنادی که به آنها رجوع شده  سر به چهل سند می زند.

 البته  خود ملامحمد هادی کرامتی وقتی که نوشته خویش را که برای دوره کلانتری میر هاشم نوشته و آن را دوباره  مطالعه کرده به این نقص و کمبود واقف شده است. و برای همین حدس می زده که نقد و ایرادهایی بر این  داستان خواهند گرفت و لذا از قبل جوابی برای این نقدها آماده کرده است . کرامتی در انتهای مطالب دوره میرهاشم به خوانندگان کتابش تذکر داده است که:

«بر ضمائر مهر ماثر ناظران اخبار و ناقدان بصیرت افکار مخفی و مستور نماند که وقایع ایام امیر هاشم چنانچه در درج آن تقدم و تاخیر یافته و صحت و سقمی در آن راه یافته باشد؛ نگارنده التزام نکرده. زیرا قضایای آن زمانه از اقوال مردمانیست که به تفاریق از افواه ایشان به طریق قصه مسموع یافته. و العهده علی الراوی. والله اعلم بالصواب.» ص ۱۱۲ کتاب تاریخ دلگشا.

به زبان امروزی کرامتی می گوید: «اگر در درج وقایع دوره میر هاشم درستی و یا نادرستی و جابجایی رخ داده بر عهده من نیست. چرا که اینها را به صورت روایتهای مختلف و قصه وار از زبان مردم شنیده و اینجا نوشته ام .بنابراین هرچه  که آمده برعهده راویان این قصه هاست.»

ولی این بیانیه چندان با روش تحقیق و نگارش کتاب منطبق نیست. چناچه در بالا اشاره شد کتاب  به طور متوسط هر دو و نیم صفحه یک سند واقعی در بر دارد. و بنابراین انتظار درج  سه سند و بیشتر در این بخش از کتاب می رود.

 از طرف دیگر به احتمال بسیار زیاد فکر نوشتن کتاب تاریخ اوز از مدتها قبل و شاید از جوانی در ذهن مولف بوده و از همان دوره جوانی در فکر جمع آوری اسناد و مدارک واقعی برای این منظور بوده است. چناچه در متن کتاب هم هنگامی که از حوادث محاصره اوز در سال ۱۳۱۰ قمری یاد می کند صراحت دارد که:

«واضح و لایح باد چون در آن ایام نگارنده کتاب با مرحوم حاجی محمد عبدالغفور (غفوری)  و بعضی از تجار و جماعت اوزی در بمبئی متوقف بود؛ اکثر مکاتیبِ هرجا؛ به عنوان ما دو نفر می رسید. و روزانه جواب و سوال کتبی و تلگرافی به نقاط متعدده و معینه می نمودیم. لذا از مکتوبات وثوقه؛ واقعیات را استنباط کرده؛ ضبط و تحریر می شود» ص ۱۲۴ کتاب تاریخ دلگشای اوز

می دانیم که مولف کتاب را در دهه اول قرن چهاردم شمسی تالیف کرده است.  یعنی او همه آن نامه ها و تلگرافها مربوط به محاصره اوز را از سی و چند سال  قبل نزد خود نگه داشته و نهایتا در کتاب درج کرده است. در جای دیگری نیز اشاره دارد که از روی بیاضی که متعلق به میر یوسف پسر میر شفیع بوده ؛ یادداشت بر داشته است. و صد البته واضح است که یک محقق و پژوهشگر می بایست از مدت ها و شاید دهه ها قبل از تالیف کتاب به جمع آوری اسناد و مدارک بپردازد و بعدا شروع به نوشتن کند و این همان کاری است که  زنده یاد ملا محمد هادی کرامتی کرده است. این هم البته مد نظر می بایست قرار داد که تاریخ دلگشای اوز مخلوطی ازتاریخ شفاهی و تاریخ مستند است و گاهی مولف به شنیدن و نقل اقوال دوره های تاریخی اوز بسنده کرده است.

«هنگامی او از کلانتری شخص مهمی مثل «امیر هاشم» گفتگو می کند و وقایع دوران پر از حوادث عصر او را می نگارد  ؛ سندی از امور کلانتری این مرد مقتدر اوز که آوازه حکمرانی و سرکشی او به ناچار شاهزاده قاجاری برای جلوگیری از میر هاشم اوزی  از شیراز به قلعه پرویزه اوز کشاند؛ ارائه نکرده است.

از چنین مرد پر آوازه ای که در حد حکمران کل لارستان تلقی شده است که دامنه قدرتش  تا مناطق دور هم گسترده شده بود ؛  حتما در زمان تالیف کتاب تاریخ دلگشا ی اوز؛ نزد بازماندگان کلانتر بسیاری از اسناد مهم وجود داشته است. از فرمان هایی که دریافت کرده بود؛ تا  سند های مالکیت بر اراضی که در تصرف او بوده است ؛ تا فرمان هایی که خود در دوره کلانتری اش  نوشته  و صادر کرده بود. ما از هیچ کدام از اینها نشانی در کتاب نمی یابیم .توجه باید داشت که زنده یاد کرامتی فقط شش سال بعد از کشته شدن میر هاشم متولد شده است و اگر فرض بر آن بگیریم که او در میانسالی به نوشتن تاریخ علاقمند شده باشد؛ باز هم  حدود چهل تا پنجاه سال بیشتر از دوره میر هاشمی سپری نشده و اسناد دوره کلانتری میر هاشم در دسترس نوادگانش بوده است.»  عنایت الله نامور- تقسیم نامه زمین های تاگزو – سایت اوز امروز -۱۴/نوامبر/۲۰۲۱

پس چرا کرامتی  با آن همه سندی که در جای جای  کتاب درج کرده ؛ هیچ سندی  واقعی از این دوره تاریخی بسیار مهم اوز را در کتاب نیاورده است؟ چه چیزی مانع شده است تا این محقق  بزرگ اوزبه اسناد آن زمان دسترسی نداشته باشد؟ آیا بازماندگان و نوادگان  میر هاشم  به ویژه زنده یاد میر محمد امیر قلی امیری؛ هیچ سندی از پدر بزرگش میر هاشم در اختیار نداشته اند؟ آیا کرامتی خود اقدامی برای دسترسی به اسناد خاندان میر هاشم نکرده است و به (اقوال راویان و قصه های گوناگون آنها) بسنده کرده است؟

 اینها سوال هایی است که وجود دارند. امید که پژوهش های بیشتر در آینده جوابی برای آنها بیابد.

……………………………..

 عنایت الله نامور

اسفند ۱۴۰۳

دبی

…………………

منابع

– تاریخ دلگشای اوز – چاپ دوم – شیراز – انتشارات نوید – ۱۳۷۰

– فارسنامه ناصری – تصحیح و تحشیه دکتر رستگار فسایی – ۱۳۸۲

– سایت اوز امروز – عنایت الله نامور – تقسیم نامهزمین های تاگزو – ۲۰۲۱

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

2 Responses to “ مروری بر کلانتری  میر هاشم اوزی”

  1. اوزی. از بندرعباس گفت:

    خدا رحمت مرحوم شرفایی اهل جناح که بارها گفته بود که تا زمانی که اوزی ها دست.از تعصب قومیت وطایفه گری. (اخوند. میر. وخواجه و…..) برندارند مشکلات انها وعدم پیشرفت. انها برقرار. است اگر خوب. دقت کنیم گروه بازی ودسته جات بازی الان هم. دنباله. این کارها می باشد. اوزی. دلسوز

  2. در تایید اوزی دلسوز گفت:

    شرفایی ها از اوزی های اصیل بودند متاسفانه در اثر طایفه گرایی در اوز و جنگ قدرت بین میر و خواجه مجبور شدند جلای وطن کنند و مانند خیل عظیمی از اوزی ها که راهی بستک شدند اینها نیز در جناح ساکن شدند

نظر سنجی

یک سال از فعالیت شوراهای ششم شهر و روستا گذشت. میزان رضایت شما از عملکرد و فعالیت های سال اول شورای اسلامی ششم شهر اوز چقدر است؟

Loading ... Loading ...
آخرین نظرات
  • شرفایی ها از اوزی های اصیل بودند متاسفانه در اثر طایفه گرایی در اوز و جنگ قدرت بین میر و خواجه مجبور شدند جلای وطن کنند و مانند خیل عظیمی از اوزی ها که راهی بستک شدند این...
    در تایید اوزی دلسوز در مطلب:  مروری بر کلانتری  میر هاشم اوزی
  • خدا رحمت مرحوم شرفایی اهل جناح که بارها گفته بود که تا زمانی که اوزی ها دست.از تعصب قومیت وطایفه گری. (اخوند. میر. وخواجه و.....) برندارند مشکلات انها وعدم پیشرفت. انها ب...
    اوزی. از بندرعباس در مطلب:  مروری بر کلانتری  میر هاشم اوزی
  • باسپاس از جناب معصوم نژاد اینشالله که بتوانند. یک خودرو با حمایت دولت وخیران. برای. اتاق اصناف اوز. بگیرند. موفق باشند...
    سپاس. از اقای عبدالله معصوم زادگان در مطلب: گزارشی از فعالیت عبدالله معصوم نژاد از نمایندگان فارس در اتاق اصناف ایران
  • این مطلب ترویج بی اخلاقی و بی حجابی است و زیر سوال بردن شهر آور و آداب و رسوم ،...
    کامبیز صالحی در مطلب: روز اوز یا سالاد فصل/ بررسی کوتاه از برگزاری جشن روز اوز 
  • آقای نامی مطلب شما اصلا زیبنده شهر اوز نیست به نظر من چرا باید آشغال ریخته شود تا نیاز باشد افرادی بیاین وقت خود را صرف جمع کردن آشغالها کنند اتفاقا اینکه بعد از چند سال...
    علی در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟
  • آقای ابراهیم پور اگر جوابی دارید چه فرق می کند به افراد با نام یا بی نام باشد .این صفحه برای عموم است...
    ناشناس در مطلب: روز اوز یا سالاد فصل/ بررسی کوتاه از برگزاری جشن روز اوز 
  • عده اندکی انگشت شمار که هنوز نمی‌دانند شورا یعنی چه و فقط چوب یک نفر را به سینه می زنند! همین هواداری از یک عضو شورا شروع نفاق است شروع بی حرمتی هاست وقتی نمی دانی جمعی ح...
    محمد در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟
  • برای اگاهی رسانی هرچه بیشتر در رابطه با محیط زیست، بایستی از همه اقشار جامعه پیر و جوان از زن و مرد در حال جمع کردن آشغال، عکس گرفت و در بالای عکس نوشته شود من آشغال جمع...
    محمد فاروق رکنی در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟
  • رسانه را معمولا در عزا و عروسی می کوبند. اوز امروز تاکنون حداقل ۱۰ مطلب در باره محیط زیست و فعالین این عرصه منتشر کرده است....
    مدیریت در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟
  • اصلاح شد...
    مدیریت در مطلب: سیزده به در روز طبیعت یا روز تخریب طبیعت؟