هادی صدیقی: بیست سال از اون روز مرگبار گذشت…
چقدر داغ دیدیم…
چه جانهایی که فدای ساختمانهای ناایمن شد…
آنچه بر ما و بر مردم گذشت را هنوز به یاد دارم…
پنجم دیماه هزار و سیصد و هشتاد و دو بود که زلزلۀ بم روی داد و یک ایران با مردم بم به عزا نشست…
از همان ساعات اولیه به اتفاق داییام مهران محمودی، پدربزرگم و بزرگوارانی چون مرحوم عبدالحمید نامور و مرحوم عبدالله حسان و اعضای دلسوز جمعیت هلال احمر اوز را در جمع آوری کمک به زلزلهزدگان در شهر اوز همراهی کردم ولی بهخاطر امتحانات دانشگاه نشد در سفر به بم و کمک حضوری همراهیشان کنم.
با کمک مردم و جمعیت هلال احمر اوز در همان ساعات اولیه کمکهای بسیار خوبی فراهم شد و با یک تیم به سرپرستی پدربزرگم محمد محمودی و همراهی بزرگوارانی چون مرحوم عبدالله حسان، محمد یزدانی، محمود کریما، مرحوم محمود عسکری، محمد یزدانی، عادل یزدانی،عزیز فیروز پور و همسرش، محمد فیروز پور، عبدالرحمن صالح، عبدالحمید حمیدی، نوذری و قدرت سریعا به بم ارسال شد تا نشان از همدلی مردم این دیار با آنچه در بم روی داده باشد…
مردم اوز همواره در کمک به هموطنان آسیب دیده در نقاط مختلف کشور پیشقدم بوده و هستند، اما امروز پس از گذشت بیش از ۴ ماه از زلزله ۲۷ مرداد اوز، آسیبدیدگان همچنان بلاتکلیف و منتظر دریافت تسهیلات دولتی هستند.
هادی صدیقی
پنجم دیماه هزار و چهارصد و دو
بله هادی جان اوزیها همیشه در سنگر خدمات رسانی. بوده اند. در جریان. زلزله قیر. وکارزین در۱۳۵۰ هم. مردم. اوز. از نظر حمایت. کردن جز. اولین گروههای امدادی. بودند. اما الان نه تنها زلزله زدگان اوز. بلاتکلیفند بلکه شهرستان اوز. از نظر. استقرار. ادارات مورد نیاز مردم. مانند ثبت. اسناد. وحتی. دفتر خدمات پلیس ۱۰+ که در شهرها وبخشهای. کوچکتر منطقه. مانند. اشکنان. بیرم. گله. دار. بنارویه. و….. دایر. هستند هم مرکز. شهرستان. اوز از. داشتن. آنها بی نصیب. است. ومردم. برای. کارهای. اداری. وثبتی. خود. سرگردان. لار. وگراش. هستند متاسفانه این است. وضعیت وشرایط. ما. اوزیها