مصطفی ملتفت:یک سال از شهرستانیِ اوز گذشت؛ در این یادداشت سعی ندارم به تشریح کارهای صورتگرفته یا نگرفته بپردازم، که دوستانی دیگر به این مهم پرداختهاند. اما مهمترین نکتهای که در سالهای اخیر توجهم به آن جلب شده (برعکس نمود ظاهری آن)، شاهد هستیم در پارهای مسائل که در اوز محل مناقشه قرار گرفته، «جامعۀ مدنی» با تمام مطالبهگریها و نگارشها و انتقادهای مصلحانه، قلمفرساییاش به انزوا رفته است؛ که از دلسوزان شهرستان میخواهم در این باره چارهاندیشی اساسی کنند. در ادامه به علت این مناقشهها و دو مثال «جادۀ مربط» و «مسئلۀ بیمارستان» میپردازم.
* اعتماد خیّرین و ضرورتهای شهرستان:
از چندسال پیش بحث جادۀ مربط نقل محافل و رسانهها بوده است و با یادداشتها و دیدگاههای زیادی مواجه شدهایم که محل بحث و جدل بوده است؛ اما شاید بهجرئت بتوان گفت که یادداشت های «ابراهیم احمدی»، «دکتر ناصر یادگارفرد» و «عبدالصمد صمدی» در خرداد و تیرماه۹۷ بسیار کارشناسانه و دقیق بودهاند. متأسفانه پس از گذشت دو سال شاهد آن هستیم که در عمل کمفایده بوده است، و دوستانی به هر دلیل (از دید خودشان موجه) دست به کار شدهاند که رؤیای چندسالهشان را به قیمت جلب نظر معتمدین و بودجۀ دولتی، به حقیقت مبدل کنند، و انگارنهانگارآن اعتمادی که خیرین عزیز شهرستانمان به این دوستان داشتهاند، در ابتدا حاصل آن «ارزمعنوی» یا به عبارتی اعتماد عمومی مردم به این عزیزان بوده که از قِبَل آن شروع به کار کردهاند! اما آیا صِرف جلب اعتماد دوطرفه از سوی مردم و خیرین، نشان این است که در بحثی حساس مثل مسئلۀ جاده که پای ۱۰۰میلیارد تومان و حتی شاید بیشتر در کار است، این عزیزان کارشان نباید با پرسشهای اساسی مواجه شود؟ از جمله اینکه:
آیا استفاده از اعتماد عمومی برای پیشبرد نظر گروهی خود، در اجرای این پروژه به هر قیمتی منطقی است؟
وقتی جاده، دوبانده و ترمیم میشود و طبق تحلیلها، مربط فقط و فقط ۱۰دقیقه یا اصلاً با ارفاق،۲۰ دقیقه ارجحیت دارد، جادۀ جدید هدر دادن سرمایۀ مادی و معنوی نیست؟
چرا وقتی دلسوزانی، مستدل و علمی به نقد و بررسی میپردازند، از نظرات کارشناسی آنها استفاده نمیشود؟
چرا برای چنین موضوع حساسی که طبق تحلیلها باعث از دست رفتن اعتماد توابع به مرکز شهرستان اوز میشود و ممکن است اوز را در انزوا قرار دهد، برایش مناظرهای شفاف و روشن (چنانکه برخی پیشنهاد آن را مطرح کردهاند) با حضور مردم برگزار نمیشود؟
آیا اینکه ما در بوق و کرنا میکنیم که چهار دانشگاه داریم، ولی برای همفکری با مردم،با دعوت عموم به سالن این دانشگاهها برای «شفافسازی» در امری به این مهمی از آنها استفاده نمیکنیم، جای پرسش ندارد؟
ما مدعیان خردگرایی و دموکراسی، چرا باید کاری کنیم که فعال مدنی- اجتماعی شهرمان «دکتر یادگارفرد» نومیدانه بیاید در یادداشتی از بیفایده بودنِ نوشتن و قلم بگوید؟
در یادداشتی که ۲۴شهریور۹۹ در سایت پیام دانش نشر داده شده،گفتهاند:
«یک نویسنده، یک پژوهشگر و یک کارشناس، از چه بنویسد، از چه بگوید، از تحلیلهای تکراری، تکرار کپی نوشتههای دیگران که درزمینۀ مشکلات و مسائل همیشگی بهکَرّات نوشته بودند و در تاریکخانههایی به نام فرهنگ یا موزه، پنهان و به فراموشی سپرده شدند؟! نوشتههایی که بهکرات نوشته شدند و در بایگانی خاطرهها دفن گردیدند و بیمشتری ماندند و دیگر کسی به آنها وقعی نگذاشت و مِنبعد هم نخواهد گذاشت و چنین خواهد شد که میبینیم. برای نگارندۀ این مقاله نیز دیگر جذابیتی وجود ندارد که از تکرار مکررات بنویسد. شاید ننوشتن از مسائل تکراری بهتر باشد. حداقل زخمها دوباره تازهترنمیشوند و روحیۀ شهروندان باز هم بیشتر آسیب نمیبیند، از طرفی برای مسئولین همهچیز مثل روز روشن است و نوشتن، جز اینکه آرامش آنها را به هم بزند، چه سودی میتواند داشته باشد؟!»
* نزدیکی مرگ قلم:
این پارهای از یادداشت فعال مدنی شهرمان بود که هشدار می دهد: جامعۀ در حال افول و گاه محافظهکار ما، برخلاف میل باطنی، او را مجبور به انزوا و بیکنشی میکند؛ این یعنی مرگ قلم، یعنی مرگ جامعه!
نگارندۀ این یادداشت بهعنوان عضو کوچکی از فعالین مدنی اوز، در این دو سال بارها خواسته دربارۀ جاده بنویسد، اما ترجیح بر این بود کار را به کاردان بسپارد. با این هرجومرجی که درزمینۀ سرمایۀ خیرین و اعتمادآنها در حال وقوع است، سکوت را جایز ندانستم و با کوتاهیادداشتی سعی در انجام وظیفۀ شهروندیام دارم. شاید بهتر است همچون آقای دکتر و دیگر دوستانی که مدتهاست قلم نزدهاند، به زندگی پرتلاطم شخصیام بپردازم و صرفاً اوز را بهعنوان یک نوستالژی یادکنم. به گمانم از خهرودال و بهار و بارون و برکه و فرهنگ نوستالژیک ماننوشتن بیشتر«گوش شنوا»داشته باشد تا صراحت داشتن درنقد اتفاقات جاری درشهرستان،که آن هم قطعاً به قیمتی گزاف برای شخص بنده نزد دوستان مخالف تمام خواهدشد؛ وچقدر جای ستون«گوش شنوا»ی انجمن نسل پویا خالی است که بیاید و بگوید و بنویسد از جوانانِ پویای منزویشدهاش.
شاید آن ستون خیلی زودتر متوجه شده بود که خردِجمعی در این شهر در حال به مُحاق رفتن است. نشان به آن نشان که میشودبهوضوح اختلافاتِعمیقاً مضر گروههای فعال و حتی اعضای شورا با خودشان را دید. مگر غیر این است که شورا بازتاب روح یک جامعه است؟!
* سه نکته دربارۀ «جادۀ مربط»:
یکم: نگارنده ابتدا نوک پیکان این مسئلۀپیشآمده را به سمت مخالفین این جاده میگیرد که با تمام تلاشهایشان باز هم کمکاری کردهاند، چون میشود با گذاشتن مناظره،همایش و جمعآوری امضاها از اوز و توابع، جلوی این ضرر بزرگ و دوپارگی اوز- توابع را گرفت. سپس از دوستانی که مجدّانه پیگیر این جاده هستند که در نیت خیرشان هیچ شکی ندارم، خواهشمندم که بهواسطۀ آن اعتماد عمومی که اشاره کردم، در این امر خطیر، کمی متعاملانهتر عمل کنند و به بررسی همهجانبهتری بپردازند که بهقولاً، هروقت جلو ضررگرفته شود نفع است.
دوم: در یادداشتی که مهرماه ۹۸به مناسبت شهرستانیِ اوز نوشته بودم، به مسئلهای اشاره کردم که دوستان مخالفِ جادۀ مربط هم آن را در یادداشتشان بیان کردند که مایلم مکرراً آن را بازگو کنم:
«اول و مهمتر از همه اینکه امیدوارم پس از فرونشینی این موج خوشحالی -که قطع و یقین بعد از اینهمه سال تلاش پیدرپی حق مردم اوز است- رفتارمان با بخشهای نوپای شهرستان اوز همچون رفتار اسلاف خودمان هنگامی که بخش بودیم، نباشد و توسعۀ متوازن را برای کل شهرستان خواهان باشیم. ازآنجایی که مطالبۀ مستمر شهرستانی، ناشی از یک مجموعه از نابرخورداریها و احساس تبعیض بود، پس بهتر است که اوز از تجربۀ دیگران در منطقه عبرت بگیرد و با توزیع عادلانۀ منابع، مردم توابع شهرستان اوز را خرسند کند.»
اما اینکه چرا طرفداران این جاده با تمام تأکیدها، وقعی در «توسعۀ متوازن» نمینهند و مستمراً بر رأی خود پافشاری میکنند و به وجود آمدنِ بارِ روانی منفی در بین شهروندان توابع اوز را نمیبینند، جای بسی پرسش است؟
تا کی این چرخۀ معیوب و رفتار اسلاف که پیش از این یک سال، با «بخش اوز» میشد باید جریان داشته باشد؟ این منصفانه است کاری که این سالها با ما شده، بهصورت طبیعی بپنداریم و با توابع خود نیز تکرار کنیم؟ در این صورت به قول «حافظ» ما «مدعی» خواهیم بود که هیچ سخنی را برنمیتابد و فقط «خودپسندی» که آفت فرهنگ ماست پیشه کردهایم.
سوم: اگر مخاطبین،ارزیابیها و تحلیلهای مخالفان مربط را خوانده باشند، بهخوبی میدانند که تفاوت زمانی برای مسير فعلی و جادۀ مربط که حدود ۲۰ دقيقه برآورد شده، در صورت دوبانده شدنِ مسير فعلی، به ۱۰ دقيقه کاهش مییابد. این شتابزدگیها برای اجرای عملیات برای چیست؟ چرا موافقین مربط شفافسازی نمیکنند و صرفاً با جملاتی پرطمطراق و وعدۀ توسعه و نزدیکی به ایستگاه قطار و…صرفاً به آدرس غلط دادن میپردازند؟!
* درمان، یک چالش دیگر:
مسئلۀ بیمارستان که کمتر بهاندازۀ جاده دربارهاش نوشته شده است و بیشتر در محافل از آن سخن گفته میشود هم در حال حاد شدن است. به نظر نگارنده، مرگ قلم زمانی رخ میدهد که گفتوگو بین گروهها از سطح جامعه رخت بربندد و جناحبندیهای «تخریبگرا» جای آن را پر کند. این یعنی فاجعه!
با پتانسیلی که چهار شهرستانِ منطقه دارند، ایدۀ «ایجاد مراکز تخصصی برای راهاندازی توریستدرمانی» بهترین سرمایهگذاری برای گسترش زیرساختهای منطقه از جمله زیرساخت اقتصادی است.
مثال آن کلینیک ویژۀ فوقتخصصی هاشمیزادۀ لار و درمانگاه فوقتخصصی مولیالموحدین گراش است. پیشنهاد نگارنده این است که یکی از دو بیمارستان موجود در سطح شهر، به «مرکز تخصصی- درمانی» تبدیل شود که اولاً، در منطقه موردنیاز باشد و دوم، چنین مرکزی در منطقه نداشته باشیم.به هر روی نیاز به گفتوگو در عین اختلافنظر است که امیدوارم این مهم رخ دهد و صحبتهایی که از گوشه و کنار به گوش میرسد، موجب دلسردی بیشتر و فرار قشرجوان از شهرستان اوز نباشد.
و در آخر این یادداشت کوتاه، ضمن یک پیشنهاد، نتیجهگیری یادداشت مفصل و کارشناسانۀ دکتر یادگارفرد درزمینۀ «جاده مربط» را که در نشریۀپیام اوز در خرداد ۹۷ به چاپ رسیده، مرور میکنیم تا ایشان بدانند که «گوشهایی شنوا و حساس به مسائل شهرستان» هنوز بهصورت کامل از دست نرفته است؛ هرچند تا حدی تکرار مکررات شد؛اما به امید آن که این عطف توجه کوتاه به نظراتِ بدون تعارف و صریحشان که دراین یادداشت بازتاب داده شد،باعث شود این بار نیز همچون گذشته یکی دیگرازسرمایههای مطالبه گرِ جامعۀ مدنی اوز را ازدست ندهیم.
دکتر یادگارفرد: «از چهار شاخص مهم اقتصادي، فني، اجتماعي و سياسي و تأثير دوبهدوي آنها بر يکديگر، اين نتيجه حاصل ميشود که: از پرسشهاي ذکرشده که براي شدت همبستگي بين اين متغيرها طرح شده است (سختي اجراي هر گزينه، زمان، ايمني، مسافت، ايستگاه قطار، همبستگي، ميزان رضايتمندي، استراتژيک بودن، اجرايي بودن طرح از نظر دولت، تأثير مثبت بر محيط زيست، تأمين بودجۀموردنیاز) اين نتيجه حاصل شد که گزینۀاول (جادۀ مربط) داراي دو مزيت نسبي در مسافت و زمان است که اولاً ارزش نسبي آن در مقايسه با گزینۀ دوم زياد قابلتوجه نيست، ثانياً در مقابل هزینۀ بالايي که طرح دربر دارد، قابل توجيه اقتصادي نيست.»
* پیشنهادی در راستای تمرین مردمیسازی تصمیمات کلان در شهرستان نوپایمان:
سر آخر پیشنهاد اینجانب این است که برای این مسئلۀ مهم که «نه صرفاً بحث از دست رفتن سرمایۀ مالی عظیم در میان است، بلکه به «از دست رفتن اعتماد عمومی؛ یعنی اعتماد حداقل نصف شهروندان این شهرستان» که در توابع ساکن هستند منجر میشود.
شاید بهتر آن باشد که برای جلوگیری از این ضرر عظیم به شهرستان، برای اولین بار در تاریخِ اوز یک «نظرسنجی محلی» در باب «جادۀ مربط» برگزار شود، چه بهصورت آنلاین چه حضوری. صَرف هزینۀ۲۰ الی ۵۰ میلیون برای رأیگیری، بهتر از هدر دادن بیش از ۱۰۰میلیاردتومان اعتبار خیرین است.
حتی برای سهولت کار میشود که این «رفراندوم تاریخی» از جامعۀ آماری کمتری، از مجموعی از معتمدین و فعالین مردمی و شورای هر روستا باشد، که این نیز البته باز امکان ضایع شدن حق دیگر شهروندان را رقم میزند؛ پس بهتر آن است با خردِ جمعی و کارشناسانه به چگونگی برگزاری آن فکر کرد.
درود خدا برجناب مصطفی ملتفت هر سخن کز دل برایدلاجرم بر دل نشیند
درود بر نویسنده خوش قلم جناب ملتفت
سلام خدمت همشهریان عزیز
افول هم اندیشی و افزایش واگرایی اجتماعی در شهرستان زایده ی کنش واکنشهای بی حاصل گروهاای اماتوریست که در ورطه ی رقابتهای کاذب بی حاصل افتاده اند و هر چه بیشتر میگذرد با تعصبات بی منطق و تقابلهای خصمانه ی به ظاهر مردم نما جامعه را به همراه خود به قعر میکشند. اصل پیشرفت جوامع موفق بر اساس گفتمان و مناظرات اصولیست که نگارنده در بخشی از مقاله به خوبی آن اشاره نموده است.
بسیار عالی
پیشرفت در گروتضارب آرا وشفافیت است
متاسفانه گروهها وانجمن های اجتماعی که از امکانات خیران ونیکوکاران همشهری در اوز فعالیت می کنند به ورطه رقابت حسادت وخود نمایی گروهی دچار شده اند واین به شهر وهمگرایی ویک دستی شهر اسیب وزیان می رساند وچرخ فعالیت ها وتوسعه وهم چنین امیدواری مردم به پیشرفت شهرستان جدید اوز را خدشه دار کرده است انتظار است که این گروهها وانجمن ها که از نیت خیر مردم نیکو کار تغذیه میکنند به هم همصدا شده وبرای اعتلای شهر اقدام نمایند ونه بخاطر خودشان وگروههای هم دسته خودشان اینشالله که موفق باشید