هادی صدیقی: یلدا ابتهاج بامداد چهارشنبه نوزدهم امرداد تنها چند خط نوشت:
«بگردید، بگردید
در این خانه بگردید
درین خانه غریبید، غریبانه بگردید…
سایه ما با هفت هزار سالگان سر به سر شد»
این چند خط دوستداران شعر و ادب فارسی را در سراسر گیتی به ماتم نشاند. امّا سایه نمرده است. مگر سایه میمیرد؟ تا زندگی، روشنایی و نور هست سایه هم هست. نور و سایه همیشه باهمند.
سایه با مرگش جاودانگی را آغاز کرد.
همانگونه که دیگر شاعران بزرگ هر روز در میان ما هستند، سایه نیز با ما و بعد از ما خواهد بود. این پیر پرنیاناندیش حافظ زمان ما بود.
سایه تنها شاعر نبود و نقش او در موسیقی ایرانی کم از شاعرانگیاش نبود.
حضور و وجودش سبب آفرینش آهنگ و ترانههای بسیار ماندگار و اعتلای موسیقی ایرانی شد. چه آهنگهای ماندگاری که او مستقیم با سرودن شعر و ترانه سبب آفرینش آنها شد و چه آهنگهایی که به خاطر حضور و مدیریت او ساخته شد. همه وامدار سایهاند. همۀ ما وامدار سایهایم. زمانی که با شعر او و ترانههای او حتی اگر تنها برای لحظاتی هم حالمان خوب شده باشد، وامدارش هستیم. زبان و ادبیات فارسی نیز وامدار اوست چرا که سایه بر غنایش افزود و نشان داد این زبان سترگ هنوز چقدر قدرت آفرینندگی دارد. زبان فارسی چشمهای زاینده است که یکی چون سایه میخواهد تا بیاید و زایندگیاش را به یاد ما بیاورد.
امیر هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) زیاد و هوشیار زیست. او نود و چهار سال زندگی کرد و تا آخرین روزهایش شعر گفت و آفرید. او در درازنای زندگی پربارش سختی بسیار دید و دوستان و همراهان زیادی را از دست داد. از دوست یگانهاش مرتضی کیوان گرفته که در جوانی او را از دست داد تا شهریار و لطفی و شجریان؛ ولی گویا دوری از آلما از همه سختتر بود. سایه تاب دوری از آلما را نیاورد. وقتی آلما، همسر و یار و رفیقش رفت، سایه هم رفتن آغاز کرد…
یاد و نامش گرامی باد.
عالی بود هادی جان روح این بزرگ مرد آزاده و فراموش نشدنی شاد یادش گرامی و راهش پر رهرو باد