دوشنبه ۱۰ آذر ۱۴۰۴
 |  12/ ژوئن/ 2022 - 8:09
  |   نظرات: 16 نظر
2,674 بازدید

نابغه‌ای که تنها زیست و رفت

هادی صدیقی: آریا هوشیار رفت. بیشتر شما که این متن را می‌خوانید نمی‌دانید او کیست و که بود. شاید برایتان مهم هم نباشد. او نیز انسانی بود چون انسانهای دیگر. مانند دیگران آمده بود تا زندگی کند و برود و در آخر هم آرام و بی سر و صدا رفت. مانند بیشتر مردم تا مدتی دیگر خاطراتش هم محو خواهند شد. انسانی که روزی به این دنیا آمد، زیست و رفت و تمام. اما داستان آریا به اینجا ختم نمی‌شود. او با سایر انسانهای معمولی تفاوت داشت. هرچند تنها بود و تنها زیست ولی داستان زندگی‌اش کمی متفاوت بود.

پدرش محمدشریف هوشیار یکی از قدیمیترین و بهترین هتلهای شیراز یعنی پارک هتل را به همراه مرحوم یزدانی در سال ۱۳۳۸ خورشیدی بنا نهاد. هتلی در هشت طبقه با زیربنای ۸۰۰۰ مترمربع با ۱۱۰ اتاق و ۹ سوئیت و استخر و فضای سبزی در حدود ۵۰۰۰ مترمربع.

هوشیار و یزدانی دین خود را به زادگاهشان اوز نیز ادا کردند. یزدانی درمانگاه اوز را بنیان نهاد که سالها جان بیماران زیادی را نجات بخشید و هوشیار دبیرستان اوز را ساخت. دبیرستانی که دختران و پسران اوز در آن تحصیل کردند و از آنجا به دانشگاه و زندگی اجتماعی راه یافتند. دبیرستانی که سکوی پرتاب جوانان منطقه به سوی آینده‌ای بهتر شد.

هوشیار ۴ فرزند داشت. عبدالرحمن، محمدعلی، پروین و آریا. عبدالرحمن هوشیار فرزند بزرگ هنگام تحصیل در آمریکا در سال ۱۳۳۵ فوت کرد. محمدعلی و پروین ساکن آمریکا هستند. پروفسور محمدعلی هوشیار استاد ریاضیات دانشگاه دالاس آمریکاست که در مقطع دکتری ریاضی به تدریس می‌پردازد. پروین دکتری علوم تغذیه دارد. آریا کوچکترین فرزند محمدشریف هفته گذشته پانزدهم خرداد پس از نزدیک به هفت دهه زندگی در شیراز جان به جان آفرین تسلیم کرد.

آریا نابغه‌ای بود که سکته و مرگ مادر پیش چشمانش در  نوجوانی ضربهٔ بدی به او زد و او را به درون خود کوچاند. ضربه‌ای که او را با حقیقت زندگی آشنا کرد. او نابغه‌ای بود که دو مقطع آخر دبیرستان را در آمریکا با نمرۀ A آنهم در یکسال طی کرد. او شیفتۀ هنر هندوستان بویژه سینمایش بود. در جوانی مدتی به هند رفت و به شیراز بازگشت و تا آخر عمر بی اعتنا به ظواهر زندگی درویش‌وار در گوشه‌ای از پارک هتل زیست. همیشه آنجا بود و جز با معدود دوستان و خویشانش با کسی رفت و آمدی نداشت. هرگز ازدواج نکرد و تنهایی را برگزید. آزارش به هیچ کس نرسید. مهربان بود و در دنیای خود غوطه‌ور. شیدا بود، شیدای سینمای هند. تاریخ سینمای هند را در زمانی که نه اینترنتی بود و نه کامپیوتری بخوبی می‌دانست. پدرم، محمدشریف صدیقی، تعریف می‌کرد در هند وقتی او را به نزد هریندرانات چاتوپاتهای (Harindranath Chattopadhyay) شاعر، نویسنده، نقاش، هنرپیشه و موسیقیدان هندی که رابیرانات تاگور برنده جایزه نوبل ادبیات، اشعار او را ستوده بود، برده بود؛ هریندرانات او را تاریخ ناطق سینمای هند دانست که از او نیز بیشتر سینمای هند را می‌شناسد. او حتی ترانهٔ بسیاری از فیلمها را از حفظ بود. کافی بود نام یک فیلم را بگویی تا علاوه بر داستانش، نام هنرپیشگان، کارگردان، صداپیشگان و …. آنرا بگوید. به یاد دارم وقتی با پدرم از سینمای هند حرف می‌زدند چشمانش برق عجیبی می‌زد. گفت و گو وقتی به نرگس بازیگر افسانه‌ای هند می‌رسید از پدرم دربارهٔ فیلم کوتاه تبلیغاتی که در زمان دانشجویی‌اش در بمبئی کنار او بازی کرده بود، می‌پرسید. پرسشی که او پاسخش را از پیش می‌دانست ولی گویی می‌خواست هربار چیز جدیدی در آن بیابد و از گفت و گو دربارهٔ آن لذت ببرد. آرشیوی از سینمای هند برای خودش درست کرده بود که احتمالاً در میان وسایلش موجود باشد.

آریا به چند زبان از جمله انگلیسی و هندی مسلط بود و بخوبی با آنها مکالمه می‌کرد. حضور دائمی‌اش در پارک هتل بدور از شور و غوغای مسافران، توریستها و مراسمهای مختلف او را به عنصری جداناپذیر از آنجا بدل کرده بود. حضوری غایب که هم بود و هم نبود. همیشه در تنهایی خودش بود. هر وقت با پدر به دیدنش می‌رفتیم آنجا بود. برای من پارک هتل بدون آریا غیرقابل تصور است. همواره آنجا را با آریا به یاد دارم.

پیشترها که مشکلات جسمی نداشت، بیشتر به دیدنمان می‌آمد. تاریخ تولدم را می‌دانست و محال بود تولدم باشد و آریا نیاید و یا در سالهای بعدی با تلفن تبریک نگوید. حواسش به دوستان و آشنایان بود و همیشه سراغ احوال همه را می‌گرفت. او آمده بود تا در دنیای خود زیست کند، مهربانی کند و برود. آخر هم در تنهایی رفت…

یادش گرامی باد…

هادی صدیقی

بیستم خردادماه ۱۴۰۱ خورشیدی، تهران

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

16 Responses to “نابغه‌ای که تنها زیست و رفت”

  1. اوزی. از شیراز گفت:

    خدا رحمتش کند ایشان فردی منزوی و به دورازهمگان زندگی مجردی در گوشه ای از پارک هتل شیراز داشت اصولا خانواده هوشیار بعداز انقلاب پراکنده شدند وخود آقای هوشیار هم به مانند فرزندش در آخر عمری به تنهای ودر گوشه ای از این هتل دنیا. را ترک کردند دبیرستان هوشیار سابق. در اوز هم. الان بنام دبیرستان رهنما در اوز برپاست

  2. نسرین گفت:

    روحش شاد یادش گرامی

  3. از پارک هتل. شیراز گفت:

    مرحوم آریا هوشیار که در تمام عمر مجرد بودن طبعا مسولیت خانواده. نداشتند واز آنجاییکه هیچگونه فعالیت اجتماعی هم نداشتند ایشان تمام فکر و ذهن شأن به سینما قدیم. هند متمرکز بود ودراین زمینه تبحر داشتند بنده این مرحوم را می شناختم وخدا بیامرزد هم ادعای نبوغ خاصی نداشتند

  4. عزیز ملکزاده گفت:

    دست شما درد نکنه هادي جان از اطلاع رسانی ولی چه بهتر بود که قبل از فوتشان بیشتر در با ه ایشان اطلاع رسانی میشد.

  5. خالده اسماعیلی گفت:

    یک روز رسد غمی به اندازه کوه
    یک روز رسد نشاط اندازه دست
    افسانه زندگی چنین است گرامی
    در سايه کوه باید از دشت گذشت
    دورودتان بزرگوار
    آریا برای ما هم آشنا و صبور بود

    تسلیت عرض می کنم روانش شاد و یادش به مهر و نیکی باد

  6. ناشناس گفت:

    خدارحمتش کنه مرد شریف وپاک دامن روحش شاد یادش گرامی بادبهشت وجنت جایگاه ابدیش باشه

  7. اوزی گفت:

    بسیار زیبا تشریح کرده اید
    به هر حال او تنها و مظلوم زیست و مظلومانه رفت
    برادر و خواهرش که در آمریکا زندگی میکنند پس از فوت پدرشان نسبت به تعیین تکلیف املاک هنگفتی که به آنها رسیده است پیگیر نبودند و با آریا نیز همنشینی نداشتند
    او با کوهی از ثروت، درویش وار زندگی کرد و غمگینانه در تنهایی و غربت از دنیا رفت

  8. ناشناس گفت:

    روحش شاد

  9. ناشناس گفت:

    کاش اسم دبیرستان عوض نمی کردند می نوشتند بازسازی توسط
    …، تاریخ تاسیس و نامش نگین توجه مردم آن زمان به سواد و روشنفکری بود..حیف

  10. نامعروف گفت:

    روحش شاد

  11. فاطمه گفت:

    انسانی وارسته و فرهیخته و فوق العاده خوش قلب و بی بدیل بودند
    روحشان شاد و یادشان گرامی

  12. سهیل گفت:

    خداییامرزدش.
    از این افراد زیاد داریم بنده خدا بود خدا بندگان دیگر هم دارد

  13. ناشناس گفت:

    خدا رحمتش کنه روحش شاد .و یادش گرامی.واقعا انسان خوب و دوست داشتنی بود

  14. حسن شیراز گفت:

    درود خدا رحمت کنه پدر گرامیشان واریا واقعا خانواده بزرگی وبا دل مهربانی بودن

  15. ناشناس گفت:

    هادی عزیز بااین زبان آلکن نمی دانم چگونه ازشماتشکرکنم دوستی آریا باپدربزرگوارت درهندوایران شنیده بودم وشماسنگ تمام گذاشتید و آنچه لازم بود درباره آریا بخوبی نوشتید ومن برای کسانی که آریا می شناختند ازجمله برادرش پروفسور محمدعلی فرستادم همه. لذت بردن من چندین سال در پارک هتل هستم باآریا سروکار داشتم ولی شما بهترازمن آریاراشناخته بودی نابغه ای که تنها زیست وازاین دنیا رفت

  16. ناشناس گفت:

    خدایش بیامرزاد . جناب صدیقی سپاس از نگارش زیبایتان . اما زیباتر می شد اگر تا انسانها در قید حیات هستند به عنوان نابغه تجلیل کنیم و از آنها مطلب بنویسیم . تا زندگی هست امکان تغییر هم وجود دارد اما بعد مرگ چه سود که فقط می توانیم بگوییم خدایش بیامرزاد . حتما حتما از اینگونه افراد که هم اکنون در قید حیات هستند و نام و نشانی ندارند هم زیاد هستند از خودم گرفته تا شما و بقیه بیاییم تا زنده ایم افراد را دریابیم . به افراد هویت و شخصیت بدهیم . شاید یکی از همین افراد گمنام خود شما یا من باشیم که بعد مرگ چه سودی دارد که آنها را نابغه بنامیم جز اینکه فقط بگوییم در زمانی که زنده بودند اینگونه بودند .

نظر سنجی

یک سال از فعالیت شوراهای ششم شهر و روستا گذشت. میزان رضایت شما از عملکرد و فعالیت های سال اول شورای اسلامی ششم شهر اوز چقدر است؟

Loading ... Loading ...
آخرین نظرات
  • سلام لازم است متخصصان کارکشته در این مورد از شهر های بزرگ و..دعوت و مشاوره بدهند .افراد معرفی شده هم بصورت تجربی و آشنا به منطقه می توانند کمک کنند ولی بدون علم و دانش رو...
    شهروند در مطلب: اتاق فکر اقتصادی اصناف شهرستان اوز تشکیل می شود
  • خیلی خوب است قاضی محکومان را به پرداخت جریمه در حق عمران شهر هم محکوم کند...
    آرزو خ ه آ.خ در مطلب: تقدیر بهزیستی شهرستان اوز از اجرای احکام جایگزین حبس در حمایت از معلولین
  • مبارک است. اینشالله اخبار هفته. کتاب که خیلی هم زیاد بود. تمام شود. ومسولان. بفکر. کارهای. زیرساختی. واقتصادی. وعمرانی. در اوز. بپردازند ماندگاری. نسل. جوان. به توسعه اقت...
    اقتصاد. وعمران. وابادی. اوز. را دریابیم در مطلب: درخشش اوز در سی و سومین دوره هفته کتابخوانی 
  • تنتان سالم ایده هایتان بارور و گامهایتان استوار...
    در مطلب: اتاق فکر اقتصادی اصناف شهرستان اوز تشکیل می شود
  • به امید شهری آباد منطقه ای آباد کشوری آباد و جهانی آباد...
    در مطلب: اتاق فکر اقتصادی اصناف شهرستان اوز تشکیل می شود
  • ممنونم از اظهار نظر تمام عزیزان چه آنهایی که موافق هستند و چه آنانی که بر مطلب نقد دارند امیدوارم شهرستان ما همیشه پر رونق باشد. هدف همه ما پیشرفت و رشد و توسعه متوازن اس...
    فرید دستوری در مطلب: شهر جلسات و مراسم
  • نشاط و سلامتی برای همگان آرزومندم خدا قوت...
    در مطلب: برگزاری کوهنوردی خانوادگی در روستای گلار شهرستان اوز
  • چنانچه نگاهی به شهرهای. گراش. خنج. بستک و.......بیندازیم. اثار تحرک عمرانی. واقتصادی. وتوسعه شهری دران دیده میشود اما. در اوز همه نگاهها متوجه مسایل. سطحی. وروبنایی است ه...
    حکایت. فرهنگی بودن شهر اوز !!!! در مطلب: شهر جلسات و مراسم
  • درود بر شما اقای دستوری حرف دل مردم زدی ای کاش به جای این خرج ها کوچه ای اسفالت میشد تا چهره شهر عوض شود...
    فرهنگی در مطلب: شهر جلسات و مراسم
  • با شادباشی صمیمانه و درودی خالصانه بر شما و تمام دست اندرکاران ارجمند و افتخار آفرینی که طی سالها تلاش با تیزبینی چنین روز ی را در تاریخ شهرمان رقم زده اند . روزی که مراس...
    سیلوانا سلمانپور در مطلب: افتتاحیه سی و سومین دوره هفته کتاب ایران به میزبانی اوز برگزار شد