امیررضارضایی: دیدن سگی نشسته بر دروازه ورودی یکی از مدارس،که اتفاقا محل امتحانات نهایی هم شده است، کافی بود تا باور کنم که استیلای سگان به سمت قله های دانش نزدیک است…به هر حال اینگونه پافشاری برای ورود این مخلوق و مانوس به آدمی، که حتی وارد حیاط هم شده و فقط چند قدم مانده بود تا کارت ورود به امتحان هم دریافت کند، جای تقدیر دارد..
از سگاصرار و از مراقبین تشر زدن..
از آنجا دور شدم و به خیابان در حرکت..
دیدن گله ای ازسگان در حرکت و در امتداد یک خیابان همچون دسته ای از قشون متجاوز و مستبد در حال رژه، دیدنی بود..
ساعت خرید مردم هم نبود از گرمی هوای خرماپزان.
ولی گویا این فضا، مطبوع جمع سگان است که اینگونه باگذر از طول وعرض خیابان، از تماشای آدمیان، ویترین مغازه ها و پاکی معابر عشق می کنند، شاید هم مهمانانی داشته اند از برهوت بی چیزی و یا طرد و تبعیداز شهرهای دیگر که اینک با فیس و افاده، امنیت این شهر را به رخ میهمان می کشند.
با ورود به چندین محله و دیدن گله های رنگین و متنوع، هم زیباست و هم دیدنی،
چون گفته اند همه را و همه دنیا را زیبا ببین که هیچ نقصی نمانده است در این خاک، چه روی خاک چه زیر خاک…
و چه زیباست دیدن دیگر سگان بیکار در کوچه و بازار..
بیکاری و بی حالی جوانان ما کم بود، که گویا به این بیکاران نیز باید برنامه ای دهیم، جلسه ای بگذاریم و دستوراتی فرمایشی دهیم و آخرهم به سالی بگذرد و دوباره روز از نو و جلساتی دیگر از نو،
فرق نمی کند متولی که باشد، همین که سگان جدی نگرفته اند کافیست، به روی پای خود، هم ایستاده اند و هم راه می روند و دلیلی برای اخراج اجباری نمی بینند..
روزمان سگ در سگ گذشت با دیدنشان.
و چه خوشتر برای یک سگ که کنار مردمی بی آزار گذران زندگی کنند …
حال چه فرق می کند که از فرهنگ یک شهر بگوییم و تطبیقش زنیم با جامعه ای نوین و برویم و حرکت کنیم به سمت آزادی حیوانات، آنهم آزاد در میان آدمیان که فلاسفه گویند ما خود، حیوان ناطقیم …
شاید که یکی از مولفه های جامعه نوین، همان آزادی سگان ولگرد باشد و ما بی خبر از این تحول خواهی ..
حال بماند و محفوظ شود و بدون عکس قناعت کنیم به دیدن همه حالات و صحنه های یک روز سگ، که چیز عجیبی برای نگاه تیزبین شهروند این شهر نیست..
آنهم با چه صحنه هایی..
غریزه است دیگر.
مگر می توان سرکوبش کرد، حیوان است دیگر..
زبان نمی فهمد …،
آحتیاج به خانه و مسکن و گرفتن وام ازدواج و مراسم آنچنانی و کمرشکن هم ندارد..
کل زمین خانه اوست..
که بی شک اگر در رسانه ملی و در قاب تصویر و آن زیرها یا آن بالا، منفی فلان عدد می زنند، قدر یقین در فضای باز این شهر و این کشور، نیازی به سانسور نمی بینند این سگان همزیست ما..
بی آزارند.
واین را بارها از حامیان محترم حیوانات شنیده ام..که در این بیان و سخن شکی نیست و در تلاش و زحمات ایشان نیز تردیدی نیست ولی اندکی به عقیده اینکم سواد طبقه حیوان دوست، مسیر را اشتباهی رفته اند
..
این سگها ،واقعا هم بی آزارند..
چون امنیت که داشته باشی، دیگر چه مرضی باید باشد که آزار برسانی…
شب هم حکایت خود را دارد .
محال است که نبینی در کوچه سگی را، که ژست گرفته و با قدمی استوار، می رود و می بوید و می بوسد و و و…..
و عجب سگ در سگی شده این شهر،
آخر این چه گناهی و چه جرمی است به گردنچند سگ که افتاده اند در قفس کمپ، و محبوس گشته اند.
یعنی محکومند؟
که فقط چند محکوم را در قفسها حبس کرده ایم و باقی یعنی هیچ جرمی ندارند؟
بقیه را هم آزاد کنیم، به یقین از سر بی خیالی و یا خوش خیالی، متولیان، اتفاقی نمی افتد..
شاید آنها که محبوسند ،هاری گرفته اند و خطرناک..
و بقیه را هم، یک خاطر جمعی عمومی داده اند که آسوده برانید و آسوده بخوابید که هارها همه در حبس و طنابند؟
گله گله سگ در کوچه و خیابان این شهر و نقد یک شهروند با تمامی دلائل محکمه پسند که محکوم به حیوان ستیزی نشود..
از ناامن شدن محیط زیست برای کودک و شهروند تا هشدار به فردای خسارت و آسیب و خطر،
از بی خیالی امروز تا جریحه دار نشدن احساس حیوان دوستان ..
که باز نتازند و شمشیر احساس بدست نگیرند…..
گویا نمی دانیم و یا نمی خواهیم بدانیم که جای حیوان ولگرد کجاست..
آنهم جای سگان ولگردی که خطری سیار محسوب می شوند و تنها یک حمله از جنس ذات و سرشت خود کافی است تا فرداها، فلان مسوول با گل و شیرینی به درب خانه فلان مجروح رود و طلب عفو کند و نه استعفا، که استعفا از عملکرد در این مملکت، محال است، محال….
فصل انتخابات است و شعارها فراوان، از کته ایی تا آبکشی و یا آشی و یا آبکی آنهم برای ملتی که ما باشیم…
آیا می شود یک بار برای همیشه، یک کاندیدایی پیدا شود و چیزی را بما وعده ندهد ؟
بلکه حداقل این بار چیزی را از ما بگیرد.
گرفتن گله های سگ از شهرها و جمع شدنشان یکبار برای همیشه.
این وعده می تواند سبدی را از رای پر کند ..باور کنید..
البته اگرفردای انتخاب شدن و راحت شدن، با دهها سفسطه و بهانه، همچنان مجبورمان نکنند که به باورمان برسانند که: ماندن با گله های سگ در یک شهر، هم ثواب است و هم خدمت به مخلوق خدا.. ،
در همه جای شهر از کوچه وخیابان بولوار و پیاده روها شده جوانگاه سگان باید هر چه زودتر فکری اساسی برای این معضل شهر پیدا شود جالب اینکه هیچ مسئولی هم جوابگو نیست
احسنت به جناب رضایی عزیز مثل همیشه قلمتان پر محتوا فقط جسارت میکنم نکته ای به مطالبتان اضافه میکنم بحث کثیفی و انتقال بیماری هم هست که متاسفانه هیچ کس به اهمیت این موضوع نمیپردازد.
یک کردار پایدار، صدها گفتار را شکست سپاسگزارم از نگاه و توجه شما. موفقیت در هر مسیر، تنها به ادامه یک شغل محدود نمیشود. بیش از سه دهه یعنی بیشتر از سی سال در حرفهی خود...
احمد قاضیزاده در مطلب: اقتصاد، قلب تپنده هر شهر است
«جناب آقای دستوری، آیا حضرتعالی قصد اعلام نامزدی در انتخابات شورای هفتم شهر اوز را دارید؟ همچنین خواهشمند است بهصورت صریح و روشن تبیین فرمایید منظور شما از فردی که عهده...
خالد کریمپور در مطلب: درهم برهم..
سلام آقای دستوری به موضوع خوبی اشاره کردهاند. نگارش اصطلاح پاچهخواری اشتباه و درست آن پاچهخاری به معنی خاراندن پاچه است که از زمان ناصرالدین شاه قاجار این اصطلاح رایج...
در مطلب: درهم برهم..
به قول شیخ سعدی عالم بی عمل به چه ماند به مشاور بی نظر...
الناز در مطلب: درهم برهم..
دقیقا اوضاع امروز اوز، بسیااااار درهم و برهم است و هیچکس سرجای خودش نیست و این حابجایی ها ضربه ی مهلکی بر پیکر نیمه جان اوز است... حداقل بخاطر عزتمندی شهرمان، برگردید سرج...
شهروند در مطلب: درهم برهم..
دوصد گفته چون نیم کردار نیست .ما کسبه اگر همه کسب خودمان را ارتقا دهیم حتما موفق خواهیم شد .من نوعی اگر در کاسبی خود مثلا عکاسی موفق نباشم و نیمه راه رها کنم نمی توانم بر...
شهروند در مطلب: اقتصاد، قلب تپنده هر شهر است
بسیار کار پسندیده ای انجام شده جاداره از آقای محمد فروغی ریاست محترم هیئت امنای برکه ها بخاطر زحماتشان تشکر ویژه داشته باشم ....
شهروند در مطلب: تقدیر از همراهی مردم اوز در پویش پاکسازی مسیر و حوضه آبریز مجموعه ۲۰ برکه
ممنونم از اظهار نظرتان هم کسانی که موافق هستند و هم دوستانی که مخالف و منتقد موضوع و مطلب می باشند إن شاء الله سعی خواهد شد که مشکلات همراه با راهکار و پیشنهادات در آینده...
فرید دستوری در مطلب: مسئول بومی و مسئول غیربومی
برای هر شهرستانی. استقرار. اداره مهم وکلیدی ( تعاون. کار. ورفاه. اجتماعی ،) لازم. وضروری. است که متاسفانه بعد از ۶. سال از ارتقا. در اوز. وجود. ندارد ومردم. به. لار مراجع...
حکایت. کمبودهای. اداری. در اوز در مطلب: با اجازه… چرا…؟!
باسلاموضمن عرض تشکر فراوان از همشهریان عزیزان خداوند بزرگ سلامتی وتندرستی وموفقیت برای شما آرزو می کنم پایدار باشید...
در مطلب: تقدیر از همراهی مردم اوز در پویش پاکسازی مسیر و حوضه آبریز مجموعه ۲۰ برکه
خدا قوت 🌹🌷
در همه جای شهر از کوچه وخیابان بولوار و پیاده روها شده جوانگاه سگان باید هر چه زودتر فکری اساسی برای این معضل شهر پیدا شود جالب اینکه هیچ مسئولی هم جوابگو نیست
قلمتان مانا و پرتکرار
خیلی پر محتوا است باید به دید عمیق به متن ورود کرد سرت سلامت و پابرجا
احسنت به جناب رضایی عزیز مثل همیشه قلمتان پر محتوا فقط جسارت میکنم نکته ای به مطالبتان اضافه میکنم بحث کثیفی و انتقال بیماری هم هست که متاسفانه هیچ کس به اهمیت این موضوع نمیپردازد.