( زادۀ یازدهم آذر یکهزار و سیصد و پانزده در اوز، درگذشته پنجم دیماه یکهزار و چهارصد و دو در تهران)
هادی صدیقی: دکتر حبیبالله فقیهینژاد را بهواسطه دوستی با پدربزرگ و دایی مادرم که همکلاس بودند و نیز نسبت خانوادگی میشناختم. ولی آشنایی نزدیک هیچگاه میسر نشد تا روز افتتاح دانشگاه پیام نور مرکز اوز خیریه برادر بزرگوارشان جناب منصور فقیهینژاد در سال ۱۳۸۰ در شهر اوز.
آنروز و اولین دیدار را هنوز در خاطر دارم. نزدشان رفتم و خود را معرفی کردم و به گرمی پاسخ گرفتم. از آنجا ارتباط ما شکل گرفت. ارتباطی که گاه ایمیلی بود و گاه تلفنی و گه گاه با نامۀ کاغذی. با خطی خوش و تمیز مینوشتند که نزد خود آنها را نگه داشتهام. چندبار از ایشان اجازه گرفتم با من مصاحبه کنند تا زندگینامهاشان را منتشر کنم هربار مرا به کتابهایشان ارجاع میدادند و میگفتند از آنها بنویس چرا از من بنویسی.
شبی در مرداد نود و پنج به منزلشان رفتم و تا پاسی از شب دو نفری به گفت و گو نشستیم و از هر دری سخن گفتیم. استاد بالاخره لب به سخن گشود و از زندگیاش بریم گفت. از کودکی و تحصیل در اوز تا کسب دکترای فیزیک از انگلستان. از خوبیها و سختیهای زندگی در خارج از کشور. از علاقهمندیهای شخصیاش و اوقات فراغتش گرفته تا دغدغههای اجتماعیاش. بسیار برای دکتر محمد مصدق احترام قائل بود. از دانشگاه جندی شاپور اهواز و بخش فیزیکش برایم خاطرهها تعریف کرد و از چگونگی برگزیده شدن به عنوان مدیر گروه فیزیک آنجا برایم گفت. آخرین ترجمههایش و کتابهایی که روی آنها کار میکرد را نشانم داد و از سختیهای ترجمه به خاطر عمل چشم و مشکل جراحی چشم گفت. از تجربههای شغلی و زندگی در شهرهای مختلف صحبت کرد. از زندهیاد همسرش و دوستان و فرزندانش برایم گفت….
شب عجیبی بود. شبی که دوست نداشتم زود تمام شود. دوست داشتم او بیشتر بگوید و من بیشتر گوش دهم. آن شب یکی از شبهای المپیک ریو بود و تیم وزنه برداری ایران مسابقه داشت. استاد میخواست تا نیمه شب بیدار بماند تا مسابقات را ببیند و بعد بخوابد.
من هم فرصت را مغتنم شمردم و از محضرش در آن شب بهرهها بردم. از خودم و اقوام پرسید. گویی بهترین دیدارم با استاد میخواست تبدیل به آخرین دیدار شود. پس از آن تلفنی در گفت و گو بودیم ولی دیگر بهواسطه قرنطینه دوران کرونا و سپس بیماری استاد، امکان دیدار مجدد امکان پذیر نشد.
این عکس را نیز همان شب از او گرفتم. شبی که خاطرهاش تا همیشه با من خواهد ماند.
یاد و نامش گرامی
هادی صدیقی؛ شامگاه پنجم دیماه یکهزار و چهارصد و دو- تهران
*انا لله و إنا إليه راجعون*
*▪اللهم اغفر له وارحمه واکرم نزله ووسع مدخله واغسله بالماء والثلج والبرد ونقه من الخطایا واحشره مع*
*الذین انعمت علیهم من النبین و االصدیقین والشهداء الصالحین…..*
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
*.*
*▪️آقايان منصور فقیهی نژاد اوزی خیراندیش نیک اندیش سخاوتمند شهرمان ؛ و فرج الله فقیهی نژاد ؛ خانواده و فرزندان مرحوم عبدالعزیز فقیهی نژاد؛ ؛ خانوادهای فقیهی نژاد و فرزندان و همه فامیل های وابسته*
*درگذشت شاد روان آقای (( دکتر حبیب الله فقیهی نژاد اوزی )) استاد و پژوهشگر فزیکدان و نویسنده و مترجمچند جلد کتاب و از مردان نیک اتدیش و شایسته و پر تلاش اوزی مدیر گروه سابق دانشکده فزیک جندی شاپور اهواز و همچنین بنیانگذار دبیرستان بزرگمهر اهواز بوده است که همه ما را متاثر و ناراحت گردانید ….*
*▪️اما در برابر خواست و اراده الهی، صبور و بردباريم و راضي به رضاي پروردگار ..*
*▪️بدین وسیله گروه مردم نهاد انجمن اتحاد و توسعه شهرستان اوز….*
*▪️به شما عزیزان و خانوادها و بازماندگان واقوام و جماعت تسلیت عرض نموده و رحمت الهی بهشت فردوس برای آن مرحوم و صبر و شکیبایی به تمامی بازماندگان را از درگاه خداوند متعال خواهانيم روحش شاد و یادش گرامی باد .#*
*سهشنبه*
*۱۴۰۲/۱۰/۵*
*▪️ انجمن اتحاد و توسعه شهرستان اوز …*
*عبد صالح*
????
*▪️▪️▪️https://instagram.com/etehadewaz*
درگذشت حبیب الله فقیهی نژاد اندیشمند و پژوهشگر و نویسنده علمی که عمرش را وقف دانش و علم و تدریس نمود و مایه افتخار شهر و کشورش بود به خانواده انمرحوم و برادران منصور و فرج الله و دیگر بستگان و نیز آشنایان و دوستان تسلیت عرض می کنم