هادی صدیقی: آریا هوشیار رفت. بیشتر شما که این متن را میخوانید نمیدانید او کیست و که بود. شاید برایتان مهم هم نباشد. او نیز انسانی بود چون انسانهای دیگر. مانند دیگران آمده بود تا زندگی کند و برود و در آخر هم آرام و بی سر و صدا رفت. مانند بیشتر مردم تا مدتی دیگر خاطراتش هم محو خواهند شد. انسانی که روزی به این دنیا آمد، زیست و رفت و تمام. اما داستان آریا به اینجا ختم نمیشود. او با سایر انسانهای معمولی تفاوت داشت. هرچند تنها بود و تنها زیست ولی داستان زندگیاش کمی متفاوت بود.
پدرش محمدشریف هوشیار یکی از قدیمیترین و بهترین هتلهای شیراز یعنی پارک هتل را به همراه مرحوم یزدانی در سال ۱۳۳۸ خورشیدی بنا نهاد. هتلی در هشت طبقه با زیربنای ۸۰۰۰ مترمربع با ۱۱۰ اتاق و ۹ سوئیت و استخر و فضای سبزی در حدود ۵۰۰۰ مترمربع.
هوشیار و یزدانی دین خود را به زادگاهشان اوز نیز ادا کردند. یزدانی درمانگاه اوز را بنیان نهاد که سالها جان بیماران زیادی را نجات بخشید و هوشیار دبیرستان اوز را ساخت. دبیرستانی که دختران و پسران اوز در آن تحصیل کردند و از آنجا به دانشگاه و زندگی اجتماعی راه یافتند. دبیرستانی که سکوی پرتاب جوانان منطقه به سوی آیندهای بهتر شد.
هوشیار ۴ فرزند داشت. عبدالرحمن، محمدعلی، پروین و آریا. عبدالرحمن هوشیار فرزند بزرگ هنگام تحصیل در آمریکا در سال ۱۳۳۵ فوت کرد. محمدعلی و پروین ساکن آمریکا هستند. پروفسور محمدعلی هوشیار استاد ریاضیات دانشگاه دالاس آمریکاست که در مقطع دکتری ریاضی به تدریس میپردازد. پروین دکتری علوم تغذیه دارد. آریا کوچکترین فرزند محمدشریف هفته گذشته پانزدهم خرداد پس از نزدیک به هفت دهه زندگی در شیراز جان به جان آفرین تسلیم کرد.
آریا نابغهای بود که سکته و مرگ مادر پیش چشمانش در نوجوانی ضربهٔ بدی به او زد و او را به درون خود کوچاند. ضربهای که او را با حقیقت زندگی آشنا کرد. او نابغهای بود که دو مقطع آخر دبیرستان را در آمریکا با نمرۀ A آنهم در یکسال طی کرد. او شیفتۀ هنر هندوستان بویژه سینمایش بود. در جوانی مدتی به هند رفت و به شیراز بازگشت و تا آخر عمر بی اعتنا به ظواهر زندگی درویشوار در گوشهای از پارک هتل زیست. همیشه آنجا بود و جز با معدود دوستان و خویشانش با کسی رفت و آمدی نداشت. هرگز ازدواج نکرد و تنهایی را برگزید. آزارش به هیچ کس نرسید. مهربان بود و در دنیای خود غوطهور. شیدا بود، شیدای سینمای هند. تاریخ سینمای هند را در زمانی که نه اینترنتی بود و نه کامپیوتری بخوبی میدانست. پدرم، محمدشریف صدیقی، تعریف میکرد در هند وقتی او را به نزد هریندرانات چاتوپاتهای (Harindranath Chattopadhyay) شاعر، نویسنده، نقاش، هنرپیشه و موسیقیدان هندی که رابیرانات تاگور برنده جایزه نوبل ادبیات، اشعار او را ستوده بود، برده بود؛ هریندرانات او را تاریخ ناطق سینمای هند دانست که از او نیز بیشتر سینمای هند را میشناسد. او حتی ترانهٔ بسیاری از فیلمها را از حفظ بود. کافی بود نام یک فیلم را بگویی تا علاوه بر داستانش، نام هنرپیشگان، کارگردان، صداپیشگان و …. آنرا بگوید. به یاد دارم وقتی با پدرم از سینمای هند حرف میزدند چشمانش برق عجیبی میزد. گفت و گو وقتی به نرگس بازیگر افسانهای هند میرسید از پدرم دربارهٔ فیلم کوتاه تبلیغاتی که در زمان دانشجوییاش در بمبئی کنار او بازی کرده بود، میپرسید. پرسشی که او پاسخش را از پیش میدانست ولی گویی میخواست هربار چیز جدیدی در آن بیابد و از گفت و گو دربارهٔ آن لذت ببرد. آرشیوی از سینمای هند برای خودش درست کرده بود که احتمالاً در میان وسایلش موجود باشد.
آریا به چند زبان از جمله انگلیسی و هندی مسلط بود و بخوبی با آنها مکالمه میکرد. حضور دائمیاش در پارک هتل بدور از شور و غوغای مسافران، توریستها و مراسمهای مختلف او را به عنصری جداناپذیر از آنجا بدل کرده بود. حضوری غایب که هم بود و هم نبود. همیشه در تنهایی خودش بود. هر وقت با پدر به دیدنش میرفتیم آنجا بود. برای من پارک هتل بدون آریا غیرقابل تصور است. همواره آنجا را با آریا به یاد دارم.
پیشترها که مشکلات جسمی نداشت، بیشتر به دیدنمان میآمد. تاریخ تولدم را میدانست و محال بود تولدم باشد و آریا نیاید و یا در سالهای بعدی با تلفن تبریک نگوید. حواسش به دوستان و آشنایان بود و همیشه سراغ احوال همه را میگرفت. او آمده بود تا در دنیای خود زیست کند، مهربانی کند و برود. آخر هم در تنهایی رفت…
خدا رحمتش کند ایشان فردی منزوی و به دورازهمگان زندگی مجردی در گوشه ای از پارک هتل شیراز داشت اصولا خانواده هوشیار بعداز انقلاب پراکنده شدند وخود آقای هوشیار هم به مانند فرزندش در آخر عمری به تنهای ودر گوشه ای از این هتل دنیا. را ترک کردند دبیرستان هوشیار سابق. در اوز هم. الان بنام دبیرستان رهنما در اوز برپاست
مرحوم آریا هوشیار که در تمام عمر مجرد بودن طبعا مسولیت خانواده. نداشتند واز آنجاییکه هیچگونه فعالیت اجتماعی هم نداشتند ایشان تمام فکر و ذهن شأن به سینما قدیم. هند متمرکز بود ودراین زمینه تبحر داشتند بنده این مرحوم را می شناختم وخدا بیامرزد هم ادعای نبوغ خاصی نداشتند
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه دست
افسانه زندگی چنین است گرامی
در سايه کوه باید از دشت گذشت
دورودتان بزرگوار
آریا برای ما هم آشنا و صبور بود
تسلیت عرض می کنم روانش شاد و یادش به مهر و نیکی باد
بسیار زیبا تشریح کرده اید
به هر حال او تنها و مظلوم زیست و مظلومانه رفت
برادر و خواهرش که در آمریکا زندگی میکنند پس از فوت پدرشان نسبت به تعیین تکلیف املاک هنگفتی که به آنها رسیده است پیگیر نبودند و با آریا نیز همنشینی نداشتند
او با کوهی از ثروت، درویش وار زندگی کرد و غمگینانه در تنهایی و غربت از دنیا رفت
هادی عزیز بااین زبان آلکن نمی دانم چگونه ازشماتشکرکنم دوستی آریا باپدربزرگوارت درهندوایران شنیده بودم وشماسنگ تمام گذاشتید و آنچه لازم بود درباره آریا بخوبی نوشتید ومن برای کسانی که آریا می شناختند ازجمله برادرش پروفسور محمدعلی فرستادم همه. لذت بردن من چندین سال در پارک هتل هستم باآریا سروکار داشتم ولی شما بهترازمن آریاراشناخته بودی نابغه ای که تنها زیست وازاین دنیا رفت
خدایش بیامرزاد . جناب صدیقی سپاس از نگارش زیبایتان . اما زیباتر می شد اگر تا انسانها در قید حیات هستند به عنوان نابغه تجلیل کنیم و از آنها مطلب بنویسیم . تا زندگی هست امکان تغییر هم وجود دارد اما بعد مرگ چه سود که فقط می توانیم بگوییم خدایش بیامرزاد . حتما حتما از اینگونه افراد که هم اکنون در قید حیات هستند و نام و نشانی ندارند هم زیاد هستند از خودم گرفته تا شما و بقیه بیاییم تا زنده ایم افراد را دریابیم . به افراد هویت و شخصیت بدهیم . شاید یکی از همین افراد گمنام خود شما یا من باشیم که بعد مرگ چه سودی دارد که آنها را نابغه بنامیم جز اینکه فقط بگوییم در زمانی که زنده بودند اینگونه بودند .
با تشکر از خانم برازنده رئیس شورای اسلامی شهر اوز خواستم خدمت این بزگوار عرض کنم که شهر اوز از شهرهای همجوار عقب مانده کمی به داد شهر هم برسید . کارهای عمرانی انجام نمیشه...
علی در مطلب: بخشدار مرکزی و رئیس شورای شهر اوز با مدیرکل برنامه ریزی و بودجه شرکت ساخت و توسعه حمل ونقل دیدار کردند
مردم خیر ونیک اندیش اوز کماکان در انتظار پاسخ مسولین شهرستان. واستان برای انجام. کارهایی هستند. که قول. آنرا. داده اند مانند موضوع. جادهها. ومخزن. اب دولتی. واستقرار ادا...
تشکر از مسولان پیگیر شهرستان اوز در مطلب: بخشدار مرکزی و رئیس شورای شهر اوز با مدیرکل برنامه ریزی و بودجه شرکت ساخت و توسعه حمل ونقل دیدار کردند
سایت شما به نظرات وکامنت ها. واصولا به افکار عمومی. چندان. اعتقادی. ندارد به همین خاطره که خیلی. دیر به دیر ودیگر. زمانی که مطالب منتشر شده. از حالت خبری. گذشته کامنت ه...
قابل توجه. مدیر محترم سایت در مطلب: پیاده روی و غبارروبی قبور شهدا به مناسبت سوم خرداد در اوز
اینشالله هرچه زودتر در فرمانداری شورای اداری شهرستان هم. تشکیل شود وعملکرد مسولان در سه ماهه اول. سال بررسی شود. وبرنامه های مسولان. ارشد اوز. در سال جاری هم. مشخص. وپیگی...
کارمند آموزش وپرورش. اوز در مطلب: جلسه برنامهریزی بزرگداشت مراسم ۱۴ و ۱۵ خرداد برگزار شد
آقای رفیعی عزیز برای ما چه فرقی میکنه که در ترکیه چه کسی ریس جمهور باشد مسأله فعلی ما گرانی وسختی معیشت روزگار وهرینه بالای زندگی. است که شوربختانه. روز بروز هم گرانتر....
حکایت ترکیه وقضیه. ما در مطلب: در انتخابات ترکیه در بر کدام پاشنه خواهد چرخید، اسلام گرایی یا ملی گرایی
با تشکر از جناب. رفیعی انتظار می رود که از افراد فرهیخته ای مانند شما که دست. به قلم هستید. هر از گاهی در مورد درخواست ها. ومطالبات مردم شهرستان هم بنویسید متاسفانه اوز ا...
کارمند. بومی در مطلب: در انتخابات ترکیه در بر کدام پاشنه خواهد چرخید، اسلام گرایی یا ملی گرایی
با تشکر. از انجمن خیریه. خداوند برکت به خیران و همشهریان. نیکوکار بدهد. از مدیریت سایت خواهش میکنیم که مطالبات مردم. اوز. مانند. احداث مخزن. آب دولتی. استقرار دستگاه ct ا...
مطالبات مردم از مسولان دولتی در مطلب: عملکرد انجمن خیریه سلمان فارسی اوز در ۲ ماهه اول سال ۱۴۰۲ اعلام شد
روحش شاد ،همچنین بزرگوارانی جایگاهشان بهشت هست...
در مطلب: پیام تشکر شیخ عبدالقادر فقیهی
فعالیت های هر دو موزه شایسته تحسین و تقدیر است...
اوزی در مطلب: تقدیر از موزه عروسکهای اوز در اولین سال فعالیت
با کمی دقت روشن. است که بیشتر پروژها. در شهرستان گراش. است آیا.به نظر شما. اینطور نیست ؟؟...
اوزی کارمند در مطلب: مجموعه ورزشی کوره، زمین چمن کهنه و ۷ طرح ورزشی با پول نفت تکمیل میشود
خدا رحمتش کند ایشان فردی منزوی و به دورازهمگان زندگی مجردی در گوشه ای از پارک هتل شیراز داشت اصولا خانواده هوشیار بعداز انقلاب پراکنده شدند وخود آقای هوشیار هم به مانند فرزندش در آخر عمری به تنهای ودر گوشه ای از این هتل دنیا. را ترک کردند دبیرستان هوشیار سابق. در اوز هم. الان بنام دبیرستان رهنما در اوز برپاست
روحش شاد یادش گرامی
مرحوم آریا هوشیار که در تمام عمر مجرد بودن طبعا مسولیت خانواده. نداشتند واز آنجاییکه هیچگونه فعالیت اجتماعی هم نداشتند ایشان تمام فکر و ذهن شأن به سینما قدیم. هند متمرکز بود ودراین زمینه تبحر داشتند بنده این مرحوم را می شناختم وخدا بیامرزد هم ادعای نبوغ خاصی نداشتند
دست شما درد نکنه هادي جان از اطلاع رسانی ولی چه بهتر بود که قبل از فوتشان بیشتر در با ه ایشان اطلاع رسانی میشد.
یک روز رسد غمی به اندازه کوه
یک روز رسد نشاط اندازه دست
افسانه زندگی چنین است گرامی
در سايه کوه باید از دشت گذشت
دورودتان بزرگوار
آریا برای ما هم آشنا و صبور بود
تسلیت عرض می کنم روانش شاد و یادش به مهر و نیکی باد
خدارحمتش کنه مرد شریف وپاک دامن روحش شاد یادش گرامی بادبهشت وجنت جایگاه ابدیش باشه
بسیار زیبا تشریح کرده اید
به هر حال او تنها و مظلوم زیست و مظلومانه رفت
برادر و خواهرش که در آمریکا زندگی میکنند پس از فوت پدرشان نسبت به تعیین تکلیف املاک هنگفتی که به آنها رسیده است پیگیر نبودند و با آریا نیز همنشینی نداشتند
او با کوهی از ثروت، درویش وار زندگی کرد و غمگینانه در تنهایی و غربت از دنیا رفت
روحش شاد
کاش اسم دبیرستان عوض نمی کردند می نوشتند بازسازی توسط
…، تاریخ تاسیس و نامش نگین توجه مردم آن زمان به سواد و روشنفکری بود..حیف
روحش شاد
انسانی وارسته و فرهیخته و فوق العاده خوش قلب و بی بدیل بودند
روحشان شاد و یادشان گرامی
خداییامرزدش.
از این افراد زیاد داریم بنده خدا بود خدا بندگان دیگر هم دارد
خدا رحمتش کنه روحش شاد .و یادش گرامی.واقعا انسان خوب و دوست داشتنی بود
درود خدا رحمت کنه پدر گرامیشان واریا واقعا خانواده بزرگی وبا دل مهربانی بودن
هادی عزیز بااین زبان آلکن نمی دانم چگونه ازشماتشکرکنم دوستی آریا باپدربزرگوارت درهندوایران شنیده بودم وشماسنگ تمام گذاشتید و آنچه لازم بود درباره آریا بخوبی نوشتید ومن برای کسانی که آریا می شناختند ازجمله برادرش پروفسور محمدعلی فرستادم همه. لذت بردن من چندین سال در پارک هتل هستم باآریا سروکار داشتم ولی شما بهترازمن آریاراشناخته بودی نابغه ای که تنها زیست وازاین دنیا رفت
خدایش بیامرزاد . جناب صدیقی سپاس از نگارش زیبایتان . اما زیباتر می شد اگر تا انسانها در قید حیات هستند به عنوان نابغه تجلیل کنیم و از آنها مطلب بنویسیم . تا زندگی هست امکان تغییر هم وجود دارد اما بعد مرگ چه سود که فقط می توانیم بگوییم خدایش بیامرزاد . حتما حتما از اینگونه افراد که هم اکنون در قید حیات هستند و نام و نشانی ندارند هم زیاد هستند از خودم گرفته تا شما و بقیه بیاییم تا زنده ایم افراد را دریابیم . به افراد هویت و شخصیت بدهیم . شاید یکی از همین افراد گمنام خود شما یا من باشیم که بعد مرگ چه سودی دارد که آنها را نابغه بنامیم جز اینکه فقط بگوییم در زمانی که زنده بودند اینگونه بودند .