هفتبرکه – دکتر ابراهیم مهرابی: هماهنگی (Coherence)، رمز بقا در سیستم اداری
?رمزَهِ نخست:
یادم هست در زمانی که بخشدار اوز بودم، بارها و بارها مورد گله فرماندار وقت لار (س.م.ا.) قرار میگرفتم. بالاخره در یک سفر از او پرسیدم که چرا از من این قدر ناراحت هستید؟!
?گفت: شما با من هماهنگ نیستید!!
?رمزَهِ دوم:
چندی پیش یکی از کارمندانِ دست پاک و خدوم شهر که تاکنون حتی یک گزارش از تخلف در باره او شنیده نشده است با بنده درد دل می کرد و میگفت:
فلانی( یک مسئول بلند پایه) مرا کنار کشیده و شدیدا از من گله کرده است. گفتم مشکل من چیست که این قدر از من ناراحت هستید؟
? او گفته است: شما با ما هماهنگ نیستید!
بَستِ اول:
متاسفانه مدتها است یک سنت نادرستی در بدنه برخی از ادارات شکل گرفته است. در این ادارات، کلونی و گروههای مشترک المنافع شکل گرفته و با هماهنگیِ از پیش تعیین شده سعی میکنند تا قانون را دور زده، مراجعه کننده را به یک چرخه گیجکننده وارد کنند و از روزنههای قانونی برای کلاه خود، پشم و برای انگشتر خویش، یشم بسازند! اگر مهرهای (در آن اداره یا ادارات وابسته دیگر) با آن گروه هماهنگ نشد، مورد تهدید و اذیت و آزار قرار گرفته و امنیت شغلی او به خطر میافتد.
در یک کلام: آرامش را از او سلب میکنند و هر روز در معرض تنزل مقام و… قرار میگیرد!
بَستِ دوم:
لازمه یک خدمت صادقانه، هماهنگی با قانون است و نه هماهنگی با فردِ فعلا مسئول! بنابراین تقاضای هماهنگ شدن کارمند با رییس مافوق و یا کلونی مشترک المنافع، میتواند برای نیات نادرست و اهداف غیر قانونی و غیر شرعی باشد. اگر همگی تابع و هماهنگ با قانون باشند ، البته میمون و مبارک بوده و عهدهدار رعایت عدالت است. حدّ هماهنگی کارمند با بالا دست خود، قانون است و اخلاق و بس!
بست سوم:
در تغییر دولتها، بهانه (عدم هماهنگی) ، برّندهترین شیوهای است که حذف، اخراج و یا کنار گذاشتن کارمندان قانونگرا و زحمتکشِِ صادق را آسان میکند. اگر هوشمندی رسانهای و حضور آگاهانهی مردم نباشد ممکن است در آیندهای نه چندان دور، به بهانه واهیِ عدم هماهنگی، کارمندان و مدیران خدوم دیگری را کنار گذاشته و مردم را از وجود و حضور پاکدستان، محروم کنند!
بست چهارم:
?اگر کس راضی شود تا خود را ارزان بفروشد ، می تواند تابع قاعده ی (هماهنگی) باشد، چنین فردی، هم نانش تامین می شود و هم مقامش تضمین و ترفیع می گردد!!
وقتی یک مسئول( منتصب یا منتخب) بطور شفاف به کسی یا کارمندی پیشنهاد شروع یک کار اقتصادی را می دهد و او زیر بار نمی رود، باید منتظر هجوم نامهربانیها و اذیت و آزارها باشد و بر طاقت و تحمل خویش بیفزاید.
بست پنجم:
این ره که تو می روی به ترکستان است!
ارسال شده توسط ابراهیم مهرابی در مهر ۲۶, ۱۴۰۰ · در دستهی خبر, سیاسی, یادداشت
واقعیت تلخ و گزنده اجتماعی
و دردناک تر اینکه مسئولین محترم بالادستی از این معضل ویرانگر که نه رضای خدا در آن است نه رضایت کارکنان و نه مصلحت مشتریان در برخی از سازمانهای همین شهر آگاهند و معلوم نیست به چه دلیلی چشم بر آن بسته اند
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ماست
آنچه البته به جایی نرسد فریاد است
….متنی بود که تابه امروز خوانده ام ظاهرا ایشون دل پری دارند وبه خیلی از مقاصد واهداف شخصیشون نرسیده اند ومتعجبم از این که چرا جناب آقای احمدی که فردی هوشیار ومتفکری هستند چنین متن …را انتشار داده اند.
متاسفانه بيمارستان اميدوار اوز نمونه بارز چنين مسئولاني مي باشد.
مطلب بسیار تلخی است که متاسفانه به دل میشینه چون روزانه با آن سروکار داریم و واقعیت جامعه است اگر مسوولی خواب باشه شاید بشه با همچین مطلب قشنگی که جناب دکتر مهرابی به خوبی نگاشته اند، بیدارش کرد ولی زمانی که خودشونو زده اند به خواب تکلیف چیست؟
یکی از دلایلی که همچین کلونی هایی تشکیل میشه کمک های خیر خواهانه مردم عزیز هست که متاسفانه تبدیل به کمک همراه با چشم داشت شده و در تصمیم کیری های مدیران تاثیر مستقیم گذاشته و در بعضی موارد مدیران مجری تصمیمات دیگران هستند
درد بی درمان بیمارستان اوز و حرف دل پرسنل بیمارستان
آفرین به جناب مهرابی
یا سلام
بسیار مطلب قابل تامل و عمیقی بیان کردند که متاسفانه و با کمال تاسف در تمام سیستم های اداری وجود دارد و با عناوینی همچون هماهنگ نبودن ساز خودش را می زند تابع سیاست ما نیست و غیره باعث از بین رفتن و حذف شدن و اتحراف افراد خدوم و پاک در سیسنم اداری و مدیریتی می شود.
و صد البته مدیران بالا دستی یا سر از قانون در تمی آورند یا در فکر دور زدن قانون هستند
جناب آقای محمد
چرا یک تحلیل سیاسی – اجتماعی که متاسفانه عین واقعیت است باید این چنین شما را برآشفته کند؟؟؟؟؟!!!!!! که چنین انگی بر نویسنده آن می زنید
یه سرچ کوچولویی بزن و با نویسنده آشنا شو
محمد جان
نکنه خدای نکرده شما از کسانی هستید که از این آشفته بازار برای کلاه خود پشم و برای انگشتر خویش یشم می سازید؟!
مواظب خوبی هایتان باشید
نویسنده دل پر ندارد حرف دل را می فهمد
عامل اصلی این طرز فکر، تکبر و خودبینیه. اخیرا بوضوح در بیمارستان اوز شاهد چنین پیشامدی بوده ایم. اینکه عقاید و منافع شخصی، جای مدیریت منصفانه و عاقلانه را گرفته است. متاسفانه مسئولین رده بالا هم یا فریب شیرین سخنی چنین مدیرانی را خورده اند یا خود هم درگیر ماجرا هستند که در هر صورت نشان از بی لیاقتی آنها در یک جایگاه مهم و انسانی است.
پاسخ به محمد
نشر چنین متنی از سوی سردبیر اتفاقا نشان از هوشیار و به قول جنابعالی متفکر بودن ایشان است
دست مریزاد آقای احمدی که نسبت به مشکلات شهر و بخصوص بیمارستان اوز که سالها در آن با توان مدیریتی فوق العاده اتان به بهترین شکل خدمت کرده اید، بی تفاوت نیستید و وظیفه رسانه ای خود را برای آگاه نمودن مردم شریف و دوست داشتنی اوز انجام می دهید
مدیریت بیمارستان اوز
متأسفانه تمام نیروی بومی رو نابود کرد ولی هیچ فریاد رسی نیست
دلم بحال مردم می سوزه
پزشکان خوبمونو بیرون کردن پرستارها هم همینطور
این مطلب مصداق دستگاهها و سازمانهای اداری است که شاید بارزترین ان در دانشکده علوم پزشکی لارستان و بالاخص بیمارستان اوز واقعا واسه همگان روشن گردید یک یه یک نیروهای کارآمد و ارزشی از کار برکنار و تبعید در صورتی که ریاست دانشکده سابق و فعلی فقط نظارت گر و معاونت درمان سابق هم شریک این خطاها تخلفات مجموعه سر پرستی بیمارستان بودند.در حالیکه این بحران و نارضایتی در بیمارستان اوز بیداد می کند نه از دست فرماندار نه شبکه بهداشت اوز و حتی نماینده مجلس فقط،نظاره گر و کاری از دستشان ساخته نیست!!!