مهیار ابراهیمی:اوزیها را بیشتر به تجارت میشناسند. درست هم هست. نگاهی به تاریخ دستِکم دو قرن گذشتۀ آن جز پیوند جدانشدنی اوزی و تجارت، تصویر دیگری نشانمان نمیدهد. اوز را «شهر فرهنگی» و «دوستدار کتاب» و… خواندهاند (که رگههایی از حقیقت هم در آن هست) ولی تعارف را که کنار بگذاریم، ناچار میپذیریم زیستِ اوز و اوزی (هر کجا که باشد) تا آیندهای پیشبینیپذیر، بیش از هر عامل دیگری با کسب و تجارت عجین شده و دستدرکارانِ فرهنگی اوزی بسیار کمشمارتر از دستدرکاران تجارتی آن هستند. البته در اینجا مراد از فرهنگ با «ف» بزرگ است (یعنی در معنای خاص آن) وگرنه گفتن ندارد که فرهنگ (با «ف» کوچک) همۀ جنبههای زندگی آدمی را در بر میگیرد؛ تجارت یکی از آنها.
از استثناها که بگذریم، روش تجارت اوزیها (و در بیشترِ جنوب ایران) یک کاستی بزرگ داشته که هنوز از آن رها نشده: تداوم شکل سنتی بازرگانی یعنی واردات به شکل خُرده (یا عمده)فروشی در حجره یا دکان و فرو رفتن هر چه بیشترِ تاجر در نقش یک «بازاری» و بس. ریشۀ درخت این روش، ذهنیتی (نگرشی) بوده که اگر از اساس دگرگون و بهروز نشود، میوهاش هم تغییر نخواهد کرد. نقش تاجر اوزی تا از نقش «بازاری» به نقش کارآفرین همگام با جهان توسعهیافته تغییر نکند، در بر همان پاشنۀ رکود و واپسماندگی خواهد چرخید که تا کنون چرخیده. عامل جغرافیا نتوانسته تفاوت اساسی در این نگرش ایجاد کند. فرق چندانی نمیکند که تاجر اوزی در دوبی سرگرم کار است یا چین؛ تهران زندگی و کار میکند یا بندرعباس؛ اوز است یا مسقط. ذهنیت بازرگانی یک اوزی همهجا یکی است (استثناهای کمشمار به کنار چون استثنا، بازی را تعیین نمیکند). با ذهنیت کهنه و کوتاهمدت نمیتوان جامعۀ مترقیِ متجددِ بلندمدت ساخت.
تجارت، تنها پرداختن به سویۀ فردگرایانه و کسب سود و گذران زندگی نیست و انباشت سرمایه، لزومی ندارد تنها و تنها برای رفاه شخصی باشد. سویۀ اجتماعی تجارت؛ یعنی تزریق کردن سودِ دستیافته (و حتی سرمایه) به پژوهش و توسعه (یا همان R&D). منطق سرمایهداری در کشورهای توسعهیافته؛ یعنی انباشت سرمایه و ریختن سودِ به دست آمده از کار، پای تکنولوژی روز دنیا برای بالاتر بردن کیفیت شیوۀ تولید یا خدمات که همۀ آن سرانجام در خدمت توسعۀ هر چه بیشترِ اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن کشورهاست.
ما برای آوردن نمونه از کسانی که خود را از چنگال شیوههای بازرگانیِ بازاریِ قدیم رها کردند، اصلاً نیازی نداریم فرسنگها از ایران دور شویم. برخی از کامیابترین کارآفرینان ایران پیشینۀ حجرهای-بازاری داشتند، اما در آن قالب نماندند؛ هرچند راحتشان میبود بمانند. چرا؟ چون شعاع دیدِ آنها گسترده بود؛ آنان تنها در فکر بنای خانۀ خود نبودند، در اندیشۀ ساختن زیربنای ایران نیز بودند و این دو را عیناً یکی میدانستند. یاری رساندن به توسعۀ ایران در دیدِ گسترده یعنی همان کمک به خودمان. اگرچه این نگرشی است گسترده که بیشترِ جنبههای زندگانی انسان را در بر میگیرد؛ اما موضوع این نوشتار تجارت است.
حاج سیدمحمد نیلفروش (پیشهاش از نام خانوادگیاش روشن است) فرزندانی تربیت کرد که برای صنعتی کردن ایران تا بالاترین جاها که میشد، رفتند. فرزندانش با تحصیل مدیریت بازرگانی در هاروارد، دانشی به ایران آوردند که یک سرِ آن تأسیس کارخانۀ «پلیاکریل اصفهان»، از مهمترین واحدهای صنعتی تولید پلیاستر و اکریلیک در ایران بود (تولیدکنندۀ نخی که فرش ماشینیِ زیر پایتان است یا پتویی که روی تنتان میکشید) و بیمه و بانکداری و نساجی؛ و سرِ دیگرش «گروه صنعتی بهشهر» است. روغن «لادن»ی که هر روز نوش جان میکنیم وامدار دیدِ گستردهتر از نیلفروشیِ حاج سیدمحمد نیلفروش و فرزندانش است. (بزرگترین سهامداران گروه بهشهر اکنون اهل عربستان سعودی هستند). او هم میتوانست دکان نیلفروشیاش را از یک حجره به صد حجره برساند و فرزندانش را به مدیریت فروش نیل بگمارد تا به دانشگاه هاروارد بفرستد. اما روشنرای بود.
جلال سادات تهرانی هم در بازار تهران حجره داشت؛ اما پسرش رکنالدین را به دانشگاه کلمبیا فرستاد تا کارخانۀ جوراب «استارلایت»اش مرغوبترین جورابها را با تکنولوژی روزِ دنیا در اختیار ایرانیان بگذارد و صدها، اگر نه هزاران، شغل ایجاد کند. او هم میتوانست به درآمد همان حجرهاش راضی باشد و فرزندش و فرزندانش تا هفت پُشت همان پیشه را در پیش گیرند. ولی دیدی روشن و گسترده داشت. نگاهی که بقیه هم از آن بهرهمند شدند.
حاج حسن خسروشاهی و برادرانش در تبریز در قرن نوزدهم بنیان تجارتخانههایی را گذاشتند که پایانش به تأسیس «گروه صنعتی مینو» در سال ١٣٣٨ و صنایع غذایی مینو (پفک نمکی و بیسکویت ساقهطلایی) و لوازم بهداشتی «تولیپرس» (پودر رختشویی دریا) و داروسازی «تولید دارو» رسید.
از جنوب هم میتوان اندکشماری تلاشها آورد. قدیمیهای بندرعباس هنوز کارخانۀ ریسندگی «خنجی» را خوب به یاد دارند که یوسف خنجی بنیاد نهاد و کلید صنعتی شدن بندرعباس را زد. (یوسف خنجی پدرِ داریوش خنجی تصویربردار فرانسوی هالیوود است که فیلم «هفت» دیوید فینچر از جمله کارهای اوست). عامل اصلی همان نگرش روشنرایانۀ خنجی و بیرون آوردن ذهنش از قالب تنگِ ذهنیتِ حجرهای-بازاری بود و بس.
اما بیتردید درخشانترین نمونه از دگردیسی تجارتِ سنتی به تکنوکراسی (فنسالاری) مدرن در ایران از همدان برخاست. دکتر رضا نیازمند که فرزند یک بازرگان خوشنام همدانی بود، به پدر مدیریت صنعتی نوین در ایران مشهور است. او از حمایت مادرش بعد از درگذشت پدر یاد میکند؛ هنگامی که جویای کار بوده و مادر میگوید: «باید بروی دانشگاه و هر وقت مهندس شدی، برو دنبال کار». او بنیانگذار «سازمان گسترش صنایع و نوسازی ایران (ایدرو)» و «سازمان مدیریت صنعتی ایران» است و نهتنها تراکتورسازی تبریز و ماشینسازی اراک و بسیاری واحدهای صنعتیِ موفقِ ایرانی وامدارش هستند، بلکه کمتر کسی میداند که نبوغ و دانشِ مدیریتیِ این ایرانی در دهۀ هفتاد میلادی شرکت وُلوو را از ورشکستگی نجات داد و پادشاه سوئد به نیازمند، نشان شوالیه بخشید و دولت سوئد به او پیشنهاد کرد هر دو فرزندش را به هزینۀ دولت به دانشگاههای آنجا بفرستد که او البته محترمانه رد کرد. دکتر رضا نیازمند دانشآموختۀ مدیریت صنعتی دانشگاه نیویورک بود و به همراه دوستش علینقی عالیخانی (وزیر اقتصاد) نقشی اندازهنگرفتنی در صنعتی شدن ایران در دهۀ چهلِ خورشیدی/ شصتِ میلادی دارد.
اما در دهههای چهل و پنجاهِ خورشیدی که درخشانترین روزهای رشد صنعت ایران هستند (رشد بیست درصدیِ بخش صنعت در آن سالها چشمها را خیره و دهانها را باز میکند)، تاجر اوزی و سرمایهاش کجاست؟ دوبی؛ قطر؛ کویت. چرا به جای بهرهگیری از این فرصت طلایی و آوردن سرمایهاش به ایران ترجیح میدهد آنجاها بماند؟ ساخت و تکمیل نخستین بیمارستان امارات عربی متحده (بیمارستان ۱۵۵ تختخوابی المکتوم دوبی که اکنون موزه شده) که تا دهۀ پنجاهِ خورشیدی طول کشید و در ابتدا یک پزشک ارتشی انگلیسی ادارهاش میکرد. برای مقایسه بیمارستان هزارتختخوابیِ تهران در ۱۳۱۵ گشایش یافت و بیمارستان سینا که از قدیمیترینهای ایران است در سال ۱۳۴۸ بخش اورژانس و سوانح هم داشت.
تاجر اوزی که در آن دورانِ بینظیرِ ایران ماندن در آن سرزمینها را به ایرانِ رو به رشد ترجیح داد، اگر نه در اوز، حتی مانند هموطنانش از جای جای ایران که نمونههایی از آنها در بالا آمد، حاضر نشد سرمایهاش را در تهران و اراک و اصفهان و… به پای بنای کارخانهای بریزد و با مدیریت علمی، آن را به پای بنگاههای اقتصادی برساند که ذکرش رفت ؛چون ذهنیت تجارت در او چیز دیگری بود و هنوز هم به طور عمده همان است. همان سالهایی که مصباحزادۀ اوزیتبارِ پاریس درسخوانده یکی از بزرگترین مجموعههای خبری خاورمیانه را در تهران اداره میکرد و گسترش میداد. قرار نیست محصول کارخانه حتماً رب گوجهفرنگی یا پروفیل آلومینیوم باشد، خبر هم نوعی کالاست.
بحث این گفتار صرفاً محدودۀ جغرافیایی اوز نیست، بلکه نقدِ ذهنیتِ تجارتِ اوزی است که جغرافیا نمیشناسد و از فرصتهایی که داشته و دارد، گذشته و هنوز میگذرد. همان ذهنیتی که کودک پانزدهساله را به جای فرستادن برای دانشاندوزی، به شاگردی «ارباب» میفرستد و اگر هم زیر فشارِ مُدِ زمانهی ما ناچار است مدرکی تحصیلی برایش فراهم کند، باز تعارفی است که پشتِ آن تعارف همان شاگردیِ دکان و ترقی در آن مسیر است؛ این بار با داشتن یک تکه کاغذ به اسم مدرک دانشگاهی. ایراد این ذهنیت (نگرش) در کجاست؟
مثالهایی که آمد هرچند به سهم خود در پی سود شخصیشان بودند (که بایست میبودند) ولی «روشنرایی» را داشتند که آدام اسمیت میگفت. روشنرایی چنانکه میبینیم، الزاماً به سواد دانشگاهی هم نیاز ندارد. آن اندازه خردمند و نیکاندیش و بلندپرواز بودند که فرزندانشان را به هاروارد و کلمبیا و مانندهاشان (و نه کمتر از آنها) بفرستند. برای خوب زیستن و گم نکردنِ راهِ درست، به مطالعۀ الگوهای خوب نیاز داریم؛ اینها الگوهای خوب.
مهمترین وظیفۀ یک سرمایهدار (و یک انسان)، اندیشیدن به سود شخصی است. در این بحثی نیست. اما سود شخصی با چه شعاعِ دیدی؟ به آن مفهومی که آدام اسمیت از آن میفهمید و کوشش کرد بفهماند: سود شخصیِ روشنرایانه Enlightened self-interest. اسمیت که بیشتر به عنوان اندیشمند اقتصادی شناخته شده، در اساس فیلسوف اخلاق بود و از تأثیرگذارترین اعضای جنبش روشنگری در اسکاتلند. روشنرایی Enlightenment درست ضد نزدیکبینی Myopia است؛ همان نزدیکبینی که یک اپتومتریست با عینک تصحیح میکند. روشنرایی یعنی دیدن با شعاع گسترده و فراتر از نوک بینی. نگریستن ورای احتیاجهای روزمره و اینجا و اکنون. تنها همین دیدِ تصحیحشده است که سرانجام گرهگشای مشکلات اجتماعی ما تواند بود؛ چه در اوز، چه در ایران ما. بدبینی؛ یعنی بیاعتقادی، و هر کاسب و سرمایهدار تنها با فکرِ اکنون و اینجای خویشتن بودن، راهی به رهایی اساسی و مداوم از گرفتاریهای بیشمارِ جامعۀ ما نخواهد برد چنانکه تاکنون نبرده.
نیکوکاری (خیریه) جزوی از تکاپوهای اقتصادی است، چنانکه در ایالات متحدۀ آمریکا (بزرگترین گردشِ پولِ نیکوکاریِ دنیا در آنجاست) ساخت و ادامۀ کار بسیاری از دانشگاهها و کتابخانهها و کلیساها و بیمارستانها مرهون نیکوکاری سرمایهداران (از راکفلر و کارنگیِ دو قرن پیش گرفته تا بیل گیتسِ کنونی) بوده و است؛ چه ساختن دانشگاه هاروارد و مؤسسۀ عظیم اسمیتسونین، چه بنا نهادن کتابخانهای کوچک در ایالتی دورافتاده مثل کانزاس؛ اما.
اما، آنجا نیکوکاری فرع است نه اصل. اصل، سرمایهگذاری همیشگی و منظم است در پژوهش و توسعه در یک چارچوب بانکداری شفاف و مطمئن. در بلندمدت و نگرش کلان تنها با خیریه و ذهنیت خیریه نمیتوان همۀ مشکلات یک جامعه (حتی کوچک مثل اوز) را حل کرد. ذهنیت خیریه، مولّد و پیشرونده نیست، ایستا است. بلندپروازیِ ناشی از روشنبینی را از مثالهای بالا میتوان آموخت.
هیچ پیشرفتی ماندگار نمیشود جز با نهادسازی. بنیانگذاری اتاقهای بازرگانی میتواند به پیوند دادن سرمایهدارهای اوزی به هم و سامان دادن به برنامهریزی برای توسعه یاری کند. اتاق بازرگانی اوز میتواند با خواهرانش در دیگر جاها مرتبط شود. اتاقهای بازرگانی میتوانند در سطح شهری، ایالتی/ استانی یا کشوری باشند. ICC سازمان بینالمللی اتاقهای بازرگانی در دنیاست و سیزدههزار اتاق بازرگانی در دنیا وجود دارد. برای فهم اهمیتِ اندازهنگرفتنیِ اتاقهای بازرگانی، دو مثال کافی است: نگریستن به تاریخِ شهرهای «آزاد» مثل لوبِک یا هامبورگ در شمال آلمان که به یاری رونقِ تجارت همچون دولتهایی خودبنیاد شده بودند. اتاق بازرگانی هامبورگ زمانی بنیان نهاده شد (١۶۶۵) که شاه عباس دوم صفوی بر ایران حکم میراند. جنبش استقلال آمریکا از استعمار بریتانیا که به تشکیل کشور ایالات متحده انجامید، از اتاق بازرگانی بوستون و «جشن میهمانی چای» در اعتراض به مالیات شروع شد. همزمان تشکیل شرکتهای با مسئولیت محدود نیز فرهنگ نهادسازی در اقتصاد را ماندگار کرد. خلاصۀ همۀ اینها یعنی وارد کردن عامل دموکراسی در تجارت و بیرون زدن از چنبرۀ سختِ ذهنیتِ کهنه.
جهانِ تجارت مانند دیگر پدیدههای تمدنی از تغییر ناگزیر است. همانگونه که مانند دو قرن پیش زندگی نمیکنیم، نمیتوان تا ابد به شیوۀ دو قرن پیش بازرگانی کرد در دنیایی که نه هر روز، هر ثانیه دگرگون میشود. پس باید پرسش مضحک و نابهجای «علم بهتر است یا ثروت؟» را به طرحکنندۀ از جهان بیخبرِ آن واگذاشت، با این ذهنیت یخزدۀ سِتَروَن بدرود گفت و نیروی ذهنی دانشآموز تیزهوش و کنجکاو ایرانی (اوز هم ایران است) را با چنین پرسشهای از بُن غلط تلف نکرد. از آفتاب روشنتر است که در دنیای امروز، علم (به هر شکلش از تاریخ و فلسفه گرفته تا فیزیک و معماری و بانکداری و علوم رایانهای و مدیریت بازرگانی و …) تولیدکنندۀ ثروت، در خدمت ثروت و ضامن ماندگاری آن است. ثروتی که خود پیشبرندۀ توسعه است و بی دانش و تکنولوژی، اثر اجتماعی دلخواه و پیشبرندهاش را در جوامع هر روز پیچیدهترِ کنونی نخواهد گذاشت.
اوز مانند ژاپن یک جزیره نیست (جزایر هم بهتنهایی دوام نمیآورند) و نمیتوان رونق آن را در تحلیل نهایی از رونق ایران جدا کرد. رونق هم یعنی سرمایهگذاری مدام و پیش رفتن با دانش و تکنولوژی روز دنیا در خدمت توسعه. توسعۀ ایران توسعۀ اوز است و برعکس. تولید ناخالص داخلی کشورها مجموع تولید ناخالص مناطق مختلف و مشاغل مختلف آن کشور است. کالیفرنیا بدون آمریکا کالیفرنیا نمیشد و آمریکا بدون کالیفرنیا آمریکا نیست. با عادتها نجنگیم زمان از ما پیشی میگیرد و گرفته هم. ریشۀ درختِ ذهنیتِ کهنه و عادت قدیم که عوض شد، میوه نیز به فراخورِ تغییرِ نگرش دگرگون خواهد شد. میوهای که همان ترقی و بهروزی اجتماع ماست. اگر ما انسانها بردۀ شرایط هستیم، به همان اندازه حاکم بر ذهنیت و جهانبینیمان هم هستیم. هدف از نوشتن، تحریک اندیشه است و اندیشیدن به این تغییر ذهنیت، گام اول است.
بسیار مقاله ارزنده ای است برای همه مردم منطقه ما در جنوب فارس قابل توجه است وبه اوزی ها هم مانند سایر مردم منطقه جنوب فارس میشود انرا شامل کرد خوشبختانه این تغییر وتحول در ایرانیان مقیم امارات در حال شکل گیری است اما در ابتدای کار هستیم موفق باشید وبا تشکر از مدیریت این سایت
یادداشت کامل و قابل تاملی بود آقای ابراهیمی
کاش آنچه را که از گذشته به ما ارث را همیشه مقدس و خالی از هرگونه اشکال نشماریم. همواره آنچه از گذشته به ما رسیده قابل بازنگری و ارزیابی مجدد است
جناب احمدی زحمات شما در عرصه خبر و انتشار آن در جامعه ستودنی است، انشاالله در ادامه مسیر موفق باشید...
در مطلب: تغییر رویه رسانههای اوز امروز و پیام اوز در سال ۱۴۰۳
برای مراجعه به یک دکتر ساده عمومی باید چند ساعت صبر کنی تا نوبت بهت برسه ...وقتی از کمبود در بیمارستان صحبت می شور یا در گروهی کسی مطالبه گری و یا به نحوه عملکرد بیمارستا...
اوزی در مطلب: مجمع فعالان حوزه بهداشت، درمان اوز تشکیل شد
بهتر است که درطی یک جلسه خیلی جدی در فرمانداری اوز وبا حضور.ریس علوم پزشکی. لارستان ومسولان وجمعی از فعالان عرصه بهداشت. ودرمان. اوز موضوع. نا. رضایتی مردم از عملکرد. مسو...
قابل توجه فعالان. عرصه بهداشت. اوز در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
به نظر میرسد قبل. از مطرح کردن. جدایی اوز. از. علوم پزشکی. لار باید. ابتدا درطی جلساتی. با حضور فرمانداروفعالان اجتماعی وکارشناسان بهداشت. ودرمان دلسوز منطقه اوزاز یکطرف...
کارمند بهداشت ودرمان. در اوز در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
بیمارستان گراش پیشتاز خدمات درمان در بین ۳۶ شهرستان فارس است حتی در یکسری شاخص ها برتر از جهرم و فسا هست مثل رادیوتراپی و سی تی اسکن ۲۵۶ اسلایس و جراحی سرطان و عمل آی وی...
دلسوز در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
درود بر آقای احمدی شخصیت محبوب و فراموش نشدنی که عمر جوانی اش را در خدمت مردم منطقه گداشت آری نکات جالب و تخصصی که خود ایشان هم بالاترین سابقه در حوزه درمان و بهداشت منطق...
پرسنل بیمارستان اوز در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
رزود یر جناب احمدی بزرگوار که همیشه دلسوزانه در تمام امور و به خصوص بهداشت و درمان فعالیت می کنند، واقعا از بعضی از افراد تعجب می کنم که همیشه و در همه حال طلبکار هستند و...
کارمند بومی بهداشت و درمان در مطلب: مجمع فعالان حوزه بهداشت، درمان اوز تشکیل شد
با توجه به اینکه بر تقسیم بودجه و امور اجرایی دانشگاه علوم پزشکی مراکز استان نظارت و وسواس بیشتری است پیوستن به دانشکده علوم پزشکی هر شهرستانی اثر گذار عمیقی نخواهد داشت...
معلم جوان اوزی در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
خیلی جالب. سایت شما به مسایل مهم واساسی وزیر ساختی اوزتوجه. دارد مشکلات و کمبودهای بیمارستان اوز از واجبات وامور مهمی. است که مورد توجه جنابعالی. است. موفق باشید. اینشالل...
از دبی. همشهری در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
نوشته جناب آقای ابراهیم احمدی موضوعی است که اغلب قریب به اتفاق مردم شهرستان اوز که هدفی ندارند جزرسیدن به خواسته برحقشان که انصافامظلوم واقع شده اند دراین زمینه همانطوری...
ابراهیم نجم الدینی در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
بسیار مقاله ارزنده ای است برای همه مردم منطقه ما در جنوب فارس قابل توجه است وبه اوزی ها هم مانند سایر مردم منطقه جنوب فارس میشود انرا شامل کرد خوشبختانه این تغییر وتحول در ایرانیان مقیم امارات در حال شکل گیری است اما در ابتدای کار هستیم موفق باشید وبا تشکر از مدیریت این سایت
مقاله بسیار خوبی است و اهمیت بالایی دارد و امیدوارم این تغییر و تحول در منطقه به وجود آید
سپاس از آقای ابراهیمی برای نوشتن چنین مقاله خوبی
یادداشت کامل و قابل تاملی بود آقای ابراهیمی
کاش آنچه را که از گذشته به ما ارث را همیشه مقدس و خالی از هرگونه اشکال نشماریم. همواره آنچه از گذشته به ما رسیده قابل بازنگری و ارزیابی مجدد است