یوسف منصوری: دانشمندان رشتههای علوم انسانی همواره میان دو مقوله تمایز قائل میشوند: «واقعیت» و «ادراک افراد از واقعیت». بگذارید با یک مثال آغاز کنم. در یک برهه از زمان ممکن است آمارهای خودکشی افزایش زیادی داشته باشد. برای تحلیل این پدیده به دو شیوه میتوان عمل کرد: روش اول آن است که شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی افراد را مورد بررسی قرار داد و سپس عوامل «عینی» را که باعث افزایش خودکشی در افراد شده است، استنباط کرد. در اینجا ما به سراغ واقعیت عینی میرویم و سعی در کشف حقیقت داریم.
اما شیوۀ دوم این است که به سراغ کسانی که مرتکب خودکشی شدهاند، برویم و از آنها بپرسیم که در لحظۀ ارتکاب به خودکشی به چه میاندیشیدهاند، و سعی در رمزگشایی از اندیشۀ کنشورزان داشته باشیم. هر دویِ این روشها به یک اندازه برای تحلیل پدیدههای اجتماعی مفید است و میتواند راه بهسوی حقیقت بگشاید. مثال را کوتاه میکنم و به مسئلۀموردبحث میپردازم.
جادهای قرار است احداث شود. احداث این جاده با مخالفت و موافقت عدهای از افراد مواجه شده است. هر دو گروه برای تصمیم خود استدلالهایی را مطرح کردهاند. قضاوت دربارۀ این استدلالها برعهدۀ افراد صاحب فن است (که قطعاً بنده جزئی از آنها نیستم) و رجوع به واقعیت در این زمینه محل بحث این نوشتار نیست. چیزی که بنده به دنبال اشاره به آن هستم، این است که ذهنیت افراد دخیل در این تصمیم نسبت به این قضیه نیز بسیار مهم است؛ امری که عموماً تا به امروز مغفول مانده است. منظور از افراد دخیل، هم مردم شهر اوز و هم مردم توابعی است که احداث جاده مستقیماً بر زندگی آنها تأثیر میگذارد.
استدلالهایی که در دفاع از این طرح عنوان میشود بیشتر بر مسئلۀ زمان و تاریخی بودن دارد. همانطور که استاد ما در یادداشتی عنوان کرده بودند، ژاپن بهواسطۀ اهمیتی که برای زمان قائل است به ژاپن تبدیل شده است. مسئلۀ زمان را نباید کماهمیت جلوه داد. این مسئله درست است؛ اما ژاپن علاوه بر زمان، اقتصادِ روبهراهی نیز دارد که باعث میشود جوانان دغدغهای جز زمان نداشته باشند.
اما بگذارید در یک آزمایش ذهنی، پرسشنامهای در سطح شهر پخش کنیم و از مردم بپرسیم که مسائل عمدهای که نگرانی شما را بیش از همه برانگیخته، چیست؟ فکر میکنید مسئلۀ مسکن یا مسئلۀ شغل یا حتی کیفیت آسفالت درون شهر، اولویت چندم باشد و مسئلۀ مسافت جادۀ اوز به شیراز اولویت چندم است؟
طی چند وقتِ گذشته بیش از ده مطلب دربارۀ جادۀ مربط نوشته شده است، اما شما حتی یک مطلب هم دربارۀ وضعیت اسفناک بازار مسکن در شهر اوز مشاهده نمیکنید! چیزی که نقل مجالس در بین جوانان است و همه نسبت به آن شاکی هستند،کوچکترین بحثی را در بین بزرگان و تصمیمگیران شهر برنمیانگیزد. به نظر میرسد جدایی عظیمی میان دغدغههای مسئولین و دغدغههای عموم مردم علیالخصوص جوانان رخ داده است و این ناشی از تنها یکچیز میتواند باشد: خلأ گفتوگو میان لایههای مختلف جامعه.
متأسفانه به نظر میرسد که دیواری سنگی میان بدنۀ جامعه و مسئولین و معتمدین قرار گرفته که مانع ایجاد دیالوگ میان آنان میشود که این تنها و تنها به دست خود مسئولین ومعتمدین قابل فروریختن است و نیاز مبرمی به این اتفاق احساس میشود؛ زیرا این جدایی در درازمدت میتواند تبعات اسفناکی را به همراه داشته باشد.
در پایان، حرف بنده تنها یکچیز است: ممکن است که این طرح، طرحی بینهایت عالی و با بازدهی بسیار خوب و کاملاً توجیهپذیر باشد، اما اینکه در واقعیت این طرح چگونه است، یک مسئله است، و اینکه مردم (تأکید میکنم که این مردم، هم شامل مردم اوز و هم شامل مردم روستاهای توابع میشود) راجع به این مسئله چگونه فکر میکنند، مسئلۀدیگری است که بهاندازۀ مسئلۀ اول و چهبسا بیش از آن مهم باشد. پس جداً به متولیان این طرح توصیه میکنم که در جهت اقناع افکار عمومی تلاش بیشتری به خرج دهند و در تصمیمگیریهای خود، نظر عموم مردم را نیز جویا شوند. والله اعلم.
ممنون از جناب منصوری که مسئله را به نوعی دیگر بررسی کردند
امیدوارم پاراگراف اخر مورد توجه سایر دوستان قرار گیرد