دکتر ناصر یادگارفرد: چه خوشحالی آفرین است، برخی نوشته ها، نه به این دلیل که به مذاق من خوش آمده است، خیر!، بلکه به این دلیل که در شهر من تنوع فکری وجود دارد همراه با پشتوانه ای منطقی و علمی!
بارها دیده ام اهالی قلم که مطالبی را به زیبایی انعکاس داده اند و هر جا انتقادی بر آنها صورت گرفته یا به اتکای منطقی که داشته اند از آن دفاع کرده اند و یا در صورت غیر قابل دفاع بودن شهامت آن را داشته اند که پذیرای خطای خود باشند.
وجود اینگونه افراد در شهر من یک افتخار و یک دلگرمی ست برای من و امثال من که دایم ساکن اوز نیستیم و هر از گاهی فرصت و توفیقِ بودن در آن را پیدا می کنم!
شاید نام بردن به صورت مشخص از افرادی که واقعا انسان های فرهیخته، دانش مدار، اهل مطالعه و قلم و انعطاف پذیر در رابطه با مسایل اجتماعی جامعه هستند شائبه این را بوجود بیاورد که قصد جبهه گیری و دفاع از تعدادی افراد مشخص در قبال سایر فعالان اجتماعی را دارم وگرنه اسم می بردم، اما این موارد را از آن جهت یادآور می شوم که ما با انسان های خوش فکر و پیگیر زیادی در شهرستان اوز مواجه هستیم که برخورد نادرست و غیر منطقی برخی از شهروندان و برخی از مسئولین موجب شده است تا قدری رقیقتر بنویسند که مبادا غلظت کلام زیبا و درستشان موجب آزردگی خاطر کسانی را فراهمنماید.
با این وجود هنوز دوستان خوش فکری وجود دارند که باز هم می نویسند و پیگیر هستند تا آنچه در دنیای روابط اجتماعی به غلط متعارف شده است را از سر راه بردارند و آنچه می تواند آینده اوز را بهتر و زیباتر کند را با واژه ها و کلمات زیبا و دانش مآبانه انعکاس دهند تا جاده نقد و بررسی به روی آیندگان بیشتر از پیش هموار گردد.
عدالت این نیست که عده ای صاحب دفتر و قلم و مسئولیت و تصمیم سازی و تصمیمگیری باشند و عده ای هم فقط سرشان را به زیر بیندازند و تماشاگران خوب برای آنها باشند و فقط برای آنها کف بزنند!
آنکه مسئولیت می پذیرد، یا مطلبی می نویسد یا تصمیمگیرنده است یا کاری را انجام می دهد باید انتظار این را هم داشته باشد که در کنار عده ای که حرف ها و نوشته های او را تایید می کنند انسان های دیگری هموجود دارند که مخالف او فکر می کنند و ممکن است نوشته ها، تصمیمات یا کارهای او را نپسندند، این گناه این دسته از افراد نیست که بگونه دیگری می اندیشند، این گناه آنهاست که به دیگران اجازه نمی دهند دلایل یا نقد و تحلیل های خود را آشکار نمایند یا اینکه اجازه می دهند اما بعد با تمسخر یا تهدید مواجه می شوند و یا چون پاسخی برای آن ندارند بی اعتنا از کنارشان می گذرند، حرف ها و سخنانی که گاهی باید آنها را با طلا نوشت تا یادگار باقی بماند را عده ای به راحتی و بخاطر لجاجت و خودخواهی و غرور بیجا حاضرند در زیر خرواری از بی تفاوتی، تمسخر و یا تهدید خاک کنند!
آیا این روش ها درست است یا روش های علمی و منطقی و بها دادن به همه اندیشه ها و تضارب آراء؟!
به نظر شما کدامیک می تواند باعث بالا رفتن سطح فرهنگ اجتماعی و فرهنگی ما در میان دیگر جوامع باشد؟
آیا مایی که لباس فرهنگمان، آنقدر آراسته و زیباست و دارای قدمت دیرینه ایست و هر کس ما را می بیند به بودن ما در کنار خود افتخار می کند فقط باید در ظاهری آراسته باقی بمانیم و از درون و محتوا تغییر نکنیم؟ این است رسم فرهنگ مداری در قرن بیست و یکم؟
یا باید یک خانهتکانی اساسی به طرز فکر و فرهنگ خود بدهیم تا گرد و غبار کینه توزی، خودخواهی، حسادت، عرض اندام نمودن و احساسات منفی و غلط را از خود بزداییم؟!
کدام یک می تواند ما را به یک شهر و شهرستان زیباتر و آرام تر و با فرهنگ تر و شایسته تر نزدیک نماید؟!
آیا با تاختن بر علیه هم و دوری جستن از همدیگر بخاطر نقدی که بر هم روا داشته ایم؟
در حالیکه اگر کمی عاقلانه بیندیشیم خواهیمدید که نقد بهترین هدیه ای است که می تواند یک فرد و بعد یک جامعه را از راه خطایی که می رود نجات دهد. نقد چاقو نیست که در قلب کسی فرو رود، نقد یعنی بیا با هم راه درست را انتخاب نماییم تا همه از آن بهره و لذت ببریم نه فقط عده ی کمی!
نقد یعنی من تو را دوست دارم که برایت وقت می گذارم و نارسایی های تو را به خودت بازمیگردانم تا اگر خودت فرصت این را پیدا نکرده ای که خودت را ارزیابی کنی، راحت تر با مشکلاتت آشنا گردی و آن را حل و فصل کنی و تو هم راغب گردی که فردا مرا نقد کنی تا بتوانیم دنیای زیباتری را برای هم بیافرینیم، این است هدف از نقد.
آنها کهنقد را برنمی تابند و آن را چاقویی بر گلوی خود می دانند یا نمی دانند یا به تک صدایی معتقدند و جهان تنوع اندیشی را دوست ندارند، به چنین دوستانی توصیه می شود کمی به جای انجام کارهای تکراری، اَرِّه ی فکر خود را تیز کنند (مطالعه کنند) تا مسایل پیرامون خود را بهتر درک نمایند و فکر نکنند آنچهخود می اندیشند درست است و آنچه دیگرانمی اندیشند غلط!
ما باید به آننقطه ای برسیم که وقتی همدیگر را نقد می کنیم لحظه بعد از آن اگر از هم دوریم برای همپیام تشکر و قدردانی بفرستیم و اگر در دنیای واقعی توفیق دیدار برایمانمیسر شد همدیگر را در آغوش بگیریم و خوشحال باشیم از اینکه من برای تو مهم هستم و تو برای منمهم تر، نه اینکه بعد از نقد چشم دیدن روی هم را نداشته باشیم!
چقدر دردناک استکه برخی ها در قرن بیست و یکم اینقدر تحمل اجتماعی شان پایین است و نمی توانند این نکته را درک کنند که دنیای تک صدایی دیر زمانی ست که به برگ های کهنه ی تاریخ سپرده شده است و امروز دیدگاه های گوناگون است که جهان مسالمت آمیز و زیبای ما را می سازد ، نه خودخواهی و تمامیت خواهی برای خود و بی تفاوتی نسبت به دیدگاه دیگران!
امیدوارم شهرستان اوز روز به روز بر موفقیت های خود در زمینه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی بیفزاید و از هر نظر شهرستانی نمونه در منطقه باشد.
در هر جامعه ای چه کوچک و چه بزرگ کلیه افراد جامعه در هر رده کاری فکری و شغلی و سازمانی باید حق داشته باشد که آزادانه حرف و خواسته و نیاز و اندیشه حودرا بدون توهین و در چارچوب منطق و استدلال مطرح نماید و این حق همه افراد مردم روستاها شهرها، کشورها و مردم دنیاست و میتوان گفت در جهانی که دارای جمعیت نزدیک به هشت میلیارد نفر میباشد هیچوقت دونفر کاملا مثل هم فکر نمیکنند. اما چه باعث میشود که افراد دارای باند و تشکیلات و سازمان و حزب و گروه شوند؟.کسب قدرت و پول و محبوبیت و تضاد منافع و پست و مقام و عدم عدالت اجتماعی موجب میشود گه عده ای برای رسیدن به منزلت و بدست گرفتن رهبری و قدرت و مقام بخشی از افراد جامعه دست به ایجاد گروه و سازمان نمایند. اما در ادامه همین احزاب و گروه ها و دسته ها بعد از مدتی بخاطر تضاد درونی فکری و قدرت میان افراد گروه دچار انشعاب شده که نتیجه ان میتوان تشکیل گروههای مختلف اجتماعی فرهنگی و سازمانی فرعی مختلف و کوچکتر شوند و بعضا مشاده میشود که یک گروه یا سازمان و حزب بعد از مدت زمانی به چند شاخه و حرب و انشعاب درونی متعدد منجر میشود .لذا من هم معتقدم افراد هر جامعه در مرتبه اول در جایگاهی باشند که عدالت اجتماعی برای زیستن و کار و مسکن و رفاه نسبی برخوردار باشند تا بتوانند آزادانه فکر کنند و برای جامعه مفید باشند متاسفانه در سطح شهرستان اوز گروههای با نام و نشان و دسته هایی که در سالهای اخیر بوجود امده است مانع استقلال فکر جوانان شده است و اینگونه افراد استقلال فکری نداشته و نمینوانند آزادانه فکر کنتد و یا اظهار نطر کنتد و بلافاصله میگوید من از گروه فلان اندیشه هستم درصورتی در گذشته ها چنین چیزهایی در اوز نبوده و همه مردم در کنار هم متحد بوده و با هم در جلسات مختلف شرکت میکردند و حرف میزدند ولی اکنون الان مشاهده میشود که برخی افراد نسبت به برخی افراد دیگر که جز گروه و باندشان نیستند بصورت پیش فرض در مقابل ان فرد یا افراد دیگر موصع میگیرند و این باعث تقسیم جامعه بصورت باندی میشود و برای افرادی که جامعه دوباند یا چند باندی درست کرده اند و موجب تفرقه میان افراد شده اند درود نمیفرستم و قلبا از این باندبازیها که افرادی مسبب ان میباشند نوعی اختلاف در جامعه ایجاد می کنند
باسلام خدمت دکتر یادگارفرد عزیز
مطالب نِه سطر سطر کلمه بهِ کلمه خواندم .بطوررادیکالی واردقضیه شده اید که هرکسی راتحریک وتشویق میشودوبرخودوظیفه میداند که نسبت به مسایل بی تفاوت نباشندشفافیت،حقانیت،قاطیعت درصدربرنامه زندگی خودمان کنیم حالا اعم ازکارهای روزمره باشد یا فعالیت دراجتماع ویا امورات دیگر….
درابتدای مطلب نوشته ایداظهارنظردرامور شهرمیان حضرتعالی وافرادیکه ساکن هستنددرشهر تفاوت دارد به این معنی که مستقیم شاهدوناظرامورات نیستید درحالیکه چنین نیست ،فردفعال اجتماع وکسی که هدف ونیت خدمت به زادگاه خویش داردقرار نبوده که حضورفیزیکی داشته باشد خدمت چه با قدم باشد چه با قلم ولی قدم درچه جهت وهمچنین قلم که همه داستان وشرح مطالب حضرتعالی گویای همین است که قلم بدست شهامت نوشتن داشته باشد.بااحترام ابراهیم نجم الدینی