فرهاد ابراهیم پور (محمودا): هر جایی در تاریخ این سرزمین و گذشته شهرمان ورق می زنیم افرادی بوده اند که نقش سازنده ای در کشور و منطقه داشته اند. اوزیها مفتخر به شهر فرهنگی هستند و قدمت تحصیل و دانش آنها در گذشته دور موید این مسئله است ؛یکی از این افراد مهندس اسحق محمودیان است که اکنون با همت آقای ابراهیم حاج عبدالله محمودیان (که اکنون در بندرلنگه زندگی میکنند و مغازه پدری را سرپرستی میکنند ) بیشتر با او آشنا می شویم. آنچه در پی می آید ویرایش شده و برگرفته از نوشته آقای ابراهیم حاج عبدالله محمودیان است که بهدست من رسیده است.
عمويم اسحق محموديان آبان١٣٩٩-١٣١٢
وى در سال١٣١٢در اوز بدنيا آمد، مادرش پس از زايمان در گذشت و او بى مادر بزرگ شد. در اوز به مدرسه رفت و تا كلاس دوم در آنجا بود سپس به لنگه آمد و كلاس سوم را آنجا خواند، پس از مرگ پدر در سال١٣٢١ به سرپرستى برادر بزرگش رئيس محمود همراه با تمام اعضاى خانواده به خرمشهر رفتند و درآنجا تا كلاس نهم درس خواند، سپس با مهاجرت برادرش بِه اهواز تا ديپلم در آنجا به دبيرستان رفت و پس از گرفتن ديپلم به تهران رفت تا خودش را براى امتحان كنكور رياضى آماده كند، سال١٣٣٦در رشته مهندسى راه و ساختمان دانشكده فنى دانشگاه تهران پذيرفته شد ودر سال١٣٤٠فارغ التحصيل شد. خودش نقل ميكرد كه: دكتر عبدالله رياضى(رئيس مجلس شوراى ملى در قبل از انقلاب )استادمان بود واز نظر علمى حتی بالاتر از دكتر حسابى بود كه فردی شناخته شده در ایران است. در همان سال به سربازى می رود، و شش ماه در دانشكده نظام در تهران و باقيمانده و باقیمانده دوره خودرا در نيروى دريايى در خرمشهر خدمت میکند.
پس از سربازى با مشاورت محمد على آموزگار نماينده شهرستان لنگه، به اداره مسكن و شهرسازى می رود و به عنوان معاون اداره در بندر عباس استخدام می شود. پس از مدتى در سال١٣٤٣به رياست اداره آبادانى و مسكن بندر لنگه منصوب می گردد و تا سال ١٣٤٦در اين سمت مشغول بكار بوده است. خانه اش در محله خورى خانه سعيد دانشور بود، در مدت زمانی که در لنگه مشغول به کار بوده؛ اولين نقشه جامع شهر لنگه را می کشد. پس از رفتن از بندرلنگه به استان فارس منتقل می شود و براى سه ماه به رياست اداره مسكن و شهرسازى منطقه جهرم وفيروزآباد ولار منصوب میگردد وسپس به مديركلى این اداره در استان ايلام منصوب شد.
از سال١٣٤٧تا١٣٥٠در استان ایلام بهكار مشغول بوده است. خودش در جایی حکایت میکند که با مبلغ سى هزار تومان پول دولت، مدرسه و حمام ساختیم وايلام كم كم داشت از حالت روستايى بيرون مى آمد و چون شهريتى نداشت هر تعطيلى آخر هفته با خانواده براى خريد و رفتن به سينما به كرمانشاه مى رفتيم.
اسحق در مهرماه ١٣٥٠به مديركلى استان هرمزگان منصوب می شود وتا سال ١٣٥٨ در اين سمت باقى می ماند. سالهاى اوايل دهه پنجاه اوج كارهاى عمرانى در استان بود، يادم هست براى بازديد و يا افتتاح پروژه هاى عمرانى پشت سرهم به لنگه مى آمد و سخت مشغول بكار بود. با آقای ظهیری استاندار هرمزگان دوستان صميمى بودند و هر وقت وى به سفر ميرفت كفيل استاندارى هرمزگان ميشد. خودش ميگفت كه ظهيرى به او گفته است، تمام خيابانهاى لنگه را آسفالت كردهاى حالا مانده است كه پشت بام خانه هاشان را آسفالت كنى.
مهندس اسحق در سال١٣٥٨ بهرياست اداره مسکن و شهرسازی استان فارس منصوب شد و پس از يك سال استعفا داد و بعنوان كارشناس عالى رتبه تا زمان بازنشستگى بكار در شيراز ادامه داد. خودش نقل ميكرد پس از انقلاب اولين جلسه مدير كل هاى سراسر ايران در تهران تشكيل شده بود ،وقتى وارد جلسه شدم ديدم بهغير از خودم تمام روسا كسانى اند كه پس از انقلاب منصوب شده اند، و بعد كه وزير مسكن و شهرسازى مهندس كتيرايى وارد جلسه شد تا مرا ديد پيش من آمد ومرا بغل كرد؛ يكى از روسا از وى پرسيد كه شما از كجا مهندس محموديان را ميشناسيد گفت در دوره دانشجوئى در دانشكده فنى تهران در جلسات جبهه ملى من ازطرف نهضت آزادى شركت ميكردم و محموديان هم از اعضاى دانشجوئى جبهه ملى در اين جلسات شركت ميكرد و از آنجا او را ميشناسم.
مهندس اسحق محمودیان مثل تمام برادرهايش آدمى درستكار و با عزت نفس و كوشا بود.
زنده یاد رئیس اسحاق محمودیان بعد از گذران عمری پربار و خدمت به مردم روز دوشنبه ۲۶ آبانماه ۱۳۹۹ در شیراز دار فانی را وداع گفتند .یاد و خاطرش گرامی باد.
از زنده یاد دوفرزند هست به نام های لادن و مهران که در آمریکا زندگی میکنند.
ابراهيم حاج عبدالله محموديان
-
مصطفی کتیرایی (۱۳۰۷ ملایر – ۱۴ بهمن ۱۳۹۴ تهران) وزیر مسکن و شهرسازی در دولت موقت مهدی بازرگان بود.
-
عکسی جمعی که ملاحظه میکنید بترتیب از راست به چپ مهندس اسحاق محمودیان، دکتر هاشم محمودیان و حاج عبدالله محمودیان می باشند که هر سه برادر هستند.
مرحوم مهندس محمودیان در زمان مدیرکلی در استان فارس مجوز چند دستگاه منزل سازمانی کارمندی برای اوز دادند که این منازل اکنون مورد استفاده کارمندان است ودر انتهای خیابان ملت ونزدیک خیابان جنگو واقع شده است روحش شاد ویادشان بخیر
ازشهرخور، مردنکونام نمیردهرگز//مرده انست که نامش به نکویی نبرند. روحش شادونامش مانا
چه بد و وحشتناک است که ما نسل جوان بعد از فوت این بزرگان باید آنها را بشناسیم!!
چرا نباید اهالی فرهنگ اوز پیشتر سخنرانی یا پادکستی یا ویدیویی از ایشان تهیه کنند برای شناخت بیشتر این عزیزان به عنوان سندهای مهم تاریخ شفاهی منطقه مان.