پنج شنبه ۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
 |  21/ می/ 2020 - 7:32
  |   نظرات: 6 نظر
3,766 بازدید

مبحثی پیرامون گویش اوزی، نام زبان و منشاء آن  

  مهندس عبدالله خضری:يكي از رسالت‌هاي زبان، انتقال مفاهيم و خواسته‌ها و انجام بحث و تبادل نظر بين افراد است. اما علاوه بر آن،‌ رسالت مهم ديگري نيز توسط زبان انجام مي‌شود و آن انتقال بار عاطفي بين دو متكلم با زبان مادري يكسان است و اگر اين افراد در سرزمين اصلي‌شان داراي گويش دیگری غیر از زبان رسمی کشور باشند وزنه بار عاطفي زبان به مراتب سنگين‌تر خواهد بود.

همزباني در روابط اجتماعي افراد تأثيرات تعيين‌كننده‌اي دارد و حوزه‌هاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي زندگي روزمرة افراد را دربرمي‌گيرد و به همين دليل حفظ و پاسداري زبان مادري در هر جامعه از اهميت انكار ناپذيري برخوردار است.

پيرامون منشأ گويش اوزي بايستي توجه داشت اصولاً كلية زبانها و گويشهاي ايراني،‌ خانوادة واحدي را تشكيل مي‌دهند كه از يك اصل مشترك منشعب شده‌اند و اشتراك واژه‌هاي بنيادي و اصول ساخت دستوري اين زبان‌ها برهان خويشاوندي‌تباري آنهاست زيرا ساخت دستوري و واژه‌ها بنيادي يك زبان بي‌نهايت پايدارند و اساس يك زبان را تشكيل مي‌دهند و هيچ زباني آن‌ها را از زبان ديگر قرض نمي‌كند.

منبع واحدي كه تمامي زبانها و گويش‌هاي ايراني از آن مشتق شده‌اند چنان كه ميخائيلوويچ ارانسكي دانشمند زبان‌شناس و مؤلف كتاب زبانهاي ايراني و ديگران بدان اشاره كرده‌اند به طور قراردادي «ايراني مشترك» ناميده شده است و زبانها و گويشهاي «اوستائي، فارسي باستان، پهلوي،‌ فارسي معاصر،‌ تاجيكي،‌ سغدي، لری، تالشي، بلوچي، تاتي، كردي (اوراماني، مكري)، روشاني، آسي،‌ اشكاشمي، اَچُمی» و غيره را در برمي‌گيرد و «گويش اوزي» نيز يكي از گویش های زبان اَچُمی (زبان خودمونی) می باشد.

 زبان اچُمی (زبان خودموني) » در حوزه پهناوري از مناطق جنوبي استان فارس و بخشهاي وسيعي از استان هرمزگان و بخش‌هایی از استان بوشهر، از بندر بستانه واقع در استان هرمزگان در شرق تا بردستان واقع در استان بوشهر در غرب (فاصله ۳۴۳ کیلومتر) و از بندر چارك در جنوب تا دوسیران از توابع شهرستان کازرون در شمال (فاصله ۶۱۹ کیلومتر) و بيش از آن رايج است،

این زبان از طرف اکثریت قاطع گویشورانش «زبان اَچُمی» نامیده می‌شود اما برخی بر خلاف نظر اکثریت، می‌کوشند نام زبان لارستانی را بر آن اطلاق کنند و عمدۀ استناد آنها به زبان شناسان خارجی است که آنرا لارستانی نامیده‌اند حال اینکه این زبان شناسان از قبیل اسکارمان (۱۹۰۷) و راماسکویچ (۱۹۰۹) و النا مالچانوا (۱۹۸۲) نه تنها هیچگونه پژوهش میدانی انجام نداده‌اند بلکه اصولا هیچگاه به منطقه نیامده‌اند.

در این میان صرفا دو زبان شناس ژاپنی به نامهای کامیوکا و بامادا (۱۹۷۹) به مدت دو هفته به منطقه آمده‌اند و آنهم صرفا در شهر لار بوده‌اند و نظر آنها به هیچ وجه نمی‌تواند منعکس کنندۀ نظر تودۀ گویشوران گسترۀ جغرافیایی این زبان باشد.

به طور کلی پژوهش‌های همۀ زبان شناسان فوق الذکر بسیار سطحی و ابتدایی و پر از اشتباه است و ذکر اشتباهات فاحش آنها از حوصلۀ این مقاله خارج است. در این زمینه صرفا به ذکر دو مثال بسنده می‌کنم:  النا مالچانوا در مقاله‌ای واژۀ «یَرِ» را معادل «شتر» در زبان فارسی ثبت کرده است و از مقایسۀ واژۀ  «خارِ یَرِ» در زبان اَچُمی که معادل واژۀ فارسی «خار شتر» است به این نتیجه گیری مضحک رسیده است.

در جای دیگر نامبرده در پژوهش خود هنگام طبقه‌بندی گویش‌های مختلف زبان اچمی، دو گویش بنارویه و بستک را در یک گروه طبقه‌بندی کرده و هر دو شهر را در جنوب شرقی لار معرفی می‌کند حال آنکه بنارویه نام شهری است در استان فارس که در شمال شهر لار واقع شده است و شهر بستک در استان هرمزگان در جنوب شهر لار قرار دارد و این موضوع نشان از بی‌اطلاعی و بی دقتی این پژوهشگر از موقعیت جغرافیایی و وسعت قلمرو مناطق  اچمی‌زبان دارد.

او حتی به خود  این زحمت را هم نداده است که لااقل نگاهی به نقشه جغرافیایی منطقه بیندازد تا متوجه بشود که بنارویه و بستک هر دو در جنوب شرقی لار واقع نشده اند!!

رویۀ زبانشناسی جدید بر خلاف دستوریان پیشین است که دیدگاهی تجویزی،تحمیلی داشتند. زبانشناسان جدید اقدام به توصیف می‌کنند. در گویش‌شناسی جدید به تبع زبانشناسی جدید، تجویز و تحمیل جایگاهی ندارد. لذا در مطالعات گویشی، زبان‌شناسان جدید در پرسش‌نامه‌های  ثبت و ضبط گویش‌ها یکی از اولین پرسش‌هایی که از گویشوران می‌پرسند این است که  نام گونۀ زبانی که بدان تکلم می‌کنند در اصطلاح محلی شان چیست و پژوهشگر به هیچ عنوان نامی را از سوی خود برای گونۀ زبانی مورد پژوهش تجویز نمی‌کند. این موضوع در ارتباط با زبان اچمی نیز صادق است. به نحوی که اگر از گویشوران این گونۀ زبانی در گسترۀ وسیع جغرافیایی این زبان پرسیده شود نام گونۀ زبانی شما چیست؟ اکثریت قاطع گویشوران از عنوان اچمی برای نامیدن زبان خود استفاده می‌کنند. لذا لازم است که زبانشناسان به جای تجویز نام‎های لاری یا لارستانی برای این گونۀ زبانی اقدام به توصیف نام اچمی نمایند و نه تجویز و تحمیل نام لارستانی.

این سئوال اساسی به جد مطرح است که چگونه امکان دارد که از راه دور و یا  حد اکثر  طی یک اقامت دو هفته‌ای آنهم صرفا در خود شهر لار، پیرامون زبانی که گسترۀ جغرافیایی آن چند برابر مساحت کشور هلند است تحقیقات زبان شناسانه انجام داد؟ این امر بیشتر به یک شوخی شباهت دارد تا پژوهش‌های زبان شناسی.

به موجب علم نوین زبان شناسی، زبان شناس حق تجویز ندارد و صرفا مجاز به توصیف است و از آنجاییکه اکثریت گویشوران این زبان آنرا «اَچُمی» می‌نامند به موجب همین اصل نام صحیح و علمی این زبان        «زبان اچمی» می‌باشد.

لازم به ذکر است کسانی که این زبان را «خودمونی» می‌نامند حائز اکثریت  نیستند و لذا  نام  «اَچُمی»  برای این زبان دارای توجیه علمی است.

زبان اچمی گویشهای مختلفی را در بر می‌گیرد که هیچکدام از آنها بر دیگری ارجحیت ندارد و از مرکزیت خاصی برخوردار نیست و لذا می‌توان از همه­ی آنها به عنوان گویشی از «زبان اَچُمی»  نام برد.

 این گویش‌ها محدوده­ جغرافیایی شهرهای زیر را در بر می‌گیرد:  اَوَز ، لار ، گراش ، خنج ، بستک ، جناح ، اشکنان ، خور ، لطیفی ، جویم ، بنارویه ،  عماد شهر ، کوشکنار ، فیشور ،  بید شهر ، کوره ، بِراک ، کهنه ، بیغرد ، سده ، ارد ، بریز ، بلغان ، هرم ، فداغ ، کاریان ، دهکویه ، شرفویه ، کورده ، اهل ، اسیر ، هرنگ ، کوخرد ، چاه بنارد ، ده تل ، هنگویه ، کمشک ، کوهیج ، فتویه ، زنگارد ، بوچیر ، گزیر ، دیوان ، بستانه ، لمزان ، چاه مسلم ، رویدر ، و بسیاری از شهر‌ها و روستاهای بزرگ و کوچک دیگراز جمله بردستان و بادوله واقع در استان بوشهر و دوسیران ، گرگنا ، بناف ، نودان و سمغان از توابع شهرستان کازرون و موسقان و بگدانه از توابع شیراز.

همچنین بخش بزرگی از مردم بندر عباس و بندر لنگه نیز به این زبان سخن می‌گویند. علاوه بر این، زبان اَچُمی در امارات متحدۀ عربی ، عمان ، کویت ، قطر و بحرین نیز گویشور دارد.

گویش روستاهای مجاور هر کدام از شهرهای فوق نیز با اندکی تفاوت شبیه گویش همان شهر است، به عنوان مثال گویش اهالی روستاهای منطقه­ و بُلوکِ شهرستان اوز شامل : فیشور ، بیدشهر ، کُوْره ، کهنه ، قلات ، اسلام آباد ، هود ،  هیرم ، گلار  محلچه و … بسیار نزدیک به گویش اوزی می‌باشد.

گویشهای رایج در گستره­ی جغرافیایی فوق با هم تفاوت فاحش ندارند و سخنوران   هر یک از گویشهای مزبور صحبت‌های یکدیگر را به خوبی می‌فهمند.

گویشهای رایج در مناطق شهرهای بندر عباس ، بندر خمیر ، میناب ، رودان و روستاهای همجوار آنها و همچنین شهرها و روستاهای جزیره‌ی قشم نیز خویشاوندی نزدیکی با زبان اَچُمی دارند و اهالی مناطق مزبور و اَچُمی زبانان صحبت‌های یکدیگر را با کمی دشواری و دقت، نسبتا در می‌یابند.

قبايل كهني كه در پايان هزارة دوم و آغاز هزارة اول قبل از ميلاد در آسياي مركزي و سرزمينهاي مجاور زندگي مي‌كردند و قديمي‌ترين آثار ادبي زبان فارسي يعني «اوستا» را به وجود آوردند خود را «آريا» مي‌ناميدند. اين كلمه در خود اوستا به شكل «آريا arya» و در نام های قبايل ايراني زبان و اقوامي كه در پايان هزارة دوم و آغاز هزارة اول قبل از ميلاد يعني حدود سه هزار سال پيش، از مرزهاي آسياي مركزي     به داخل ايران حركت كردند و نيز در دشت‌هاي كناره‌هاي درياي سياه مستقر شدند ديده مي‌شود.

واژة نژادي «آريا arya» و مشتقات آن در قديمي‌ترين نوشته‌هاي ايراني (اوستا و كتيبه هاي فارسي باستان) و در نام‌هاي قبائل سكائي، سرمتي و مادي ديده مي‌شود. صورت «ايران ērān» در زبان پهلوي و «ايران ‌iran» در فارسي معاصر از كلمة «آريا arya» گرفته شده و اصطلاح «زبانهاي ايراني» منتسب به آن است و شاخة زبانهاي ايراني نيز خود در داخل دسته يا خانوادة وسيع‌تري جاي مي‌گيرد كه «هند و اروپائي» ناميده مي‌شود. اين خانواده علاوه بر زبانهاي ايراني، زبانهاي «هيتي، روميائي، هندي، سلتي،‌ ارمني، اسلاو، يوناني، ژرمني، بالتي و آلبانيائي» را در برمي‌گيرد.

زبان پهلوي يكي از زبانهاي «ايراني مشترك» است كه ۱۷۰۰ الي ۱۳۰۰ سال پيش در ايران رايج بوده است. چنانكه در كتاب تاريخ خط‌هاي جهان نوشتة يوهانس فريدريش آمده است خط ميخي را سومري‌ها كه قديمي‌ترين ساكنين بين‌النهرين (عراق امروز) بودند در حدود پنجهزار سال پيش اختراع كردند و بعدها توسط كلدانيها كه از نژاد سامي بودند و سايرين تكامل و توسعه يافت و ايرانيان نيز آنرا براي نگارش زبان فارسي باستان در دورة هخامنشيان به كار ‌بردند. در دورة ساسانيان كه قرنهاي سوم تا هفتم ميلادي را در برمي‌گيرد زبان پهلوي (فارسي ميانه) در بخش‌هايي از ايران رايج گرديد و نگارش اين زبان به گونه‌هاي مختلف خط پهلوي انجام گرفت و بسياري از لغات زبان پهلوي هم‌اكنون موجود است و در كتاب فرهنگ فارسي به پهلوي نوشته دكتر بهرام فره‌وشي و ساير منابع درج شده است و واژه‌هاي زيادي از آن نيز به فراموشي سپرده شده و لغات ديگري از زبان پهلوي نيز بصورت اوليه و يا به صورت تغييرشكل­يافته،درزبان فارسي معاصر و ساير گويش‌هاي ايراني ديگر بجاي مانده است.

اصولاً با گذشت زمان و تغيير شيوه و ابزار زندگي و در اثر تحولات اجتماعي و غلبة اقوام ديگر و غيره، زبان مردم نيز دچار تغيير مي‌شود. در اين راستا بسياري از واژه‌ها، مخصوصاً لغاتي كه كاربرد كمتري در مكالمات روزمرة افراد دارند به مرور زمان به فراموشي سپرده مي‌شوند و صرفاً ثبت و ضبط چنين لغاتي است كه از انقراض كامل آن‌ها جلوگيري مي‌كند. اگر توجه كنيم كه پيدايش هر لغت رابطة تنگاتنگي با شيوة زندگي و شرايط زماني و مكاني و روابط اجتماعي و ابزار مورد استفاده مردم در هر جامعه دارد، اهميت حفظ چنين واژه­هایی بيش‌تر نمايان مي‌شود. چه بسا هر واژه بتواند روزنه‌اي باشد براي ورود به عرصة تحقيقات پيرامون چگونگي زندگي مردم و كم و كيف يك جامعه در ادوار مختلف.

تحقيقات اينجانب پيرامون روند بروز تغييرات در «گويش اوزي» اين نتيجه را بدست داد كه بسياري از واژه‌ها كه تا سي چهل سال پيش بصورت معمول در مكالمات روزمرة مردم به كار مي‌رفت و خود اينجانب آنرا به ياد دارم، به دليل تغيير ابزار و شيوة زندگي افراد جامعه و به دليل هجوم سنگين وسايل ارتباط جمعي از قبيل راديو، تلويزيون، روزنامه، ماهواره، اينترنت و غيره، اكنون در آستانة حذف و فراموشي قرار گرفته است. واژه‌هاي ارزشمندي كه براي بسياري از آن‌ها معادلي وجود ندارد و صرفاً با بيان يك جملة كامل مي‌توان معني آن لغت را تداعي كرد نه با بيان يك كلمه.

به تعدادي ازين لغات و نيز واژه‌هاي ديگري از گويش اوزي كه به نظر اينجانب بيش‌تر آن‌ها از زبان پهلوي مشتق شده‌اند اشاره مي‌كنم:

خاَْراَْخِهِستَ (ايجاد فرو رفتگي و تغيير شكل در چيزي در اثر فشار يا ضربه) چِلَكِهِستَ (له شدن و مچاله شدن چيزي در اثر ضربه يا فشار) آچَكِدَ (گرفتن چيزي در هوا توسط كسي كه به سمت او پرتاب شده است) آبَردِهِستَ (واژگون شدن)  تُمبِهِستَ (فرو ريختن) اُ تُمب شاَْدَ (فرو ريختن توسط كسي يا چيزي) سِرَخِهِستَ (غش كردن، دچار صرع شدن) سُكِردَ (تاب وزن باري و يا وزنه‌اي را داشتن) گاَْلاَْوِنَدَ (نیم جویده کردن و بلعیدن، با حرص­و ولع غذا خوردن) كُروچِنَدَ (جويدن) پِرَشكِدَ (تمرگيدن) زُمَهكِدَ (كوفت كردن) پَرخاَْند بُدَ (رفتن و به اصطلاح گور خود را گم كردن) كاَْشِدَ (مشاجره كردن) لَخِهِستَ (در رفتن چيزي از پشت يك مانع) آلَخِهِستَ (از راه رسيدن كسي به صورت غيرمنتظره) پِريشِنَدَ (بسيار كوفتن و زدن كسي و در مورد باران به معني به شدت باريدن) شِوِنَدَ (بي‌آبرو كردن كسي) شِنِهِستَ (حساس شدن و ترك خوردن پوست دست در اثر هواي سرد و خشك) آبِشِنَدَ (تازه كردن زخم و جريحه‌دار كردن) تاَْراَْشِهِستَ (نخ نما شدن و له شدن پارچه در اثر كوفتن آن با سنگ يا چيزي ديگر) گُرم گِرِتَ (نوعي سوء استفاده كردن مالي يا منفعتي توأم با فرصت طلبي) آپَرَوِدَ (صاف كردن، از صافي عبور دادن) كاَْلاَْوِهِستَ (سرريز كردن آب از ظرف پر در اثر تكان خوردن آن ظرف) تِنِهِستَ (خواب رفتن دست يا پا) بُلِدَ (بريدن)  بُلِهِستَ (بريده شدن) آبُلِدَ (تعيين و مقطوع كردن امري) كَوي بُلِدَ (عقد كردن، نكاح) نَهبِرَ (قيچي) مِنسِرا (حياط) تََش آخَرِنَدَ (به هم زدن آتشي كه روي آنرا خاكستر گرفته و نمايان كردن آتش و همچنين كنايه از مسائل و اختلافات گذشته را مطرح كردن) آپَخُوْ اَردَ و يا آپَخاو اَردَ (نشخوار كردن) خَي‌نَي كِردَ (نيم جويده كردن و نرم كردن غذا در دهان) پَرچَل (ژوليده و كثيف) گَلَنگ (ولنگار) گِهلاس (ولنگار) پَرَسمو يا پَلَسمو (بلا) پَرَسمو زَتَ (بلا بر سر كسي نازل شدن) چِرَكِردَ (صدا زدن كسي به منظور آمدن او) كِنگِلِ (كوچك) كِنگِلالَكِ (خيلي كوچك) گاَْت (بزرگ براي اشياء و حيوانات) گَپ (بزرگ براي اشخاص و البسه و مساحت) پَرخِهِستَ (جدا شدن و به سمت بيرون پرتاب شدن قطعه‌اي از يك جسم و يا جسمي در اثر ضربه زدن و يا وارد آمدن فشار به آن) كَلَ (سوراخ) آكاَْدَ (باز كردن) آكِنِهِستَ (باز شدن) آكاوِدَ (جستجو كردن ، تفتيش) پِريچ (شخص كند، كسي كه كارها را به كندي انجام مي‌دهد) اُ ماچول كَشِدَ (باز جوئي كردن ،‌ استنطاق) نَرِدَ (پرگوئي كردن) چيزِنَدَ (زياد در تنگنا قراردادن و زياد اذيت كردن كسي) آسِرِنگ اَردَ (حاضر جوابي كردن توأم با زياده‌گوئي) هارد شيشتَ (ورزدادن خمير) هُوْگ (تاول) هُوْگار بُدَ (جرح ديدن عضوي از بدن) آستُك (پله) نُماردو(پلكان) نُرُك (نيمه گرم) كِرَك (سرد) مُچِلَ (لوله ابريق، لوله آفتابه) كِرمِچِ (قلقلك)مَسكَ (كَرِه) مِهكِ (شويد) تير (غليظ و همچنين تير به معني فارسي آن) گِما (غده‌اي كه بعد از التيام زخم درمحلي غير از جاي زخم، زير پوست بوجود مي‌آيد) چادمون (زكام) لِهاَْگ (كسي كه بدون تمايل ميزبان بيش از حد نزد او توقف مي‌كند) چُد (جهود) ليچِرَ(بسيار لاغر) ليچِرَ دراز‌ (پرگو) تي‌رِشتَ (حوصله) كِچيمَ (حسود) زِمَ (مژه) كَپ (دهان) دُدو (دندان) لِوِر (لب) اِزبو (زبان) كاچ (چپ چشم) بُرم (ابرو) باهی (بازو) نيشتِرِ (آرنج) زاَْهني (زانو) كِليك (انگشت) پوز (بيني) نُوا (لثه) تيرمازِ (ستون فقرات) بُشك (موي سر) كِلَك (چانه) نَش (ناخن) تَشك (گَرد) تيني (نيمه خشك، مثل ناني كه در اثر ماندن نيمه سفت شده است) مُرك (گره) مُركِ چُدي (گره كور) جَگَن (در هم برهم، به هم ريخته) مُستَوَليز (رنگين‌كمان) داسَ (صاعقه) نيزبا (مِه) گِزير يا گِزِهر‌(خسوف، ماه گرفتگي) جِرگ (چروك) جِرگ شَستَ (چروك شدن) چِگ (انتها و نوك چيزي)  خاَْگ (گوشه، كنج) بِرِگ (پهلو، بغل).

اينجانب در آستانه هفتاد سالگي شايد آخرين نسلي هستم كه برخي از واژه‌هاي مجموعة فوق را كه ديگر متداول نيستند هنوز به خاطر دارم، بنابراين لازم دانستم نسبت به ثبت آن‌ها اقدام نمايم.

لازم به ذكر است كه در گويش اوزي براي برخي از مصدرها كه به «هِستَ» ختم مي‌شود با حذف بخش «هِستَ» از انتهاي كلمه و اضافه كردن «دَ» به انتهاي جزء باقيمانده، مصدر ديگري با همان معني تشكيل مي‌شود مانند «شِنِدَ» بجاي «شِنِهِستَ» و «تِنِدَ» به جاي «تِنِهِستَ» و در بعضي از مصدرها نيز اين قاعده صادق نيست مثلاً بجاي «آكِنِهِستَ» نمي‌توان از لفظ «آكِنَدَ» استفاده كرد.

به منظور پیشگیری از بروز اشتباه در قرائت گویش اوزی و به طور کلی زبان اَچُمی در نگارش مطالب به این زبان لازم است موارد زیر مد نظر قرار گیرد:

  • ۱- تمامي حرف‌ «هاي غيرملفوظ» از انتهاي كلمات حذف گردد مانند نوشتن «كاكَ» به معني برادر بزرگتر به جاي «كاكَه» و «بِراسِ» به معني برادر كوچكتر به جاي «بِراسِه» و «بِشتَ» به معني بيشتر به جاي «بِشتَه».

  • ۲- در گويش اوزي حرف عطف واو (وَ) به صورت‌هاي ديگري تلفظ مي‌شود،لذا بسته به نحوه تلفظ هر مورد، « ُ»، «اُ»، «يُ» و يا «وُ» به كار رود، مانند «چَربُ شِري» به معني چرب و شيرين به جاي «چَرب و شِري» و «بِيو اُ داما» به معني عروس و داماد به جاي «بِيو و داما» و «خَشي­يُ شادي» به معني خوشي و شادي به جاي «خَشي و شادي» و «دوگِ وُ هِسكِ بَشي» به معني گندم بو داده و دانه گياهي خودرو موسوم به گُلِ رنگ به جاي «دوگِ و هِسكِ بَشي».

  • ۳- جايي كه حرف «و» صداي «اُ» مي‌دهد، حرف مزبور حذف و به جاي آن از علامت ضمّه استفاده شود مانند تحرير «دُ» به معني عدد بعد از يك (عدد ۲) به جاي «دو».

  • ۴- از درج حرف واو معدوله اجتناب گردد مانند نوشتن «خاهِش» به جاي «خواهش».

با تحقيقاتي كه اينجانب انجام داده‌ام تعداد زيادي از لغات زبان پهلوي را شناسائي كرد‌ه‌ام كه امروزه خود آن لغات و يا مشتقات آن‌ها عيناً و يا همراه با تغييراتي متعارف، در گويش اوزي به كار مي‌رود. تعدادي از اين واژه‌ها در جدول زير درج شده و برخي از اين لغات كه خود اينجانب استعمال آن‌ها را به ويژه از طرف سالخوردگان به ياد دارم و اکنون منسوخ گردیده با قيد (تا همين اواخر) مشخص شده است:

رديف

فارسي

پهلوي

اوزي

۱          

پسر

پوس

pus

پُس

۲          

دَلو

دولَك

dūlak

دولَك

۳          

ظرف سفالين

دوسين

dūsīn

دُسِنَ

۴          

كُليه

گورتَك

gurtak

گُرُك

۵          

موش

موشك

mušk

مُشك

۶          

دروغ

دِرو

drō

داَْرُوْ

۷          

شور

سور

sōr

سور

۸          

دزد

دوز

duz

دُز

۹          

اشك

اَرس

ars

خَرس

۱۰      

كليد

كيليل

kilil

كِليل

۱۱      

دنبك

دومبَلَك

dumbalak

(تُمبُلُك = نقاره)

۱۲      

تره

گَندَناك

gandanāk

گَندَنا(تا همين اواخر)

۱۳      

آتشدان حمام

تون

tun

تون

۱۴      

درخت خرما

موگ

mōg

مُه

۱۵      

خُشك

هوشك

hušk

هُشك

۱۶      

خدمتگزار

پَرَستَك

parastak

پِرِستَ

۱۷      

جوجه تيغي

زوزَك

zuzak

زُزو

۱۸      

حصار

پَروَست

parvast

پَرواستَ (حصار دور بام)

۱۹      

خرما

اَرماو

armāv

اُرما

۲۰      

شكم

اَشكُم

Aškom

اَشكاَْم

۲۱      

كوره ـ اجاق

بِرِزَن

brēzan

بِرِزَ(نوعي كوره براي پخت نان)

۲۲      

كم پشت

تونوك

tunuk

تُنُك

۲۳      

هسته

اَستَك

astak

اَستُك

۲۴      

كوتاه

كوك

kūk

كُك

۲۵      

سفال

كوروار

kurvār

كُوار

۲۶      

تلخ

تَهل

tahl

تَهر

۲۷      

استخر

وارم

vārm

باَْرم

۲۸      

تگرگ

سَنگار

Sangār

(سُنگَرَ = آب يخ زده در اثر سرماي زمستان)

۲۹      

شغال

تورَك

rakōt

تاَْرَ

۳۰      

مرغ

مُرو

mōrv

مُرو (تا همين اواخر)

۳۱      

اسب

اَسپ

asp

اَسپ

۳۲      

كج

خِوَهل

xvahl

خَهرَ

۳۳      

لرزيدن

دِرَفشيتن

drafšitan

دِرَشِهِستَ

۳۴      

تفأل

مُرواك

mōrvāk

مُروا

۳۵      

الوارطاق

فِرَسپ

frasp

فِرَست

۳۶      

گوسفند

پَه

pah

پَه(بز ماده)

۳۷      

جريحه دار كردن

بِشِنيتَن

bēšēnītan

(آبِشِنَدَ = زخم را تازه كردن، جريحه‌دار كردن)

۳۸      

پل

پوهل

puhl

پُهل (تا همين اواخر)

۳۹      

هستم

هوم

hōm

هاَْم

۴۰      

هستيم

هيم

him

هِم

۴۱      

ملخ

مَيگ

mayg

مَيگِ

۴۲      

مگس

مَخش

maxš

مَش

۴۳      

سوسمار

كَرپَك

karpak

كَلپُك

۴۴      

شادي

هوراميه

hūrāmih

خاَْراَْمي

۴۵      

لحاف

پوشيشن

pūšišn

 پوشاَْن (تا همين اواخر)

۴۶      

سُم

سومب

sumb

سُمب

۴۷      

بيضه

گوند

gund

گُند

۴۸      

شكاف

اونَك

unak

(اُوْنَ = شكافي كه لانه پرندگان است)

۴۹      

مردم

مَرتُم

martōm

مَرتُم(تا همين اواخر)

۵۰      

ريختن

رِچيتَن

rēčitan

(رَچِنَ = ناودان)

۵۱      

ما

اَماه

amah

اَما

۵۲      

مرا

اوم

um

اُم  (اُمبِبِن = مرا ببين)

۵۳      

او را

اوش

اُش  (اُشبِبِن = او را ببين)

۵۴      

به

اُ

o

اُ (اُ تا گُتام= به تو مي‌گويم)

۵۵      

كمربند

پَروَنَد

parvanad

پَرواَْند(نوعي كمربند براي بالا رفتن از نخل)

۵۶      

عروس

وييوت

viyūt

بِيو

۵۷      

زغال افروخته

خورگ

xurg

خَرگ

۵۸      

عداوت

دوشمِناتيه

dušmēnātih

دُشمَناتي

۵۹      

كجا

كو

كُ

۶۰      

ستاره

اِستَرَك

starak

اِستَرَ

درحالي كه بیشتر اين واژه ها ديگر در زبان فارسي رايج نيست، شايسته‌ي تحسين است كه نياكان ما تا به امروز اين لغات را در گويش اوزي حفظ كرده‌اند و به ما سپرده‌اند. اين واژه‌ها گنجينه‌اي است كه به مثابه تنها نسخه از يك كتاب خطي منحصر به فرد است. بكوشيم ما نيز شايسته‌ي امانت‌داري اين ميراث ارزشمند باشيم.

            عبدالله خضري      تهران خرداد ماه ۱۳۹۹

 

 

 

 

 

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان پارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

6 Responses to “مبحثی پیرامون گویش اوزی، نام زبان و منشاء آن  ”

  1. شهر وند. اوز گفت:

    با تشکر. از همشهری. محترم. جناب. خضری درباره پژوهش زبان مادری. اما بیشتر. اوزیها با. نامیدن. گویش. اوزی به زبان. اچمی مخالف هستند این لفظ. از طرف افراد غیر. خودی. به. ماها نسبت. واطلاق داده. میشود. لفظی عامیانه. ونا زیباست. ودربین. اوزیها چندان. مطرح. نبوده. است اما اخیر عده ای میخواهند انرا. تبلیغ. ومتداول. کنند. با تشکر

  2. امیر علی گفت:

    بسیار متین و مستدل دفاع کرده اید. درود بر قلم و اندیشه شما جناب آقای خضری

  3. آرزو سیامک گفت:

    اسم گویش یا زبان ما بهیچ وجه وازه نامتعارف اچمی نیست

  4. شهرستان اوز گفت:

    نام اچمی به قدری فراگیره که کسی نمیتونه اونو انکار کنه
    نام زبان ما فقط اچمی است.ما اختیار خودمان را داریم و دوست نداریم دیگران برای ما تصمیم بگیرند.

  5. اچمی در فرهنگ ما اوزیها گفت:

    لفظ اچمی سخیف نامناسب نامتعارف واصولا دربین اوزیها چندان رواجی ندارد تنها کسانیکه ایده های سیاسی ومخالفت با نام شهرهای مجاور دارند ویا میخواهند برای خود را به نوعی مطرح نمایند انرا دنبال میکنند وگرنه اچمی جایگاهی در فرهنگ ما اوزیها ندارد

  6. دانشجو گفت:

    سلام
    من دانشجوی اوزی ساکن شیراز هستم، دوستان لاری دارم و انها هم نام زبان خود را اچمی می‌دانند.

نظر سنجی

یک سال از فعالیت شوراهای ششم شهر و روستا گذشت. میزان رضایت شما از عملکرد و فعالیت های سال اول شورای اسلامی ششم شهر اوز چقدر است؟

Loading ... Loading ...
آخرین نظرات
  • آقای. احمدی بخاطر اینکه عضو مجمع بهداشت. ودرمان. وبتز نشسته وزارت بهداشت می. باشد لا اقل هر گاهی. درباره اخبار علوم‌پزشکی اوز. وگراش. وخنج. را مطرح. و مقایسه و بررسی نمای...
    انتظار از جناب. احمدی مدیر سایت در مطلب: نماز عید فطر اوز به گزارش تصویر
  • مدیر محترم سایت سلام. چنانچه. با تغییر. رویه میخواهید. اخبار. چندان منتشر. نکنید. دراین شهر کوچک به چه مطالب ومسایلی می پردازید ؟؟ قطعا نیروها و افرادی که بتوانند مطالب....
    خدمت جناب احمدی. مدیر سایت در مطلب: رقابت تیم‌ها در انصراف از ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان اوز
  • سلام اوز امروز اعلام کرده که از ابتدای سال تغییر رویه داده و اخبار را کمتر پوشش می دهد. مطلب «تغییر رویه اوز امروز و پیام اوز» در بخش سخن هفته سایت هنوز در دسترس است....
    مدیریت در مطلب: رقابت تیم‌ها در انصراف از ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان اوز
  • آقای احمدی رسانه اوز امروز. دیگر خیلی غیر فعال شده. است اگر این چنین ادامه دهید کم کم مردم ومخاطبان شما را فراموش. میکنند مخصوصا اینکه دیگر. کامنت ها. را خیلی دیر به دیر...
    شهروند. فعال اجتماعی. در اوز در مطلب: رقابت تیم‌ها در انصراف از ادامه مسابقات فوتسال جام رمضان اوز
  • به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد ✋با درود و عرض ادب ، شادباش نوروز و آرزوی سال نوی پر از سلامتی ، برکت و شادی خدمت همه ی مردم عزیز منطقه ????احتراما شرکت...
    روابط عمومی شرکت آویسا ویرا طب در مطلب: تاملی بر گروه های مجازی اوز
  • ورزش همیشه با منش پهلوانانه و اخلاق معنا پیدا می‌کنه ، متاسفانه امشب شاهد مرگ فوتبال و اخلاق در سالن بودیم ،اگر مسئولان برگزاری مسابقات تصمیمی در این مورد نگیرند ،خیانت ب...
    فوتبال دوست در مطلب: ۴ تیم از شهر اوز به نیمه نهایی فوتسال جام رمضان راه یافتند
  • کمیته انظباطی باید اینجا مقتدر و با جسارت و شجاعت رای دهد ، این آزمونی بزرگ برای کمیته انظباطی خواهد بود که ایا از این آزمون سربلند بیرون خواهد امد یا خیر،...
    دوستدار فوتبال پاک در مطلب: ۴ تیم از شهر اوز به نیمه نهایی فوتسال جام رمضان راه یافتند
  • بنا به قول. وقرار فرمانداری. برای. استقرار. اداره ثبت. اسناد. املاک بعد. از تعطیلات نوروز. باید. این موارد برای. تاسیس اداره ثبت. اسناد. از طرف مسولان. شهرستان. درخواست....
    فرمانداری. وشورای شهر. اوز. توجه فرمایند در مطلب: مدرسه کار و دانش بهروزیان اوز با مدیریت جدید، ورود موفقیت آمیز فارغ التحصیلان به بازار کار را هدف گذاری کرده است
  • دوست عزیز ناشناس .بنده بهرام رفیعی موسس مدرسه غیردولتی نظری خودم را معرفی میکنم که صریح و واضح با جرات و شهامت بتوانیم گفت و گو کنیم . البته از حضرتعالی تقاضا دارم چنانچه...
    در مطلب: بنیاد نیکوکاران امید آفرین چهارمین دوره تجلیل از دانشجویان برتر را برگزار کرد
  • شورای شهر اوز. خودشان را در مورد. بیمارستان. راهپیما. ومشکلات بیمارستان. فعلی اوز. کنار. کشیده اند وهیچ. دخالتی. دراین. موارد. نمی‌کنند مگر شورای شهر. نماینده مردم. اوز....
    ریس شورای شهر. توجه. نمایند در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز