ابراهیم احمدی/ پیام اوز: شامگاه یکشنبه هفتم بهمنماه خبر رسید خواجه عبدالحمید نامور در بیمارستان امام رضا (ع) لار به دیار باقی شتافت. خبر ناراحتکننده بود؛ زیرا شادروان نامور یکی از ستونهای خدمت به جامعه بود و علیرغم کهولت سن،تا آخرین لحظات زندگی دغدغهاش خدمت و توسعۀ متوازن شهر و منطقه بود.شیخ محمدصالح انصاری، مدیر مجتمع دینی فرهنگی امام شافعی،نیز در مراسم تدفین وی که ۸ بهمن برگزار شد، وی را مصداق خادم خلق خدا دانست و گفت: «عبدالحمید نامور یک عمر درخدمت جامعه بود.»
نگارنده، با ایشان در هیئتامنای بیمارستان امیدوار و دانشکدۀ بهداشت اوز همکار بوده و این موضوع را بهعینه دیده است. گرچه در سالهای پایانی عمرش به علت مشکلات جسمی قادر به حضور دربرخی جلسات نبود، اما از هوشیاری کامل برخوردار بود و موضوعات را شخصاًپیگیری میکرد. برخی از جلسات را در منزل ایشان برگزار میکردیم اما برای جلساتی که در بیمارستان، دانشکده یا مرکز شهرستان برگزار میشد، قبل و بعد از آن، موضوع را با جدیت پیگیری میکرد.
وحدت درونی نیز از دیگر دغدغههای اوبود، گرچه این موضوع بهخوبی محقق نشد اماقبل از برگزاری شورای پنجم، از منتخبین این شورا و جمعی از معتمدین، در منزل خویش دعوت کرد تا شاید بتواند دراین راستا کمکی کرده باشد، اما به نظر میرسید اختلافات عمیقترازآناست که با اینگونه جلسات برطرف شود.
شادروان نامور، امور فرهنگی را نیز بهخوبی پیگیری میکرد. قبل از انتشار پیام اوز تماس میگرفت و تاریخ انتشار نشریه را جویا میشد. وقتی نشریه را برایشان میبردم تیترها و صفحات را بهدقت مطالعه میکرد و به علت مشکلات بینایی در پایان عمر، از نزدیکان میخواست مطالب را برایش بخوانند.
عبدالحمید نامور فرزند خواجه محمدرفیع نامور در سال ۱۳۰۰ در اوز متولد شده است. از همان ابتدا در خانوادهای نشو و نما کرد که رسیدگی به امور آبادی و فعالیتهای اجتماعی، سنت خانوادگی خواجههای اوز بود. عموزادگانش بارها کلانتر اوز بودند و چندی نگذشت که پدرش هم کلانتر اوز شد.
نوجوانی و بخشی از جوانیاش در قلعۀ اوز گذشت؛ چراکهخانوادهاش مقیم قلعه بودند و رسم بود کلانتر با خانواده در قلعه مستقر میشد. حتی برادرش آقای محمود نامور، زادۀ قلعۀ اوز است.
بعد از طی کردن دوران دبستان، راهی دوبی شد. ابتدا حسابدار شرکت تجاری بزرگی شد و مدتی نگذشت که خود به تجارت پرداخت. در بیستوپنجسالگی یکی از بازرگانان عمدۀ دوبی شده بود.
بعداً به ایران بازگشت و راهی تهران شد و در شمیران مغازه داشت و تا سال ۱۳۴۲ در آنجا بود.سپس در سازمان عمران جنوب وابسته به شیرو خورشید در بندرلنگه و بوشهر خدمت کرد و در سال ۱۳۵۰ به تهران منتقل شد، و درست از همان زمانی که زایشگاه شیرو خورشید اوز در سال ۱۳۵۳ قرار بود افتتاح شود به اوز منتقل شد و در راهاندازی و گشایش اولین واحد درمانی بزرگ اوز همکاری کردوبسیاری از کارها از حسابداری تا استخدام و انبارداری و خرید و…را انجام میداد.
عبدالحمید نامورهرچند که دور از اوز بود، ولی هیچگاه دل از اوز جدا نکرد و در هر فرصتی که دست میداد برای زادگاهش خدمت میکرد. وی که اولین بار در سال ۱۳۲۰ از اوز رفته بود، بعد از ۳۳ سال به اوز برگشت و از همان ابتدا در کارهای اجتماعی و شهری بهطور گسترده فعالیت کرد و بهسرعت در همۀامور شهری شرکت کرد و در زمرۀ معتمدین قرار گرفت.
در اولین دورۀانتخابات انجمنهای شهری -که در سال ۱۳۵۴ برگزار شد-بهعنوان عضو انجمن شهر اوز انتخاب شد. مدتها خبرنگارجراید تهران بود و از اوز خبر ارسال میکرد.از همان زمان تا پایان عمر، عبدالحمید نامور ریشسفید اوز بود. کارهایی که او در آن مشارکت داشته، بسیار زیاد است که از جملۀ آنها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: تأسیس کتابخانۀ اوز، راهاندازی بیمارستان اوز، ساخت جادۀ بلوک، تعمیرات مساجد اوز، مشارکت در تأسیس دانشگاه پیام نور اوز، مشارکت در تأسیس مدارس دینی اوز، مشارکت در ورزش اوز، مشارکت در خانۀ انصاف اوز، مشارکت در امور زکات و خیرات، حل و فصل بسیاری از دعاوی بین افراد، عضویت در هیئتامنای بیمارستان از سال ۵۷ تا پایان عمر، عضویت در هیئتامناهای مدارس علوم دینی احمدیه و امام شافعی، عضویت در هیئتامنای دانشگاه پیام نور، عضویت در هیئتامنای دانشکدۀ بهداشت اوز، عضویت در هیئتامنای تربیتبدنی و … .
او درهیئتامناهای ادارات و گروههای مختلف، فعالانه حضور مییافت و با ارتباط وسیعی که داشت، توانست نظر بسیاری از خیرین دوبی و دیگر مناطق را به کارهای عمرانی اوز جلب کند.
بارها با هیئتهای مختلف برای کارهای عمرانی و توسعهای اوز، به شیراز، تهران، دوبی و دیگر جاها رفته، با مسئولین ملاقات کرده و تقاضایهای اوز را مطرح کرده است.
شادروان خود تاریخچۀ خیر در اوز بود. بیشتر مواردی که خیرین در اوز انجام دادهاند، به نحوی از طریق ایشان بوده است.
او عمرش را در خدمت مردم گذراند و خود از این کار راضی بود.دلی جوان داشت و سرشار از امید بود وتا همین اواخر بارها میگفت که مثل یک مرد ۳۲ ساله سرزنده است.
شادروان نامورنمونهای از کار مخلصانه بود وهیچگاه از هیچ کاری جز دعای خیر اندوختهای برای خویش فراهم نکرد. او در حقیقت نهتنها تاریخچۀنیکوکاری و خیر بود، بلکه ستونی برای خدمت به جامعه بود. شاید بعدها کمبودش را بیشتر احساس کنیم.
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز /مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.
روح آن بزرگمرد قرین رحمت الهی باد.خدمات ارزنده ودلسوزی های ایشان هماره دریاد خواهدماند.ای کاش مسئولین شهر منش ورفتاراین بزرگوار را سرلوحه ی کار خود قراردهندو دست ازکارهایی که جنبه خودنمایی دارد بردارند وبه جای بادکنک هواکردن درروز ولنتاین ،روزی که درفرهنگ ماایرانیان هیچ جایی نداردپیگیر مسائل ومشکلات شهرباشند.تانام خودرا همچون آقای نامور در صفحه ی تاریخ اوز جاودانه سازند.
بزرگ مرد تاریخ اوزبعداز شصت ،هفتاد سال خدمت بی منت وبه دورازتظاهر وخودنمایی به دیارباقی شتافت. مرحوم حاج نامور شخصیتی بودانصافاً مردمی مدافع افرادی که حق وحقوقشان نادیده گرفته میشدهمواره تاکید داشتند عدالت وانصاف رعایت شود همیشه ودرهر جلسه ای که حضورداشتن صحبتش این بود که باید جوانان وارد اجتماع شوندوما بعنوان پشتیبان خود بدانند.
عرض سلام مجدد. مجموعه ی اقای رفعتی(تولیدپمپ باد) بی نام ونشان هستند. فقط علاقه شدیدی برای شرکت درنمایشگاها دارند.من که بازار استان فارس را وجب به وجب گشتم پمپ باد برند نو...
در مطلب: حضور شرکت تولیدی نورتون از شهرستان اوز در نمایشگاه بین المللی شیراز
سلام و عرض ادب خدمت همهی همشهریان عزیز و بزرگان دلسوز شهر.احسنت و خدا قوت. به نکته خوبی اشاره کردید. اولین موضوع که به ذهن مبادرت می کنه اینه که چرا بیمارستان راهپیما، ب...
همشهری دلسوز در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
مطالبات رو نمی دن. شاکی هستیم. ولی خداییش تعداد متخصصا خیلی زیاد شده. همین هم باعث شده تعداد عملهامون بره بالا. کار ما بیشتر بشه، دیون معوقاتمون هم بیشتر می شه....
پرسنل بیمارستان در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
سلام به دلسوزان و معتمدین شهر. باور کنید تو بیمارستان امیدوار ما جونمون رو کف دستمون گرفتیم و کار می کنیم. زلزله ای که اومد نشون داد ساختمون چقدر داغونه. درسته دانشکده لا...
پرستار در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
سلام.ما دست خیرین شهرستان رو می بوسیم ولی چرا دو دستگی؟ وقتی خودمون هم با هم کنار نمی یاییم انتظار داریم بقیه دلشون برای ما بسوزه؟ من با جدا شدن برای ارتقا موافقم. ولی با...
وحدت در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
با توجه به تجربیات آقای عزیز خضری در امور بهداشت. ودرمان. اوز. لازم. است که ایشان در این مجمع مهم شرکت. داشته باشند جای. ایشان به نظر میآید که خالی. است. علت. چیست ؟؟؟...
پیشنهاد. همشهری. از دبی در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
جناب احمدی زحمات شما در عرصه خبر و انتشار آن در جامعه ستودنی است، انشاالله در ادامه مسیر موفق باشید...
در مطلب: تغییر رویه رسانههای اوز امروز و پیام اوز در سال ۱۴۰۳
برای مراجعه به یک دکتر ساده عمومی باید چند ساعت صبر کنی تا نوبت بهت برسه ...وقتی از کمبود در بیمارستان صحبت می شور یا در گروهی کسی مطالبه گری و یا به نحوه عملکرد بیمارستا...
اوزی در مطلب: مجمع فعالان حوزه بهداشت، درمان اوز تشکیل شد
بهتر است که درطی یک جلسه خیلی جدی در فرمانداری اوز وبا حضور.ریس علوم پزشکی. لارستان ومسولان وجمعی از فعالان عرصه بهداشت. ودرمان. اوز موضوع. نا. رضایتی مردم از عملکرد. مسو...
قابل توجه فعالان. عرصه بهداشت. اوز در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
به نظر میرسد قبل. از مطرح کردن. جدایی اوز. از. علوم پزشکی. لار باید. ابتدا درطی جلساتی. با حضور فرمانداروفعالان اجتماعی وکارشناسان بهداشت. ودرمان دلسوز منطقه اوزاز یکطرف...
کارمند بهداشت ودرمان. در اوز در مطلب: ضرورت اقدام کارشناسانه در حوزه بهداشت و درمان شهرستان اوز
خدا رحمتش کند..آنچه که از انسان به یادگار میماند تنها خاطرات و خدمات و نام نیک و بد در بین هم وطنان است .
خدا رحمت کند مرحوم. نامور. ادم. فعال. وعلاقه. مند. به. پیشرفت اوز بود. در زمان. فعالیت. ایشان. در گذشته. اوز. از نظر. توسعه. وعمران. وابادی. وادارات. بعد. از. لارستان. دومین. شهر. منطقه. در جنوب. فارس. بود. اما. متاسفانه. نسل. جدید. نیروهای فعال. اجتماعی. در. اوز. درحال. حاضر. بیشتر. به. کارهای. فرهنگی. وامور. سطحی. وزود. گذر. می. پردازند. واز کارهای. اساسی. وزیر ساختی. شهر. غافل. شده.اندتا. جاییکه. اوز. در ذمینه. داشتن. ادارات. مهم. ومورد. نیاز. مردم. مانند. دادکاه. ثبت. اسناد. دفتر. پلیس ۱۰. و……… از. بخشهای. کوچکتر. منطقه. هم. جا. مانده. است بسیاری. از مردم. انتظار. دارند. که. گروهها. وشورا. وانجمنهای. فعال. در اوز. درکارهای. خود. تجدید. نظر. کنند. ومانند. سایر. شهرهای. مجاور. مانند. گراش. وخنج و…… باشند. وصرفا. مشغول. نمایشگاه. تکراری. موزه. وساز. وکرنا. ورخت. گشاد. واین. قبیل. کارهای. تکراری. نشوند. اینشالله
سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز /مرده آن است که نامش به نکویی نبرند.
روح آن بزرگمرد قرین رحمت الهی باد.خدمات ارزنده ودلسوزی های ایشان هماره دریاد خواهدماند.ای کاش مسئولین شهر منش ورفتاراین بزرگوار را سرلوحه ی کار خود قراردهندو دست ازکارهایی که جنبه خودنمایی دارد بردارند وبه جای بادکنک هواکردن درروز ولنتاین ،روزی که درفرهنگ ماایرانیان هیچ جایی نداردپیگیر مسائل ومشکلات شهرباشند.تانام خودرا همچون آقای نامور در صفحه ی تاریخ اوز جاودانه سازند.
بزرگ مرد تاریخ اوزبعداز شصت ،هفتاد سال خدمت بی منت وبه دورازتظاهر وخودنمایی به دیارباقی شتافت. مرحوم حاج نامور شخصیتی بودانصافاً مردمی مدافع افرادی که حق وحقوقشان نادیده گرفته میشدهمواره تاکید داشتند عدالت وانصاف رعایت شود همیشه ودرهر جلسه ای که حضورداشتن صحبتش این بود که باید جوانان وارد اجتماع شوندوما بعنوان پشتیبان خود بدانند.